سرفصل های مهم
در آشپزخانه
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درس 28
رخ دادن
این چطور رخ داد؟
فرصتی مثل این هر روز پیش نمی آید.
امیدوارم راه حلی برای این مشکل به زودی اتفاق بیفتد.
مشکل اجاق چطور پیش آمد؟ داشتم سعی می کردم جواهراتم را آب کنم.
حذف کردن= پایان دادن، خلاص شدن از دست، حذف کردن.
باید از دست موشی که در زیرزمین زندگی می کند خلاص شوم.
شرکت می خواهد ساعت های اضافه کاری با حقوق را حذف کند.
می خواهم از دست همه این مبلمان ها خلاص شوم و چیزهای نویی بخرم.
چرا پیانوی قدیمی را نفروشیم و یک نو نخریم؟
هیچ وقت نمی توانم از آن دل بکنم! مادربزرگم آن را به من داد.
از پیش
به نظر می رسید توفانی دارد می آید، بنابراین میخواستم پنجره ها را از قبل ببندم.
باید از پیش جا رزرو کنید.
نامزدش میخواست بیاید بنابراین قبل از آن خانه را تمیز کرد.
هتل خیلی محبوبی است. مطمئنی اتاق گیر می آوری؟ نگران نباش. از سه ماه پیش اتاق رزرو کردم.
از صفر
از مواد ساده شیرینی درست کرد.
نان از صفر درست شد نه از مخلوطی آماده.
وقتی هارد کامپیوتر خراب شد مجبور شدیم از صفر شروع کنیم.
این کلوچه ها عالی هستند؟
ممنون. خودم آنها را از ابتدا درست کردم.
در بلند مدت
اگر زیاد نوشیدنی بخوری در بلند مدت برایت مشکلاتی به وجود می آورد.
در بلند مدت، گوشت گوساله زیاد، می تواند منجر به مشکلات جدی برای سلامتی شود.
اگر الان به دانشگاه بروی در بلند مدت پول بیشتری در می آوری.
بیا فوری آن لوله که نشتی دارد را تعمیر کنیم.
بله اگر این کار را الان بکنیم، در بلند مدت مشکل کمتری خواهیم داشت.
به طور متوسط
متوسط.
به طور متوسط، هزینه زندگی در شهر از روستا بالاتر است.
به طور متوسط، قیمت کامپیوترها پایین آمده.
به طور متوسط بیشتر مردم هفته ای دو بار غذای فست فودی میخورند.
به طور متوسط چند ساعت خواب داری؟
تقریبا شبی هفت ساعت.
کنار گذاشتن
او کتابش را کنار گذاشت و به پسرش توجه کرد.
نصف دونات را کنار گذاشتم تا بعد بخورم.
دولت به طور خاص پول کنار گذاشته تا با این مشکل برخورد کند.
زمان سفرمان خیلی سریع دارد نزدیک می شود.
حق با توست. بیا فردا شب کمی وقت کنار بگذاریم تا برنامه ریزی کنیم.
پذیرفتن چیزی
به جای همبرگر به استیک راضی میشوی؟
سودا(نوشابه) نبود، بنابراین به آب راضی شد.
باید به یک آپارتمان کوچکتر راضی میشدیم چون به اداره ام نزدیکتر بود.
ببخشید هیچ کلاه لبه دار قرمز رنگی نداریم.
مشکلی ندارد. به جایش به یک سبز رنگ راضی ام.
تا اینجا خوب بوده= تا الان که خوب بوده، تا اینجا خوب بوده.
از کار جدیدت خوشت می آید؟ تا الان که خوب بوده.
پروژهات چطور پیش می رود؟ تا اینجا که خوب بوده.
عملکرد پسرت در دانشگاه چطور است؟ تا اینجا خوب بوده.
زندگی با نوزاد جدید چطور است؟
تا اینجا که خوب بوده.
کاری را به عهده گرفتن
اگر خسته ای من بقیه کار را به عهده می گیرم.
ماه قبل یک بانک ملی کنترل بانک محلی را به دست گرفت.
اگر از رانندگی خسته ای، میتوانم یک مدت رانندگی را به عهده بگیرم.
از کوتاه کردن چمن ها خسته شدم.
این هفته من این کار را به عهده می گیرم تا بتوانی استراحتی بکنی.
گفتگو.
در آشپزخانه.
چه چیزی درست میکنی؟
دارم سعی می کنم نون بپزم.
قرار است همه ما برای مهمانی شنبه چیزی بیاوریم.
جمعه سرم خیلی شلوغ خواهد بود بنابراین از قبل درستش می کنم.
خب چه طوری پیش میره؟
تا اینجا خوب بوده.
من خمیر را درست کردم و نیمی از آن را کنار گذاشتم تا ور بیاید.
اما الان این نیمه از خمیر را نیاز دارم. کلی کار میبرد.
اگر خسته ای میتوانم برای مدتی کارت را به عهده بگیرم.
برای حدودا یک الی دو ساعت زمان خالی دارم.
کار پیچیده ای است.
مهم نیست.
اجازه بده امتحان کنم.
این کار سختی است مطمئنی نمی خواهی قبول کنی که از نانوایی مقداری نون بگیری؟
اصلا! من فقط نانی که از مواد ساده باشد می خورم.
اصطلاحات در متن.
اولین بچه ی من و شوهرم به تازگی به دنیا آمد. برای سه ماه اول، من به نوزاد شیر مادر میدادم. تا اینکه تصمیم گرفتیم که شیر مادر دادن را کنار بگذاریم و به نوزاد شیر خشک و غذای جامد بدهیم.
بخشی از دلیل این تغییر این بود که من به خواب نیاز داشتم. وقتی بچه شب بیدار میشد من بودم که به او شیر میدادم. این یعنی به طور متوسط هر شب دو سه بار بیدار میشدم. می دانستیم این تغییر در غذای جدید راحت اتفاق نمی افتاد، ولی باید امتحان می کردیم. حتی اگر اولش سخت بود، در بلند مدت بهترین کار بود.
شوهرم دوست دارد همه جور غذای طبیعی را بخورد، بنابراین میخواست نوزاد غذای خانگی بخورد. من به او گفتم باید به غذای معمولی کودک از فروشگاه بسنده کند، مگر اینکه حاضر شود زمانی را برای تهیه غذا از قبل اختصاص دهد. امکان نداشت من غذای نوزاد را از اول درست کنم.
بعد از چند شب اول که ما دادن شیر خشک را به نوازد تست کردیم، یک دوستم از من پرسید :برنامه تغذیه جدید چطور پیش می رود؟
من به او گفتم تا اینجا که خوب بوده. الان که شوهرم بخشی از کارهای غذا دادن در شب را به عهده گرفته خواب بیشتری دارم. ولی گاهی باید شوهرم را از تخت هل بدهم بیرون چون خوابش سنگین است.
دیشب وقتی نوزاد شروع به گریه کرد، شوهرم را بیدار کردم و گفتم او گرسنه است. شوهرم به نظر گیج شده بود و پرسید کی؟
متن انگلیسی درس
come about
How did that come about?
A chance like this doesn’t come about every day.
I hope a solution to the problem will come about soon.
How did the problem with the stove come about?
I was trying to melt my jewelry.
do away with
I must do away with the mouse that lives in my basement.
The company is going to do away with paid overtime hours.
I am going to do away with all this old furniture and buy new things.
Why don’t we sell the old piano and get a new one?
I could never do away with it! My grandmother gave it to me.
in advance
It looked like a storm was coming, so I wanted to close the windows in advance.
You should make reservations in advance.
His girlfriend was coming, so he cleaned the house in advance.
It’s a very popular hotel. Are you sure you can get in?
Don’t worry. I booked a room three months in advance.
from scratch
She made the pastry from scratch.
This bread was made from scratch, not from a prepared mix.
We had to start from scratch when the computer disk failed.
These cookies are great!
Thanks. I made them myself from scratch.
in the long run
You will have problems in the long run if you keep drinking so much.
In the long run, too much beef can cause serious health problems.
You will make more money in the long run if you go to university now.
Let’s fix that leaky pipe right away.
Yes, If we do it now, we’ll have less trouble in the long run.
on average
On average, the cost of living in the city is higher than in the country.
On average, the price of computers has gone down.
Most people eat fast food twice a week on average.
How much sleep do you get on average?
About seven hours a night.
set aside
He set aside his book and paid attention to his son.
I set aside half of the donut to eat later.
The government has set aside money especially to deal with this problem.
Our trip is coming up fast.
You’re right. Let’s set aside some time to plan tomorrow night.
settle for
Would you settle for a hamburger instead of a steak?
There was no soda, so he settled for water.
We had to settle for the smaller apartment because it was closer to my office.
Sorry, we don’t have any red caps.
That’s OK. I’ll settle for a green one instead.
so far, so good
How do you like the new job? So far so good.
How is your project going? So far, so good.
How is your son doing in college? So far, so good.
How’s life with the new baby?
So far, so good.
take over
I can take over if you are tired.
A national bank took over the local bank last month.
If you are tired from driving, I can take over for a while.
I am tired of mowing the lawn.
I’ll take over this week so you can have a break.
Dialogue
In the kitchen
What are you making?
I’m trying to make bread. We’re all supposed to bring something to the party on Saturday. I’ll be too busy on Friday, so I’m making it in advance.
So, how is it going?
So far, so good. I made the dough and set aside half of it to rise. But now I have to need this half of the dough. That’s a lot of work.
If you’re tired, I can take over for a while. I have some free time for an hour or two.
It’s a messy job.
I don’t mind. Let me try. This is hard work Are you sure you don’t want to settle for some bread from the bakery?
No way! I only eat bread made from scratch.
Idioms in context
My husband and I just had our first baby. For the first three months, I was breast feeding the baby. Then we decided we would do away with breast-feeding and give the baby formula and solid food.
Part of the reason for this change was that I needed sleep. I had been feeding the baby when she woke up at night. That meant I was getting up two or three times each night on average. We knew the change to the new food would not come about easily, but we had to try. Even if it was hard at first, in the long run it was for the best.
My husband likes to eat all natural food, so he wanted the baby to eat home-made food. I told him that unless he was willing to set aside the time to make the food himself in advance, he would have to settle for regular baby food from the store. There was no way I was going to make baby food from scratch!
After we had tried giving formula to our baby for a few nights, a friend of mine asked, “How is the new feeding schedule going?”
“So far, so good,” I told her. “I’m getting more sleep now that my husband took over some of the feedings at night. But sometimes I have to push my husband out of bed because he is a heavy sleeper.
Last night when the baby started to cry, I woke my husband up and said, ‘She’s hungry.’ He looked confused and asked, ‘Who?’”