در پاسگاه پلیس

دوره: اصطلاحات روزمره ی انگلیسی - کتاب دوم / درس 22

در پاسگاه پلیس

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس بیست و دوم در پاسگاه پلیس.

تا جایی که= محدوده چیزی، تا جایی که.

تا جایی که میدانم، این جا همان مکان درست است.

تا جایی که میدانم، قصد نداشت به این جلسه بیاید.

از طبقه بالا تا رودخانه را می توانی ببینی.

می توانی من را با ماشینت برسانی؟

حتما، می توانم تو را تا شیکاگو ببرم.

انتخاب با کسی بودن= انتخاب کسی بودن، انتخاب با کسی بودن.

انتخاب با توست. من همه چیز میخورم.

می خواهی چه کار کنی؟ انتخاب با توست.

دست خودم بود دانشگاهی که میخواستم در آن حضور داشته باشم را انتخاب کنم.

فکر می کنی بتوانی زودتر از وقت کارت را ترک کنی؟

تصمیم با رئیسم است.

به بیرون حمل کردن= چیزی را خارج از مکانی بردن ، به بیرون حمل کردن

مبل را بیرون برد.

امروز صبح دیدمش که زباله را بیرون می برد.

او کمکش کرد جعبه ها را بیرون ببرد.

تاکسی تا چند دقیقه دیگر اینجا خواهد بود.

بيا كيف و وسایلت را ببریم بیرون.

پیگیری کردن= گرفتن اطلاعات اضافه در مورد چیزی، کار اضافی انجام دادن،پیگیری کردن.

یادت باشد گزارشها را پیگیری کنی.

تصمیم گرفت پیگیر آن پیشنهاد کاری نشود.

پیگیر آن شکایت در مورد لوله آبی که نشتی داشت شدی؟

به شخصی که میخواست خانه را بخرد زنگ زدی؟

معذرت میخواهم، وقت نکردم پیگیرش شوم.

تسویه حساب کردن= انتقام گرفتن،تسویه حساب کردن.

می خواست از ماهیگیر انتقام بگیرد.

می خواست به خاطر اینکه او باعث شده بود احمق به نظر برسد از او انتقام بگیرد.

فایده ای ندارد سعی کنی از کسی انتقام بگیری. انتقام چرخه ای بی پایان است.

با آن بادکنک پر آب چه کار داری میکنی؟

می خواهم از خواهرم به خاطر خط و خش انداختن روی سی دی ام انتقام بگیرم.

نظر به= به خاطر،نظر به.

نظر به اطلاعات جدید، مجبور بود دوباره در مورد شرایط فکر کند.

به خاطر شواهد جديد، قاضی پرونده قضایی را مختومه اعلام کرد. به خاطر سرقت های اخیر، شرکت دارد ایمنی اش را تشدید می کند.

چرا نمی خواهی بروی بیرون و برقصی؟

به خاطر نمره های اخیرم، بهتر است خانه بمانم و درس بخوانم.

تعجبی ندارد= الان میفهمم به چه دلیل، تعجبی ندارد.

یک توپ بولینگ داخل جعبه است. تعجبی ندارد اینقدر سنگین است.

او مریض بود. تعجبی ندارد دیروز اینقدر ظاهر بدی داشت.

تعجبی ندارد تلویزیون کار نمی کند! به برق وصل نیست.

کریستین همین الان از سفرش به هاوایی برگشت.

تعجبی ندارد اینقدر برنزه شده.

حالا که: چون الان، حالا که.

حالا که وقت آزاد دارد، می تواند در باغچه اش کار کند.

حالا که کمی وقت آزاد دارم، قصد دارم کلی کتاب بخوانم.

حالا که قيمت ها کف بازار است می خواهد شروع کند به خرید سهام.

حالا که مشغول ورزش کردن بوده ام، احساس خیلی خوبی دارم!

جدی؟ من بیشتر احساس خسته بودن می کنم.

تا الان= تا به حال، تا الان.

تا الان، همیشه فکر میکردم گیاهخوار هستی.

تا الان، هوا برای این وقت سال خیلی گرم بوده است.

آن نویسنده تا الان پنج تا کتاب منتشر کرده.

سوپ پای خوک درست کرده ام، گرسنه ای؟

تا همین الان بودم (دیگر نیستم).

کاملا مصرف کردن= کامل استفاده کردن، تخلیه، کاملا مصرف کردن.

کی همه دستمال توالت ها را مصرف کرد؟

اگر شیر را تمام کردی، لطفا کمی دیگر بخر. کی همه خمیردندان را مصرف کرد؟

هر ماه سه تا ژل (مو) را تمام می کنم!

شاید باید موهایت را کوتاه کنی.

گفتگو.

در پاسگاه پلیس.

اخباری درباره پرونده جونز، کارآگاه؟

من ایده ای را که یکی از همسایه ها به من داد پیگیری کردم، او به من گفت که آقای جونز اخیراً در یک معامله تجاری سرمایه زیادی از دست داده است.

اما پولی که از دست داد در واقع از یکی از دوستانش قرض گرفته شد. شاید این دوست می خواست حتی با آقای جونز کنار بیاید.

ایده ای داری دوستش که بود؟

تا به حال بیشتر از هشت نامه از طرف زنی به نام مارتا دیکسون پیدا کردیم، و در چندین نامه ذکر شده که سرمایه گذاری 10 هزار دلاری وجود دارد.

جونز 10 هزار دلار از پول دیکسون را از دست داد؟ تعجبی ندارد که او از او عصبانی شده بود.

با توجه به آنچه آموخته ام، فکر می کنم باید از مارتا دیکسون چند سوال بپرسیم.

در خانه اس یا اینجا پاسگاه؟

به خودت بستگی داره.

بیا در خانه به ملاقاتش برویم.

اصطلاحات در متن.

یک روز یک مرد داشت حاضر میشد رهسپار سفری شود او اغلب برای کار بین نیویورک و خانه اش در بوستون سفر می کرد.

همسرش داشت چمدانش را بیرون دم ماشین می برد که یکدفعه چمدان باز شد، داخل آن شلوراک، پیراهن، صندل و یک لباس شنا بود.

به خاطر اینکه شوهرش همه لباس های غیررسمی و راحتی اش را در وسایلش گذاشته بود، او شک کرد که شوهرش به سفر کاری برود.

روز بعد، او با تماس گرفتن با شرکت هواپیمایی که شوهرش با آن سفر می کرد، پیگیر تردیدش شد، او از مردی که در شرکت هواپیمایی بود پرسید :می توانید به من بگویید من و شوهرم چند مایل سفر کرده ایم؟

مرد دنبال حساب آنها گشت و آن را پیدا کرد و به زن گفت تا الان، اگر آخرین پرواز شوهرتان را در نظر بگیریم 100 هزار مایل سفر کردید.

زن تعجب کرد، او گفت: این با عقل جور در نمی آید. چطور شوهرم این همه مایل را با سفر به نیویورک اضافه کرده؟

مرد شرکت هواپیمایی به او گفت: آن مایلها شامل پروازهای او به نیویورک و پروازش به باهاماس می شود.

زن فکر کرد :باهاماس، تعجبی ندارد نمیتوانم کرم ضد آفتاب را پیدا کنم!

زن میدانست دقیقا چطور از شوهرش انتقام بگیرد، حالا که او می دانست شوهرش دارد بدون او خوش میگذراند، او هم به تعطیلات میرفت، او می خواست با سفر به دورترین نقطه ای که می توانست، میزان مایل مصرفی شان را تمام کند.

او گفت :دوست دارم یک بلیت برای خودم رزرو کنم، لطفا پرواز بعدیتان کی است؟

دو پرواز هست که امروز بعد از ظهر اینجا را ترک می کند: یکی به شیکاگو و یکی به پاریس انتخاب با شماست.

زن لبخند زد :پاریس عالی خواهد بود!

متن انگلیسی درس

Lesson 22 In the police station

as far as = to the limit of something, as far as

As far as I know, this is the right place.

As far as I know, she was not planning to come to the meeting.

From the top floor you can see as far as the river.

Can I get a ride from you?

Sure, I can take you as far as Chicago.

be up to one = be one’s choice, be up to one

It’s up to you.

I’ll eat anything!

What do you want to do? It’s up to you.

It was up to me to choose the university I wanted to attend.

Do you think you can leave work early?

It’s up to my boss.

carry out = take something out of a place, carry out

He carried out the sofa.

I saw him carrying out the trash this morning.

She helped him carry out the boxes.

The taxi will be here in a few minutes.

Let’s carry out your luggage.

follow up on = get more information about; take additional action, follow up on

Remember to follow up on the reports.

He decided not to follow up on the job offer.

Did you follow up on that complaint about the leaky water pipe?

Did you call that person who wanted to buy the house?

Sorry, I didn’t have time to follow up on it.

get even with = have revenge, get even with

He wanted to get even with the fisherman.

He wanted to get even with her for making him look foolish.

There is no point in trying to get even with anyone. Revenge is an endless cycle.

What are you doing with that water balloon?

I’m going to get even with my sister for scratching my CD.

in light of = because of, in light of

In light of the new information, he had to re-think the situation.

In light of the new evidence, the judge dismissed the court case.

In light of the recent thefts, the company is increasing security.

Why don’t you want to go out dancing?

In light of my recent test grade, I’d better stay home and study.

no wonder = now I understand why, no wonder

There’s a bowling ball in the box. No wonder it’s so heavy!

She was sick. No wonder she looked so bad yesterday.

No wonder the TV doesn’t work! It’s not plugged in.

Kristin just got back from her trip to Hawaii.

No wonder she’s so tan!

now that = because now, now that

Now that she has free time, she can work in her garden.

Now that I have some free time, I plan to do a lot more reading.

He is going to start buying stock now that the market is low.

Now that I have been exercising, I feel great!

Really?

I feel more tired.

up to now = until now, up to now

Up to now, I always thought you were a vegetarian!

Up to now, the weather has been very warm for this time of year.

The writer has published five books up to now.

I made pigs foot soup, Are you hungry?

I was up to now.

use up = use completely; drain, use up

Who used up all of the toilet paper?

If you use up the milk, please buy some more.

Who used up all the toothpaste!

I use up three tubes of gel every month!

Maybe you should get a haircut.

Dialogue

In the police station

Any news on the Jones’s case, detective?

I followed up on an idea that one of the neighbors gave me, He told me that Mr Jones had recently lost a lot of money in a business deal.

But the money he lost was actually borrowed from a friend. Maybe this friend wanted to get even with Mr Jones.

Any idea who the friend was?

Up to now, we have found more than 8 letters from a woman named Martha Dickson and several of the letters mentioned an investment of 10 thousand dollars.

Jones lost 10 thousand dollars of Dickson’s money?

No wonder she was mad at him.

In light of what I have learned, I think we should ask Martha Dickson some questions.

At her home or here at the station? It’s up to you.

Let’s visit her at home.

Idioms in context

One day a man was preparing to leave on a trip, he often traveled on business back and forth between New York and his home in Boston.

His wife was carrying out his suitcase to the car when it suddenly opened, inside were shorts, shirts, sandals, and a swimming suit.

In light of the fact that her husband had packed all of his casual clothes, she started to doubt that he was going on a business trip.

The next day, she followed up on her suspicion by calling the airline that her husband traveled on, She asked the man at the airline, “Can you tell me how many frequent flyer miles my husband and I have?”

The man looked up their account and told the woman, “Up to now, you have almost 100,000 miles if I include your husband’s most recent flight.”

The woman was surprised, she said, “That doesn’t make sense.

How did my husband collect so many miles flying to New York?”

The man at the airline told her, “Those miles include his flights to New York and his flight to the Bahamas.”

The Bahamas, the woman thought “No wonder I can’t find the sunscreen,” The woman knew just how to get even with her husband.

Now that she knew her husband was having fun without her, she would also go on vacation, She wanted to use up all of the frequent flyer miles by going as far as she could.

“I’d like to reserve a ticket for myself, please” she said, “When is your next flight?”

“There are two flights leaving this afternoon: one to Chicago and one to Paris It’s up to you.”

“Paris would be perfect: the woman smiled.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.