در آسانسور

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

نمی فهمم=نمی دانم، نمی فهمم.

نمی فهمم!

میدانی این کتاب مال کیست؟

نمی دانم.

نمی فهمم چرا کسی می خواهد در قطب جنوب زندگی کند.

جیمی امروز کجاست؟

نمی دانم.

مال گذشته بودن= از گذشته آمدن، مال گذشته بودن.

این کتاب به قرن 19 ام برمی گردد.

این نقاشی مال قرن یکم است.

برخی ساختمان ها در اروپا مال چند صد سال قبل هستند.

استاد، آن کشتی وایکینگها چقدر قدمت دارد؟

این به قرن 14 ام برمی گردد.

دسترسی داشتن به= توانایی گرفتن چیزی، اجازه ورود داشتن،دسترسی داشتن به.

برای دسترسی به فایل باید رمز عبورتان را تایپ کنید.

فقط کارمندان به این بخش از کارخانه دسترسی دارند.

برای دسترسی به حساب ایمیل او، به رمز عبور او نیاز داری.

این اتاق هتل خیلی خوب است.

ما به مرکز بدنسازی و پرورش اندام هم دسترسی خواهیم داشت.

راهبری کردن= جلو رفتن و راهنمایی کردن،راهبری کردن.

شاید تو باید جلو بروی.

او جلوتر از ما رفت و ما را به اتاق غذاخوری عمرات راهنمایی کرد.

اگر دنبال من بیایی، تو را به یک آینده روشن تر هدایت می کنم!

میترسم داخل آن ساختمان تاریک شوم.

نگران نباش. من جلو میروم.

ناامید کردن= ناراحت نا امید، ناامید کردن.

واقعا نااميدم کردی۔

دومین فیلم این سری نااميدم کرد. اولی خیلی خوب بود! خواهش می کنم نامیدم نکن. دارم رویت حساب می کنم.

باور نمی کنم نامزدت تولدت را فراموش کرده است!

بله من واقعا نا امید شدم.

چرا این کار را نکنیم= بهتر است این کار را بکنیم،چرا که نه.

کلاس بعدی ام تا 45 دقیقه دیگر شروع نمی شود. چرا یک کم درس نخوانم.

بهتر است با تو بیایم. کار دیگری برای انجام دادن ندارم هیچ کس بقیه این کیک را نمی خورد. چرا آن را بیرون نمیریزی۔

فیلم تا 10 دقیقه دیگر شروع نمی شود .

چرا تا منتظریم کمی پاپ کورن نگیریم.

ابدا= أصلا، ابدا.

اشکالی ندارد؟ نه ابدا.

فلفل قرمزها اصلا تند نبود.

اشکالی ندارد من را به خانه برسانی؟

نه اصلا مشکلی نیست.

فکر می کنی این لباس بدریخت است؟ نه اصلا!

خاموش کردن= مهار کردن آتش،خاموش کردن.

یادت نرود قبل از اینکه بخوابی آتش را خاموش کنیم

آتش نشانها قبل از اینکه آتش به دیگر خانه ها گسترش پیدا کند آن را خاموش کردند.

مطمئن شو قبل از اینکه از اینجا بروی شمع ها را خاموش کنی.

آقا، لطفا سیگارتان را خاموش کنید.

ببخشید نمی دانستم این محوطه سیگار ممنوع است.

برجسته بودن= قابل توجه و متفاوت بودن، برجسته بودن

واقعا متفاوت از بقیه است.

او با آن موهای سبز رنگ واقعا متمایز از جمعیت است.

توله سگ سفید متمایز از توله های سیاه است. پیدا کردن خانه راحت بود؟

آره رنگ صورتی واقعا باعث می شود متمایز و قابل تمیز دادن باشد!

فکر کردن روی چیزی= قکر کردن قبل از تصمیم گیری،فکر کردن روی چیزی.

او باید به دقت روی حرکت بعدی اش فکر می کرد.

وقت بگذار و روی پیشنهادهای من فکر کن.

او چند روز روی پیشنهاد رئیسش فکر کرد.

تصمیم گرفته اید چه سفارش بدهید؟

نه وقت بیشتری برای فکر کردن نیاز دارم.

گفتگو.

در آسانسور.

هی، چرا آسانسور توقف کرد؟

نمی دانم! کلید طبقه اول را دوباره فشار بده.

کار نمی کند. آسانسور احمق! احتمالا به زمان دایناسور ها برمی گردد.

بیخیال اقا. فکر نمی کنم مشکل آنقدر ها هم جدی باشد. یک نفر به سرعت او را تعمیر میکند.

ما فقط باید کمی آرام باشیم. از دست ما کاری برنمی آید.

چه طوری آروم باشم؟ ما قطعا هوا کم می آوریم. من سعی می کنم آن در کوچک روی سقف را باز کنم و از اینجا بیرون بروم. به محض اینکه به بالای آسانسور برسم به کابل ها دسترسی پیدا می کنم و در امنیت به بالا میروم. این را در یک فیلم دیدم.

اما من تو را بالا نمیبرم. دیوانه شدی؟

ما نمی توانیم اینجا صبر کنیم تا بمیریم.

اوه میبینی؟

آسانسور دوباره دارد حرکت می کند. من می دانستم که تعمیرکاران ما را نا امید نمی کنند.

ما نجات پیدا کردیم.

اصطلاحات در متن.

یک مرد و همسرش در سفر کاری کوتاهی در چین بودند.

یک روز بعد از ظهر آنها کمی وقت آزاد داشتند و فکر کردند چرا نروند چند جای دیدنی را ببینند. آنها برای یک تور بازدید از یک معبد محلی ثبت نام کردند.

وقتی آنها رسیدند، راهبی بیش آنها آمد تا سلام کند.

او به آنها گفت که آنها به مکان های ویژه ی داخل معبد دسترسی خواهند داشت.

زوج امیدوار بودند چیزهای قشنگی را ببینند و آنها ناامید نشدند.

راهب جلو رفت و آنها را به ساختمان کوچکی هدایت کرد. داخل خیلی تاریک بود. بعد راهب شمعی روشن کرد.

داخل آنجا نقاشی و مجسمه های کمیاب زیادی بود. مجسمه های طلایی واقعا متفاوت بودند.

راهب گفته که خیلی از آنها به قرن دوازده برمی گردند.

راهب شمع را خاموش کردند و آنها دوباره بیرون رفتند.

بعد از اینکه راهب در را بسته پرسید: یک لطفی به ما می کنید؟ برای بازدیدکننده های آینده ما چیزی به انگلیسی می نویسید؟

البته، زوج نیازی نبود روی درخواست راهب فکر کنند. همسر دیپلمات گفت: نه اصلا خوشحال می شویم. راهب سريع دوید رفت تا چیزی پیدا کند تا زوج روی آن بنویسند.

میدانی می خواهد ما چه بنویسیم؟

همسرش پرسید

شوهرش گفت: نمی دانم.

بالاخره، راهب با دو تکه چوب برگشت

راهب گفت می توانید واژه ی «خانمها» را روی این تکه چوب و «آقایان را روی تکه دیگر بنویسید ؟

متن انگلیسی درس

beats me = I don’t know, beats me

Beats me!

Do you know who this book belongs to?

Beats me.

It beats me why anyone would want to live in Antarctica.

Where is Jim today?

Beats me.

date back to = come from the past time, date back to

The book dates back to the 19th century.

This painting dates back to the first century.

Some buildings in Europe date back several hundred years.

Professor, how old is that Viking ship?

It dates back to the 14th century.

have access to = have the ability to get; have permission to enter, have access to

You need to type in your password to have access to the file.

Only employees have access to this part of the factory.

You need his password to have access to his e-mail account.

This hotel room is very nice.

We also have access to the fitness center.

lead the way = walk first to show the way, lead the way

Maybe you should lead the way.

She led the way to the mansion’s dining room.

If you follow me, I will lead the way to a brighter future!

I am afraid to go into that dark building!

Don’t worry. I’ll lead the way.

let down = sad; disappointed, let down

You really let me down.

I was let down by the second movie in the series. The first one was so good!

Please don’t let me down. I am counting on you.

I can’t believe that your girlfriend forgot your birthday!

Yeah I feel really let down.

might as well = may as well; why not، might as well

My next class doesn’t begin for 45 minutes. I might as well do some studying.

I might as well go with you. I have nothing else to do.

Nobody is going to eat the rest of the cake. You might as well throw it out.

The movie doesn’t start for another 10 minutes.

We might as well get some popcorn while we’re waiting.

not at all = not in any way, not at all

Do you mind? No, not at all.

The peppers were not spicy at all.

Would you mind giving me a ride home?

Not at all.

Do you think this dress is ugly?

Not at all!

put out = extinguish a flame or fire, put out

Don’t forget to put out the fire before you go to sleep.

The fire fighters put out the fire before it spread to other houses.

Be sure to put out the candles before you leave.

Sir, please put out your cigarette.

Sorry, I didn’t know this was a non-smoking area.

stand out = be very noticeable, stand out

He really stands out!

With that green hair, she really stands out in the crowd. The white puppy stands out among the black ones.

Was it easy to find the house?

Yeah, The pink paint really makes it stand out!

think over = consider before deciding, think over

He have to carefully think over his next move.

Take some time to think over my suggestions.

She thought over the offer from her boss for several days.

Have you decided what to order?

No, I need more time to think it over.

Dialogue

In the elevator

Hey, why did the elevator stop?

Beats me! Push the button for the first floor again.

It’s not working. Stupid elevator! It probably dates back to the time of the dinosaurs.

Come down, sir. I’m sure the problem it not at all serious. Someone will fix it soon. We might as well just try to relax. There is nothing we can do.

How can I relax? We’re probably running out of air. I’m going to try and open that little door on the ceiling and climb out of here. Once I’m on top of the elevator, I’ll have access to the cabal and climbed up to safety. I saw that in a movie

I’m not going to lift you up there. Are you crazy?

We can’t just wait here to die.

Oh, see? The elevator is moving again. I knew the repair people wouldn’t let us down.

We’re saved.

Idioms in context

A man and his wife were on a short business trip to China. They had some free time one afternoon and thought they might as well see some sights. They signed up for a tour of a local temple. When they arrived, a monk came up to greet them.

He told them that they would have access to special places in the temple. The couple hoped they would see some beautiful things and they were not let down.

The monk led the way to a small building. It was very dark inside. Then the monk lit a candle. Inside there were many rare paintings and sculptures.

The gold statues really stood out. The monk said that many of them dated back to the twelfth century. The monk put out the candle and they went outside again. After he shut the door, the monk asked, “Would you do us a favor? Would you write something in English for our future visitors?”

Of course, the couple did not have to think over the monk’s request.

“Not at all,” the diplomat’s wife said, it will be our pleasure.

The monk quickly ran off to find something for the couple to write on.

Any idea what he wants us to write?asked the wife.

“Beats me,” her husband said.

Finally the monk came back with two pieces of wood.

The monk said, “Could you write the word ‘ladies’ on this piece of wood and ‘gentlemen’ on the other piece?”

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.