در یک جاده ی کثیف و قدیمی

دوره: اصطلاحات روزمره ی انگلیسی - کتاب دوم / درس 23

در یک جاده ی کثیف و قدیمی

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس بیست وسوم در یک جاده ی کثیف و قدیمی

نگران چیزی بودن= دلواپس چیزی بودن، نگران چیزی بودن.

من نگرانت هستم.

او نگران مو هایش بود چون مقدار زیادی از آنها ریخته بود.

نگران جمعیت جهانی نیستی؟

من نگران جنی هستم.

همچنین، سه روز است که سر کار نیامده.

خراب شدن = از کار افتادن، خراب شدن.

اتوبوس در کنار جاده خراب شد.

وقتی ماشین خراب شد، مجبور شدند بیرون بیایند و پیاده بروند.

مطمئنم یخچال مان خراب خواهد شد.

بیش از بیست سال عمر کرده.

دستگاه کپی چه مشکلی دارد؟

دیروز خراب شد.

گیر کردن در جایی= ناتوانی در حرکت، گیر کردن در جایی.

داخل گل و لای گیر کرد.

وقتی داشت پیاده روی میکرد چکمه اش داخل گل و لای گیر کرد.

روی مسئله سوم گیر کردم، بنابراین نتوانستم تکلیف مدرسه را تمام کنم.

انگشتم داخل حلقه گیر کرد!

کمی کره گذاشتن روی آن را امتحان کن.

ربطی نداشتن به= مربوط نبودن، ارتباط نداشتن،ربطی نداشتن به.

خودت را قاطی نکن این موضوع هیچ ربطی به تو ندارد!

هوای داغ این تابستان هیچ ربطی به گرمایش جهانی ندارد.

سخنرانی های استادمان هیچ ربطی به موضوعات کتاب دانشگاهی مان ندارد.

فکر می کنم چون آن همه پنیر را خوردی مریض هستی.

هیچ ربطی به آن ندارد!

الف را ب دیدن= فکر کردن در مورد الف به عنوان ب ،الف را ب دیدن.

او به برادرش به عنوان یک الگو نگاه می کند.

شغلت را رضایت بخش می بینی؟

بچه های کلاس معلم را به چشم یک دوست می بینند.

می توانی برای بازی گلف به ما ملحق شوی؟

نه همسرم گلف را وقت و پول هدر دادن می بیند.

چیزی را سر جایش گذاشتن= جای امنی گذاشتن، پنهان کردن یا انبار کردن، چیزی را سر جایش گذاشتن.

کتابهای تصویری قدیمی من را کجا گذاشتی؟

چوب اسکی هایم را برای تابستان سر جایشان گذاشتم.

او جواهراتش را در جعبه ای پشت کمدش گذاشت.

آنها کادوهای مهمانی مت هستند؟

آره باید قبل از اینکه او به خانه بیاید آنها را سر جایشان بگذارم.

گرفتن الف از ب = ب را از الف گرفتن،گرفتن الف از ب.

کلیدها را از دوستش گرفت چون مست بود.

معلم چاقوی جیبی او را گرفت.

آن کتابها سنگین به نظر می رسند بگذار چند تا از آنها را از تو بگیرم.

چرا اینقدر زود به خانه آمدی؟

حالم بد است، بنابراین رئیسم وظایف امروزم را از من گرفت.

قدر چیزی را ندانستن= به اشتباه درست و موجود فرض کردن، انتظار داشتن ،قدر چیزی را ندانستن.

قدر هوای خوب را بدان.

به اشتباه فرض کردم ساعتی کوکی ام من را بیدار می کند.

خیلی ها به اشتباه فکر می کردند عملکرد خوب اقتصادی ادامه می یابد.

چرا داری چتر برمیداری؟

گمان نمیکنم هوا آفتابی بماند.

نیازی به تعریف نیست= نیازی به ذکر کردن نیست، به دلیل آشکار بودن نیازی به توصیف نیست ، نیازی به تعریف نیست.

قهوه شان خوشمزه است، در مورد کیکشان که نیازی به تعریف نیست.

سوپ های آنجا خوشمزه است، دسرها را که دیگر نگویم.

کتابخانه دانشگاهمان قشنگ است، سالن موسیقی اش که نیازی به تعریف ندارد.

سفرت چطور بود؟

هوا محشر بود، غذایش را که دیگر نگویم!

تعویض کردن= تعویض کردن معمولا تعویض یک چیز قدیمی با یک چیز جدیدتر، تعویض کردن.

تعویض یک کامپیوتر قدیمی تقریبا غیرممکن است.

دلال ماشین وقتی او ماشینش را تعویض کرد فقط 1000 دلار به او داد.

می خواهم موتورسیکلتم را با یک مدل سریعتر عوض کنم.

فکر می کنی بتوانم دوچرخه ام را با یک جدید تعویض کنم؟

فکر می کنم باید صرفا آن را رایگان ببخشی.

گفتگو.

در یک جاده کثیف و قدیمی.

عزیزم مطمئنی این راه درسته؟

من نگران امنیتمون هستم.

آروم باش عزیزم چه اتفاقی میخواهد بیوفتد؟

با یک چیز کوچک ماشین خراب می شود.

لاستیک ها افتضاح هستند، موتور ماشین که دیگر نیازی به گفتن ندارد.

اگه داخل یک چاله یا چیزی گیر بیوفتیم چه؟

ماشین خوبه و این جاده هم آنقدر ها بد نیست.

چرا به جاده در عوض یک کابوس به چشم یک ماجراجویی نگاه نمیکنی؟

مواظب اون حیوان باش، وایسا!

واو نزدیک بود، خوبی؟

اه من خوبم از اونجایی که ایستادیم بزار کلید هارو ازت بگیرم از اینجا به بعد من رانندگی می کنم.

اصطلاحات در متن.

در دانشگاه، هنوز با پدر و مادرم زندگی می کردم، ولی کار داشتم میتوانستم هزینه خیلی از خرج هایم را بدهم.

به این خاطر، پدر و مادرم توانستند مقداری از پول خودشان را داخل بانک بگذارند.

بعد از مدت کوتاهی، پول کافی برای خرید یک ماشین جدید را داشتند.

پدر و مادرم ماشین قدیمی شان را دادند و یک ماشین لوکس نو گرفتند!

ماشین جدید طراحی داخلی قشنگی داشت، سیستم صوتی اش را که دیگر نگویم! پدر و مادرم عاشق آن ماشین بودند.

من ماشین خودم را داشتم، ولی قدیمی بود و اغلب خراب میشد. گاهی باید ماشین پدر و مادرم را امانت می گرفتم.

یک بار ماشین را امانت گرفتم و آن را دیر پس آوردم به خاطر یک تصادف بین یک ماشین و یک کامیون داخل ترافیک شدید گیر کردم تا تقریبا نیمه شب به خانه نرسیدم.

به اشتباه فکر کردم پدر و مادرم خواب باشند. ولی، وقتی به خانه رسیدم مادرم منتظر من بود!

او با چهره جدی، کلیدهای ماشین را از من گرفت من به او گفتم مامان، الان باید به چشم یک آدم بالغ به من نگاه کنی نباید بیدار منتظر من بمانی.

مادرم به من گفت که بیدار منتظر ماندنش هیچ ربطی به من نداشت.

او نگران ماشین بود و نتوانسته بود بخوابد!

متن انگلیسی درس

Lesson twenty three: On an old dirt road

be concerned about = be worried about, be concerned about

I’m concerned about you.

He was concerned about his hair because a lot of it fell out.

Aren’t you concerned about the world population?

I am concerned about Jenny.

Me, too, she hasn’t come to work for three days.

break down = stop working (for a machine)break down

The bus broke down at the side of the road.

When the car broke down, they had to get out and walk.

I’m sure our refrigerator is going to break down.

It’s over twenty years old.

What’s wrong with the copy machine?

It broke down yesterday.

get stuck = be unable to move, get stuck

He got stuck in the mud.

Her boot got stuck in the mud while she was hiking.

I got stuck on the third problem, so I couldn’t finish the homework.

This ring got stuck on my finger!

Try putting some butter on it.

have nothing to do with = not be related to; have no connection to, have nothing to do with

Stay out of it, this has nothing to do with you!

The hot weather this summer has nothing to do with global warming.

Our professor’s lectures have nothing to do with the topics in our textbook.

I think you are sick because you ate all that cheese.

That has nothing to do with it!

look on A as B = think A as B, look on A as B

He looks on his brother as a role model.

Do you look on your career as being fulfilling?

The class looks on the teacher as a friend.

Can you join us for a game of golf?

No, my wife looks on golf as a waste of time and money.

put away = put in a safe place; hide or store, put away

Where did you put away my old comic books?

I put my skis away for the summer.

She put away her jewelry in a box in the back of her closet.

Are those the gifts for Matt’s party?

Yeah, I have to put them away before he gets home.

relieve A of B = take B from A, relieve A of B

She relieved her friend of his keys because he was drunk.

The teacher relieved him of his pocket knife.

Those books look heavy, let me relieve you of some of them.

Why are you home so early?

I am feeling sick, so my boss relieved me of my duties tonight.

take for granted = assume; expect, take for granted

Don’t take the nice weather for granted.

I took it for granted that my alarm clock would wake me up.

Many people took it for granted that the economy would continue to do well.

Why are you taking your umbrella?

I don’t take it for granted that it will stay sunny.

to say nothing of = not to mention; need not describe because it is obvious, to say nothing of

Their coffee is delicious, to say nothing of their cakes!

The soups there are delicious, to say nothing of the desserts.

The library at our university is beautiful, to say nothing of the music hall.

How was your trip?

The weather was wonderful, to say nothing of the food!

trade in = exchange for another (usually for a better or newer one)trade in

It is almost impossible to trade in an old computer.

The car dealer only gave her $1000 when she traded in her car.

I want to trade in my motorcycle for a faster one.

Do you think I could trade in my bike for a new one?

I think you should just give it away.

Dialogue

On an old dirt road

Are you sure this is the right direction, honey?

I am concerned about our safety.

Relax, honey, what could happen?

The car could break down for one thing.

The tires are terrible, to say nothing of the engine.

What if we get stuck in a whole or something?

The car is fine and this road is not that bad.

Why don’t you look on the drive as an adventure rather than a nightmare?

Watch out for that animal, Stop!

Wow, that was a close call, are you all right?

Ah, I’m fine but since we are stopped let me relive you of the keys, I’m going to drive from now on.

Idioms in context

In college, I still lived with my parents, but I had a job I could pay for a lot of my own expenses.

Because of this, my parents were able to put away some of their own money in the bank.

After a little while, they had enough to buy a new car.

My parents traded in their old car and got a new luxury car!

The new car had a beautiful interior, to say nothing of its sound system!

My parents loved that car.

I had my own car, but it was old and often broke down.

Sometimes I had to borrow my parents’ car.

One time I borrowed the car and brought it back late I got stuck in a traffic jam because of an accident between a car and a truck I didn’t get home until almost midnight.

I took it for granted that my parents would be asleep.

However, my mother was waiting for me when I got home!

She relieved me of the car keys with a serious look on her face I told her, “Mom, you have to look on me as an adult now, you don’t have to wait up for me.”

My mother told me that her waiting up had nothing to do with me.

She was concerned about the car and couldn’t sleep!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.