در بیمارستان

دوره: اصطلاحات روزمره ی انگلیسی - کتاب دوم / درس 4

در بیمارستان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

در بیمارستان

قیمت مفت= خیلی ارزان ، قیمت خیلی خوب، مفت

وای! چقدر مفت.

دوستم ماشین قدیمی اش را به من فروخت. مفت بود

زمین کنار رودخانه مفت است. بایدآن را بخری.

الف: همین الان یک دی وی دی پلیر را به قیمت 95 دلار خریدم.

ب: وای! چه قیمت خوبی (چقدر مفت).

نزدیک = نزدیک(زمان یا مکان)، دم دست

مسابقه نزدیک است. حالا برو آنجا و تمام تلاشت را بکن.

کریسمس نزدیک است. باید برای خانواده ام کادوهایی بخرم.

وقتی بچه بودم، مادرم همیشه نزدیک و دم دست بود.

الف: می ترسم جنگ نزدیک باشد.

ب: نگران نباش. مطمعنم آن کشور ها به توافقی می رسند.

بهترشدن = بهبود یافتن، بهتر شدن.

نگران نباش. بهتر می شوی.

سرما خوردگی اش بعد از اینکه یک روز مرخصی گرفت بهتر شد.

اگر هر روز تمرین کند آوازش بهترخواهد شد.

الف: این فیلم کسل کننده است!

ب: نگران نباش. بهتر می شود.

کم و بیش= تقریبا، تقریبا به طور نزدیک، کم و بیش

ماهی های نر و ماده کم و بیش مثل هم به نظر می رسند.

من و عمو زاده ام کم وبیش هم سن هستیم.

بلیت های شرکت هواپیمایی کم وبیش یک قیمت بودند.

الف:کدام پیراهن بهتر است؟

ب: کم و بیش یک کیفیت هستند.

دم دست= نزدیک و آماده برای مصرف، موجود.

آب دم دستت هست؟

دم دستت نوار باند هست؟ خودم را زخمی کردم.

یک نماینده بیست و چهار ساعته دم دست است تا به مشتری ها کمک کند.

الف: قرار است پنج نفر آدم اضافه به مهمانی بیایند.

ب: مشکلی نیست. کلی غذا دم دست داریم.

مستقل = بدون کمک از دیگران، مستقل

جمی کوچولو به مجسمه ی زرافه ای که خودش تنهایی درست کرده بود افتخار می کرد.

از وقتی بیست ودو سال داشته تنها زندگی کرده.

کل این غذا را تنهایی بدون هیچ کمکی از مادرش پخت.

الف: برای تعمیر سینک کمک لازم داری؟

ب: نه، ممنون. به تنهایی می توانم انجامش بدهم.

خطاب کردن= استفاده از ب به جای آ، به ا به عنوان ب اشاره کردن.

به من نگو آدمِ من. من آدمِ تو نیستم.

با اینکه فقط با هم درس خوانده بودند به همکلاسی است به عنوان دوست اشاره می کرد.

خیلی از مردم به این کتاب به عنوان برترین کار آن نویسنده اشاره می کنند.

الف: معلمت در مورد مقاله ات چه گفت؟

ب: او آن را کار یک نابغه خواند!

عجله نکردن= به آرامی، با آرامش انجام دادن، طول دادن.

خیلی خوب بیلی. حالا، عجله نکن و تصمیم بگیر.

او عجله نکرد و اطمینان حاصل کرد در امتحانش هیچ اشتباهی نکند.

آماده شدنش را دارد طول می دهد. می خواهد قشنگ و خوب به نظر برسد.

الف: به محض اینکه بتوانم آنجا خواهم بود!

ب: عجله نکن. فیلم تا ساعت 3 شروع نمی شود.

نظر حوبی راجع به کسی داشتن= نظر خوبی داشتن، نظر خوبی درمورد کسی داشتن.

نظرت نسبت به من خوب نیست، هست؟

معلمش دید مثبتی به توانایی نقاشی کردن او نداشت.

او نظر خوبی در مورد همسایه هایش ندارد.

الف: آقای هنری عجب معلم خوبی است!

ب: بله . همه دانش آموزها نظر مثبتی راجع به او دارند.

امتحان کردن= انجام دادن یا استفاده کردن از جیزی برای مشخص شدن کارکرد درست، تست کردن.

آماده ایم آن را تست کنیم.

تا وقتی اول دوچرخه را تست نکرده ای آن را نخر.

چندتا نرم افزار را امتحان کرده ام، ولی هیچکدام از آنها خوب نبود.

الف: تخته اسکیت تو به نظر باحال می آید.

ب: همینطور است! چرا آن را تست نمی کنی؟

گفتگو، در بیمارستان.

الف: حالت چطوره مارک؟

ب: فکر میکنم دارم بهتر میشم.

حداقل امروز می تونم انگشت هایم را تکان بدهم.

الف: عالیه، همه میگویند دکتر معالجت عالیه.

آنها میگویند او بهترینه.

ب: اره ، اون خوبه.

شنیدم که پرستار ها دکتر معجزه گر صدایش می زنند.

الف: خب، همه سر کار امیدوار هستند تو سریع تر به سرکار برگردی اما استراحت کن.

میدونی چه مدت باید تو بیمارستان بمونی؟

ب: در واقع فردا میرم خونه و از آنجایی که همسرم میره سرکار من همه روز فقط خودمم(تنهام).

الف: از پسش برمیای؟

ب: فک میکنم.

کم و بیش میتونم کارامو با دست چپم انجام بدم.

الف: اگه هر چیزی لازم داشتی فقط زنگ بزن.

من سریع دم دستتم.

من میام و کمکت میکنم.

همه مشکلاتت رو به من بسپار.

من میتونم کنترلش کنم.

من کمکت میکنم.

ب: خیلی خب، خیلی خب، فهمیدم بامزه بود.

ممنونم باب.

اصطلاحات در متن.

دوست برزیلی من تنها 6 ماه در ایالات متحده زندگی کرده ، اما انگلیسی اش عالی است. قبل از اینکه به ایالات متحده بیاید، در یک مدرسه زبان تحصیل کرده بود،اما او بیشتر خودش به تنهایی زبان را با خواندن کتاب های انگلیسی، و تماشای فیلم ها یاد گرفته بود. او مکالمات ابتدایی را قبل از آمدن به ایالات متحده یاد گرفته بود. سپس بعد از رسیدن به اینجا، لغات و شنیداری اش خیلی سریع بهتر شد. من می توانم بگویم که او الان کم وبیش به انگلیسی مسلط است. اگرچهو او هنوز با اصطلاحات مشکل دارد.

یک روز، از من کمکخواست تا او را برای خرید جواهر برای نامزدش در برزیل، کمک کنم. تولدش نزدیک بود و او میخواست یک چیز زیبا بخرد. او عکس نامزدش را قبل از اینکه به فروشگاه برویم به من نشان داد. زمانی که عکسش را دیدم گفتم: وای! نامزدت واقعا یک جوجه (جوان) است.

دوستم از من پرسید: چرا به نامزدم گفتی مرغ؟

من به دوستم توضیح دادم:من فقط منظورم این بود که نامزدت خیلی جوان و خوشگل است

در جواهر فروشی، آنها تعداد زیادی گردنبند زیبا موجود داشتند. من پیشنهاد دادم که عجله نکنیم و چند تا مغازه را نگاه کنیم، اما دوستم یک گردنبند الماس که استیل بود را پیدا کرد. او فروشنده خانم را صدا زد تا آن را بخرد.

درحالی که فرونده خانم گردنبند را در می آورد،دوستم تصمیم گرفت اصطلاح جدیدی را که اموخته بود را امتحان کند. او عکس نامزدش را به فروشنده نشان داد و پرسید: شماهم فک می کنید او یک نودل مرغ است؟

انگلیسی دوستم ممکن است عالی نباشد، اما من هنوز نظر خوبی در مورد او دارم.

متن انگلیسی درس

In the hospital

a steal = very cheap; a very good price, a steal.

Wow! what a steal!

My friend sold me his old car. It was a steal!

The land next to the river is a steal! You should buy it.

I just bought a DVD player for $95!

Wow! What a steal!

at hand = near (time or space)at hand

The game is at hand. Now get in there and do your best.

Christmas is at hand. I have to buy gifts for my family.

When I was a child, my mother was always close at hand.

I fear that war is at hand.

Don’t worry. I’m sure the countries will reach an agreement.

get better = improve, get better

Don’t worry. You’ll get better.

His cold got better after he took a day off work.

Her singing will get better if she practices every day.

This movie is boring!

Don’t worry. It gets better.

more or less = approximately; almost, more or less.

The male and female fish look more or less the same.

My cousin and I are more or less the same age.

The airline tickets were more or less the same price.

Which shirt is better?

They are more or less the same quality.

on hand = near and ready for use, on hand.

Do you have any water on hand?

Do you have any bandages on hand? I cut myself.

There is a representative on hand twenty-four hours a day to help customers.

There’s going to be five extra people at the party.

No problem. We have plenty of food on hand.

on one’s own = without help from others, on one’s own.

Little Jimmy was proud of his sculpture of a giraffe which he’d made on his own.

She has lived on her own since she was twenty- two.

He cooked this whole meal on his own without any help from his mother.

Do you need help fixing the sink?

No, thanks. I can do it on my own.

refer to A as B = use the name B for A, refer to A as B.

Stop referring to me as your ‘man’. I’m not your ‘man’!

He referred to his classmate as his friend even though they only studied together.

Many people refer to this book as the author’s greatest work.

What did your teacher say about your paper?

He referred to it as the work of a genius!

take one’s time = slowly; in a relaxed way, take one’s time.

OK, Billy. Now, take your time and decide.

She took her time and made sure she did not make any mistakes on the test.

He is taking his time getting ready. He wants to look nice.

I’ll be there as soon as I can!

Take your time. The movie doesn’t start until 3:00.

think highly of = have a good opinion of, think highly of.

You don’t think highly of me, do you?

Her teacher thought highly of her ability to draw.

He doesn’t think very highly of his neighbors.

Mr. Henry is such a great teacher!

Yes. All the students think highly of him.

try out = do or use to see if something works correctly, try out

We’re ready to try it out.

Don’t buy the bike until you try it out first.

I tried out several software programs, but none of them were good.

Your skateboard looks really fun.

It is! Why don’t you try it out?

Dialogue, in the hospital

How are you feeling Mark?

I think I’m getting better. At least I can move my fingers today.

Great, every one thinks highly of the doctor who is treating you. They say he is the best.

Yeah, he is good. I heard the nurse refer to him as doctor miracle.

Well, every one at work is hopping you can come back soon but take your time. Do you know how long you will be in the hospital?

Actually, I’m going home tomorrow and since my wife has to work, I’ll be on my there all day.

Will you be okay?

I think so. I can manage things with my left hand, more or less.

If you need anything just call. I’ll be close at hand. I’ll come over and give you a hand. Just hand over all your problems to me. I can handle them. I’ll be on hand—

Okay, okay, I get it, very funny. Thanks Bob.

Idioms in context

My Brazilian friend has only lived in the United States for six months, but his English is great. Before he came to the US, he studied in a language school, but mostly he learned English on his own from reading English books and watching movies. He had learned basic conversation before he arrived in the US. Then, after he got here, his vocabulary and listening got better very quickly. I would say that he is now more or less fluent in English. However, sometimes he still has trouble with idioms.

One day, he asked me to help him buy some jewelry for his girlfriend back in Brazil. Her birthday was close at hand and he wanted to get something nice. He showed me a picture of his girlfriend before we went shopping. When I saw the picture I said, “Wow! Your girlfriend is a real spring chicken.”

My friend asked me, “Why do you refer to my girlfriend as a chicken?”

I explained to my friend, “I just mean your girlfriend is very young and beautiful”

At the jewelry store, they had several very nice necklaces on hand. I suggested that we take our time and look at several stores, but my friend found a diamond necklace that was a steal. He called the saleswoman over to buy it.

As the saleswoman was taking out the necklace, my friend decided to try out the new idiom he learned. He showed the saleswoman the picture of his girlfriend asked, “Don’t you think she is a chicken noodle?”

My friend’s English may not be perfect, but I still think highly of it.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.