در اداره

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

در اداره.

نامه دادن= نامه (غیر رسمی) نوشتن برای کسی، نامه دادن.

تصمیم گرفت برای او نامه ای بنویسد.

وقتی به رم رسیدی، برایم نامه بنویس.

برای او نامه ای نوشت و توضیح داد چرا به او زنگ نزده بود.

بعضی وقت ها برای من نامه بفرست.

بله بیا در ارتباط بمانیم.

چطور= چرا، چطور .

چرا مرغ نمیخوری؟

چرا این گزارش تاخیر داشته؟

تو به مهمانی نمی آیی؟

چرا؟

شنیدم برای بازی نمی آیی چرا؟

امروز صبح که داشتم نان تست درست می کردم زانویم آسیب دید.

به طور خلاصه= خلاصه، مختصر، به طور خلاصه.

سگها شاد، وفادار و مهربان هستند خلاصه، آنها حیوانات خانگی خیلی خوبی می شوند.

خلاصه، این بهترین آلبوم این خواننده است.

به طور خلاصه، باید کاری کنی موکل من گناهکار شناخته نشود.

نتیجه جلسه چه بود؟

به طور خلاصه، قرار است به مکزیک نقل مکان کنیم.

دور ماندن از= داخل چیزی نرفتن، عقب ماندن، دور ماندن از.

وارد چمنها نشوید.

خواهش می کنم با آن کفش های کثیفت روی فرش نیا.

تا وقتی رنگ خشک شود باید از نیمکت دوری کنیم.

خواهش می کنم به بچه هایت بگو روی مبل نروند.

این کار را می کنم ببخشید، آقای رئیس جمهور.

ول کردن چیزی= رها کردن، ول کردن چیزی.

ولم کن!

او آهسته دست آن دختر را ول کرد و آن دختر رفت.

طناب را ول نکن می افتم.

کیف دستی ام را ول کن!

ببخشید فکر کردم کیف خودم است.

دراز کشیدن= دراز کشیدن، لم دادن، دراز کشیدن.

تصمیم گرفت چند دقیقه دراز بکشد.

من چند دقیقه دراز می کشم و استراحتی می کنم.

دکتر به من گفت تا روی تخت معاینه دراز بکشم.

بیل کجاست؟

روی مبل دراز کشیده.

از طرف= به نمایندگی از (به جای کسی)، از طرف

از طرف پشه های همه جا، می خواهم از شما تشکر کنم.

او دارد از طرف بچه ها در آفریقا پول جمع می کند.

من از طرف جونز نماینده مجلس تماس میگیرم تا از شما درخواست حمایت کنم.

چرا داری به نیویورک میروی؟

به نمایندگی از مدیر دارم به آنجا میروم او مریض تر از آن است که برود.

به خاطر= به دلیل، به خاطر.

پیک نیک به خاطر هوای بد لغو شد.

به خاطر آب متلاطم امروز، نمیتوانیم به قایق سواری برویم.

به خاطر سردرد شدید مجبور شد زودتر از موعد به خانه برود.

چرا آتلانتا نیستی؟

هواپیمایم به خاطر هوای نامساعد نمی تواند پرواز کند.

ناممکن دانستن= تصمیم گیری برای اینکه چیزی امکان پذیر نیست، ناممکن دانستن.

او اسپاگتی پختن را ناممکن فرض کرد چون ماکارونی کافی نداشت.

می توانم احتمال اینکه این کادو یک پخش کننده صوتی باشد را حذف کنم چون جعبه اش زیادی کوچک است.

رفتن به آلاسکا را ناممکن دانست چون از هوای سرد خوشش نمی آمد.

کی دیشب در را باز گذاشت؟

خوب، می توانیم مایک را از فهرست حذف کنیم او بیرون از شهر است.

تسلیم شدن= اجازه دادن برای اتفاق افتادن چیزی، تسلیم شن.

تسلیم خواسته های او برای یک کلوچه شد.

برای حلقه، تسلیم خواسته نامزدم شدم.

رئیس جمهور تسلیم فشار مردم برای کاهش مالیاتها شد.

مذاکرات چطور بود؟

عالی تسلیم خواسته ما برای قیمت کمتر شدند!

گفتگو.

در اداره.

چرا میز آلیس خالی است؟

مگه نشنیدی؟

یک هفته قبل او را اخراج کردند البته بهانه هایی هم برای ان کار جور کردند مثلا می خواهند هزینه ها را کم کنند.

اما همه میدانند که او را به خاطر بارداری اخیرش اخراج کردند.

چی؟

آنها نمی توانند این کار را بکنند.

همه فکر می کنند که چنین مواردی دیگر اتفاق نمی افتد اما در این مورد غیر ممکن نیست او دوشنبه به انها گفت باردار است و جمعه اخراجش کردند.

من برای این موضوع ساکت نمیمانم نامه ای می نویسم ببینم می توانم کمکی بکنم.

چه کار میتوانی بکنی؟

حداقل می توانم او را با یکی از دوستانم که وکیل است آشنا کنم سپس وکیل می تواند از طرف آلیس با شرکت صحبت کند و سعی کند کارش را بازگرداند.

اصطلاحات در متن.

یک روز وقتی داشتم بیرون در حیاطم کار می کردم، سگی پیش من آمد.

من این ایده که آن یک سگ وحشی باشد را ناممکن فرض کردم چون به نظر می آمد خوب تغذیه شده باشد و قلاده داشت.

سگ کنار درم نشست و من را تماشا کرد من سگ را نادیده گرفته و کارم را تمام کردم بعد، وقتی داخل خانه رفتم، سگ خواست دنبالم داخل خانه بیاید!

من بالاخره تسلیم او شدم و گذاشتم از در داخل شود.

سگ آهسته دور و بر اتاق نشیمنم چرخید و دور و بر را نگاه کرد سگ خیلی خوبی بود مجبور نبودم حتی به او بگویم روی مبل نرود.

بالاخره، سگ گوشه اتاق رفت و دراز کشید بعد خوابش برد.

وقتی سگ بیدار شد، می خواست بیرون برود بنابراین من در را باز کردم و سگ رفت.

روز بعد، همین اتفاق افتاد طی هفته بعد، سگ مرتب برمیگشت تا گوشه اتاق نشیمن من بخوابد!

بالاخره، تصمیم گرفتم نامه ای برای صاحبش بنویسم من یادداشتی نوشتم که می پرسید: چرا هر بعد از ظهر که سگ شما به خانه ما می آید و می خوابد؟

بعد یادداشت را زیر قلاده سگ گذاشتم من گذاشتم سگ برود و سگ مثل همیشه از آنجا رفت.

روز بعد، سگ با یادداشت دیگری برگشت.

یادداشت میگفت : از طرف سگم، ممنون که اجازه میدهید آنجا بخوابد.

به این دلیل که، حقیقت که ما شش بچه کوچک داریم، او نمی تواند در خانه استراحت چندانی بکند خلاصه، سگ فقط نیاز داشت برای مدت کوتاهی از آنجا دور بماند.

شش تا بچه تعجبی نداشت سگ اینقدر خسته بود!

متن انگلیسی درس

lesson 26 At the office

drop someone a line = write a letter to someone, drop someone a line

He decided to drop her a line.

When you get to Raine, drop me a line.

She dropped him a line explaining why she hadn’t called him.

Drop me a line sometime.

Yes, let’s keep in touch.

how come = why, how come

How come you don’t eat chicken?

How come this report is late?

You’re not coming to the party?

How come?

I heard you weren’t coming to the game, how come?

I hurt my knee making toast this morning.

in brief = in short; in summary, in brief

Dogs are happy, loyal, and friendly, in brief, they make great pets.

In brief, this is the singer’s best album.

In brief, you must find my client not guilty.

What was the result of the meeting?

In brief, we are going to move to Mexico.

keep off = not go on; stay off, keep off

Keep off the glass.

Please keep off the carpet with your dirty shoes.

We have to keep off the bench until the paint is dry.

Please tell your kids to keep off the furniture.

I will, sorry, Mr President.

let go of = release, let go of

Let go of me!

He slowly let go of her hand, and she walked away.

Don’t let go of the rope I’ll fall!

Let go of my purse!

Sorry I thought it was mine.

lie down = lie; recline, lie down

He decided to lie down for a few minutes.

I am just going to lie down and rest for a few minutes.

The doctor told him to lie down on the examining table.

Where’s Bill?

He’s lying down on the couch.

on behalf of = for; in someone’s place (instead of)on behalf of

On behalf of flies everywhere I want to thank you!

She is collecting money on behalf of children in Africa.

I am calling on behalf of Congressman Jones to ask for your support.

Why are you going to New York?

I’m going there on behalf of the manager, he’s too sick to go.

owing to = because of, owing to

Owing to the bad weather, the picnic was cancelled.

Owing to the rough water today, we can’t go sailing.

He had to go home early owing to a severe headache.

Why aren’t you in Atlanta?

My plane can’t leave, owing to bad weather.

rule out = decide that something is not possible, rule out

He ruled out cooking spaghetti because he didn’t have enough pasta.

I can rule out that the gift is a stereo because the box is too small.

She ruled out going to Alaska because she didn’t like cold weather.

Who left the door unlocked last night?

Well, we can rule out Mike, he’s out of town.

yield to = allow something to happen, yield to

She yielded to his demands for a cookie.

I yielded to my girlfriend’s demands for a ring.

The president yielded to pressure from the people to cut taxes.

How were the negotiations?

Great they yielded to our demand for a lower price!

Dialogue

At the office

How come Alice’s desk is empty?

Didn’t you hear?

They let go of Alice a week ago of course, they made some excuse like: the company had to cut expenses.

But every one knows they really fired her owing to a recent pregnancy.

What?

They can’t do that.

Every one thinks things like that don’t happen any more but I wouldn’t rule it out in this case she told them she was pregnant on Monday and on Friday they fired her.

I won’t stand for this I am going to drop her a line and see if I can help.

What can you do?

At least I can put her in touch with a friend of mine who is a lawyer then the lawyer can talk to the company on behalf of Alice and try to get her job back.

Idioms in context

One day when I was out working in my yard, a dog came up to me.

I ruled out the idea that it was a wild dog because it looked well fed and was wearing a collar.

The dog sat by my door and watched me I ignored the dog and finished my work, then, when I went into the house, the dog wanted to follow me inside!

I finally yielded to him and let him in the door.

The dog walked slowly around my living room looking around It was a very good dog I didn’t even have to tell it to keep off the furniture.

Finally the dog went to the corner to lie down, then it fell asleep.

When the dog woke up, it wanted to go out so I opened the door and it walked away.

The next day, the same thing happened over the next week, the dog kept coming back to sleep in the corner of my living room!

Finally, I decided to drop the owner a line I wrote a note that asked, “How come your dog comes over to my house to sleep every afternoon?”

Then I put the note under the dog’s collar I let go of the dog and it walked away as usual.

The next day, the dog returned with another note.

This note said, “On behalf of my dog, thanks for letting him sleep there.

Owing to the fact that we have six young children, he can’t get much rest at our house” in brief, the dog just needed to get away for a little while.

Six kids, no wonder the dog was tired!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.