خورشید، ماه و خفاش

دوره: اصطلاحات روزمره ی انگلیسی - کتاب اول / درس 1

خورشید، ماه و خفاش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

خورشید، ماه و خفاش

دو تا، یک جفت، چند تا

دو شخص و چیزهایی به طریقی به هم پیوسته یا مرتبط شده اند.

آن میمون دو تا موز دارد.

چند روز قبل رسید.

بابی چند تا خودکار داخل جیبش دارد.

الف: اروپا بودی؟

ب: بله، چند بار

خیلی پیشتر، خیلی قبلتر

روزی روزگاری؛ خیلی سالها پیش، سالها پیش؛ خیلی وقت پیش

خیلی پیشتر، دایناسور ها روی کره زمین زندگی می کردند.

خیلی قبلتر، هواپیمایی وجود نداشت.

پدربزرگ من خیلی قبلتر خلبان بود.

الف: کی به آلمان رفتی؟

ب: خیلی قبلتر، در سال 1963 به آلمان رفتم.

تعداد یا مقدار زیادی

مقدار زیاد یا تعداد چیزهایی؛ مقدار زیادی از، مقدار بسیاری از.

او موی زیادی دارد.

آن میلیونر پول خیلی زیادی دارد.

تعداد زیادی از دانش آموزان به خاطر آنفولانزا غائب بودند.

الف: چرا حالت خوب نیست؟

ب: فکر میکنم به این خاطر باشد که امروز خیلی شکلات خوردم.

یک جفت

دو چیز از همان نوع که با هم به کار رفته بودند،

دو جفت کفش خریدم، یکی برای برادر و دیگری برای خواهرم.

میخواهد یک جفت دستکش قشنگ بخرد.

یک جفت جوراب لازم دارد.

الف: موقعی که خرید بروی چه میخواهی بخری؟

ب: یک جفت گوشواره میخرم.

از همه مهمتر، مهمتر از همه چیز

مهمتر از همه، بیشتر از همه

نباید سیگار بکشی یا مشروب بخوری. مهمتر از همه، باید ورزش کنی.

پدربزرگم گفت “از همه مهمتر، باید از حرف های پدر و مادرت اطاعت کنی.”

یک سرباز، از همه مهمتر، باید شجاع باشد.

الف: از چه چیز این کتاب خوشت آمد؟

ب: جالب و پرهیجان بود، ولی از همه مهمتر، خنده دار بود.

براساسِ، طبقِ

همانطور که نشان داده شده یا گفته شده توسط

براساس گفته های دانشمندان، زمین در حال گرمتر شدن است.

طبق (گفته های) این کتاب، فیل ها در معرض خطر هستند.

طبق حرف های مادرم، تلویزیون برای شما (آدم) بد است.

الف: کجا هستیم؟

ب: طبق این نقشه ما جایی بین خیابان جانسون و خیابان دوم هستیم.

با این وجود، در هر حال، در نهایت، هر چه باشد.

علی رغم آنچه انتظار می رفت ؛ با این اوصاف؛ در نهایت

در نهایت لاک پشت برنده مسابقه دو شد.

آخرش با آنها رفت.

با همه اینها آن کشور کوچکی نبرد را برد.

الف: همین الان داشتی با کی حرف میزدی

ب: فکر کردم کسی بود که از دانشگاه میشناختم ولی با این حال آن شخص نبود.

دوباره و دوباره

بارها، به کرات، اغلب، دوباره و دوباره

بارها به تو گفتم که به نرده برق دار دست نزنی!

در حینی که نوزاد ها دارند راه رفتن را یاد میگیرند، اغلب و به کرات زمین می خورند.

آن بچه می خواست یک داستان ثابت را بارها و بارها بشنود.

الف: این بازی کامپیوتری واقعاً باحال است!

ب: من هم، این طور فکر می کنم.

می خواهم دوباره و دوباره آن را بازی کنم.

موافق بودن با

هم نظر بودن با؛ به اشتراک گذاری نظر خود

با تو موافقم.

یک چیز او عجیب و مرموز است.

معلم با دانش آموز موافقت کرد.

شارون با دوستش موافقت کرد.

الف: برخی از مردم از فیلم خوششان نمیاید، ولی به نظر من جالب بود.

ب: با تو موافقم.

فیلم خیلی جالبی بود.

ناگهان، یکدفعه

یک باره، ناگهان؛ بر خلاف انتظار؛ بدون اطلاع

یکدفعه باران شدیدی شروع به باریدن کرد.

ناگهان، سگ شروع به بلند پارس کردن کرد.

یکدفعه، زمین شروع به لرزیدن کرد.

الف: پایت چطور شکست؟

ب: داشتم دوچرخه سواری میکردم که یک دفعه به یک برآمدگی خوردم و زمین خوردم.

سراسر جهان

در سراسر جهان ؛ جهانی؛ در همه جا

مورچه ها همه جای جهان زندگی میکنند.

زبان انگلیسی در سراسر جهان صحبت می شود.

موتسارت در سراسر جهان مشهور است.

الف: ای کاش میتونستم به همه جای جهان سفر کنم.

ب: خیلی مفرح و باحال خواهد بود!

همیشه، تمام مدت

دائماً، همیشه

او همیشه خسته است.

میدوری تمام مدت ویولون تمرین می کند.

مارک تمام مدت آدامس می جود.

الف: امروز خیلی خوشحال به نظر می رسد.

ب: او همیشه خوشحال به نظر می رسد.

تمام راه، کل فاصله

کل مسافت؛ کل راه

این جاده تمام مسیر را تا آنطرف مزرعه می رود.

ماشین خراب شد و مجبور شدیم تمام راهِ خانه را پیاده برویم.

سوو دیرش شده بود.

او تمام راه را تا مدرسه دوید.

الف: میتوانی تمام مسیر محیط زمین فوتبال را بدوی؟

ب: نه نمی توانم.

فقط نصف مسیر محیط را می توانم بدوم، آنقدر خسته می شوم که نمیتوانم به دویدن ادامه دهم.

و غیره، و مانند آن.

و غیره، و مانند آن.

آنها همیشه مشغول بحث و جدل هستند.

من سریع ترینم.

نه من سریعترینم.

عمراً.

و غیره.

سیب زمینی، پیاز، هویج و مانند اینها سبزیجات هستند.

کشورهای زیادی در آفریقا هست: زامبیا، کنیا، توگو و غیره.

الف: به مار خانگی ات چه غذایی می دهی؟

ب: جانورهای کوچک مثل موش، قورباغه، مارمولک و غیره.

به جایی رسیدن

رسیدن به؛ آمدن به؛ رسیدن

مطمئن شو قبل از ساعت 6 به خانه برسی.

آنها به رستوران رسیدند.

قطار به ایستگاه رسید.

الف: کِی به فرودگاه می رسیم؟

ب: تا 5 دقیقه دیگر باید به فرودگاه برسیم.

در نتیجه

بنابراین؛ در نتیجه

او زیاد غذا می خورد.

در نتیجه، چاق شد.

او سخت درس می خواند.

در نتیجه در امتحان A گرفت.

خیلی از جاده ها دچار آبگرفتگی شده بود و در نتیجه تاخیر هایی رخ داد.

الف: برای امتحان درس خواندی؟

ب: نه و در نتیجه نمره بدی گرفتم.

همچنین

بعلاوه

من سیب و همچنین فلفل تند را دوست دارم.

من روزهای هفته و همچنین شنبه ها را تنیس بازی میکنم.

آدم های بزرگسال و همچنین بچه ها در پارک بودند.

الف: همبرگر دوست داری یا کمی جوجه؟

ب: واقعا گرسنه ام. من هر دوی اینها را به علاوه ی مقداری نوشابه میل دارم.

درخواست کردن

درخواست، آرزو برای، تقاضا

غول چراغ جادو هر چه را درخواست کنی به تو می دهد.

دان برای تولدش یک کامیون اسباب بازی جدید خواست.

آشپز یک قاشق خواست.

الف: کمی پول خواستم اما پدرم گفت نه.

ب: چقدر بد. حالا نمی توانیم امشب به دیدن آن فیلم برویم.

هر بار

یک بار؛ یک مرتبه؛ همزمان

هر بار یکی شان دوش گرفت.

بچه ها دو تا دو تا سرسره رو پایین رفتند.

آسانسور هر نوبت پنج نفر جا دارد.

الف: می توانی کمکم کنی این جعبه ها را جابه جا کنم؟

ب: بله ولی آنها سنگین هستند، پس بیا هر بار یکی از آنها را جابه جا کنیم.

هر لحظه، هر آن

در هر لحظه، هر زمان

هر لحظه ممکن است بچه اش به دنیا بیاید.

کتابخانه 24 ساعت روز باز است.

هر لحظه می توانم آنجا درس بخوانم.

مردم هر لحظه می توانند به پلیس زنگ بزنند.

الف: می توانم شنبه ساعت سه به تو سر بزنم؟

ب: تمام روز را خانه خواهم بود. هر موقعی می توانی سر بزنی.

خورشید، ماه و خفاش

براساس داستانی از آفریقا، خیلی پیشتر خورشید و خفاش دوستان خوبی بودند. آنها همیشه با هم دیده می شدند. آنها رویاها و همچنین مشکلاتشان را به هم می گفتند.

یک روز، ماه و خورشید شروع به صحبت در مورد این کردند که کی قویتر است.

ماه گفت او قوی تر است. خورشید گفت با او هم نظر نیست.

آنها بحثشان شد، “ من قوی ترم” “ نه، من قوی ترم”” نه، من قوی ترم” و غیره.

در نهایت آنها تصمیم گرفتند مسابقه ای بدهند.

بعد از چند روز، آنها برنامه ریختند تا دم دریاچه با هم ملاقات کنند تا ببینند کی می تواند سنگی را در عرض دریاچه به دورترین نقطه بیندازد.

حیوانات زیادی از سراسر جهان به دریاچه آمدند تا مسابقه را تماشا کنند.

آنها زودتر از موعد آمدند چون می دانستند که مسابقه هر لحظه ممکن است شروع شود.

ماه اول به دریاچه رسید.

او میخواست برنده شود، بنابراین قبل از اینکه خورشید برسد تمرین کرد.

او سنگ هایی را تک تک برداشت و پرتاب کرد.

هر بار سنگ ها دورتر و دورتر می رفت.

وقتی خورشید بالاخره به دریاچه رسید، ماه مطئن بود می تواند برنده شود.

ماه سنگی را انتخاب و آن را پرتاب کرد.

سنگ نزدیک طرف دیگر دریاچه فرود آمد.

خورشید سنگ بزرگتری را انتخاب و پرتاب کرد.

حوالی وسط دریاچه، سنگ خورشید شروع کرد به پایین افتادن به سمت آب، ولی یکدفعه شروع کرد به بالا رفتن!

سنگ خورشید تمام راه را تا طرف دیگر دریاچه طی کرد.

به نظر می رسید در نهایت خورشید برنده مسابقه شده باشد.

ولی هیچ کس نمی دانست که خفاش داشت سنگ را حمل می کرد!

وقتی خفاش مطمئن شد کسی نمی تواند او را ببیند، بین یک جفت درخت موز توقف کرد تا استراحت کند.

بالهای او خسته بود

حملِ آن سنگ سنگین سخت بود، ولی او خوشحال بود که به خورشید کمک می کند.

خفاش فکر کرد “دوست برای همین است”.

خیلی سال بعدتر مادر خفاش مرد.

خفاش مهمتر از همه میخواست مادرش گور خوبی داشته باشد، خفاش تمام روز را کار کرد، ولی وقتی خورشید شروع کرد به پایین رفتن کارش تمام نشد.

خفاش لطفی از خورشید خواست.

“میتوانی تا وقتی که گور مادرم را تمام می کنم بالا بمانی؟”

خورشید این درخواست را رد کرد.

خفاش دوباره و دوباره التماس کرد، ولی خورشید گفت وقتش است پایین برود.

خفاش خیلی عصبانی شد.

خورشید حتی با اینکه خفاش به او کمک کرده بود به او کمک نکرد.

وقتی ماه بالا آمد، دید که خفاش هنوز سخت مشغول کار روی گور مادرش است.

ماه نور کافی به خفاش داد تا او کارش را تمام کند.

در نتیجه خفاش و ماه دوستان خوبی شدند.

به همین دلیل است که شما هیچوقت خفاش را نزدیک خورشید نمیبینید.

او همیشه با دوستش، ماه است.

متن انگلیسی درس

The Sun, the Moon, and the Bat

a couple of

two persons and things joined or related in some way

The monkey has a couple of bananas.

He arrived a couple of days ago.

Bobby has a couple of pens in his pocket.

A: Have you been to Europe?

B: Yes, a couple of times.

a long time ago

once upon a time; many years ago; ages ago; long ago

A long time ago, dinosaurs lived on the earth.

A long time ago, there were no airplanes.

My grandfather was a pilot a long time ago.

A: When did you go to Germany?

B: I went to Germany a long time ago, in 1963.

a lot of

a large amount or number of something; lots of; plenty of

He has a lot of hairs.

The millionaire has a lot of money.

A lot of students were absent because of the flu.

A: Why aren’t you feeling well?

B: I think it’s because I ate a lot of chocolate today.

a pair of

two things of the same kind used together

I bought two pairs of shoes, one for my brother and the other for my sister.

She wants to buy a pair of beautiful gloves.

I need a pair of socks.

A: What are you going to buy when you go shopping?

B: I’m going to buy a pair of earrings.

above all (else)

most importantly; most of all

You must not smoke or drink. Above all, you must exercise.

“Above all, you should obey your parents,” said my grandfather.

Above all, a soldier must be brave.

A: What did you like about this book?

B: It was interesting and exciting, but above all, it was funny.

according to

as shown or said by

According to scientists, the earth is becoming warmer.

According to this book, elephants are endangered.

According to my mother, television is bad for you.

A: Where are we?

B: According to this map we’re somewhere between Johnson Street and Second Avenue.

after all

in spite of what was expected; nevertheless; in the end

The tortoise won the race after all.

He went with them after all.

The small country won the battle after all.

A: Who were you just talking to?

B: I thought it was someone I know from college but it wasn’t her after all.

again and again

often; repeatedly; over and over again

I told you again and again not to touch the electric fence!

While babies learn to walk, they fall again and again.

The child wanted to hear the same story again and again.

A: This computer game is really fun!

B: I think so, too. I want to play it again and again.

agree with

have the same opinion as; share one’s view

I agree with you. There’s something strange about him.

The teacher agreed with the students.

Sharon agreed with her friend.

A: Some people didn’t like the movie, but I thought it was interesting.

B: I agree with you. It was very interesting.

all of a sudden

all at once; suddenly; unexpectedly; without warning

All of a sudden, it started to rain very hard.

All of a sudden, the dog began to bark loudly.

All of a sudden, the earth began to shake.

A: How did you break your leg?

B: I was riding my bicycle, when all of a sudden I hit a bump and fell off.

all over the world

throughout the world; worldwide; everywhere

Ants live all over the world.

English is spoken all over the world.

Mozart is famous all over the world.

A: I wish I could travel all over the world.

B: That would be a lot of fun!

all the time

constantly; always

He is tired all the time.

Midori practices the violin all the time.

Mark chews gum all the time.

A: He looks very happy today.

B: He looks happy all the time.

all the way

the whole distance; the whole way

The road goes all the way across the field.

The car broke down and we had to walk all the way home.

Sue was late. She ran all the way to school.

A: Can you run all the way around the soccer field?

B: No I can’t. I can only run halfway around it, then I’m too tired to keep running.

and so on

and so forth; and the like

They were always arguing. “I’m the fastest.” “No, I’m the fastest!” “No way!” and so on.

Potatoes, onions, carrots and so on are vegetables.

There are many countries in Africa: Zambia, Kenya, Togo,and so on.

A: What do you feed your pet snake?

B: Small animals like mice, frogs, lizards, and so on.

arrive at/in

get to; come to; reach

Make sure you arrive at the house before 6:00.

They arrived at the restaurant.

The train arrived at the station.

A: When will we get to the airport?

B: We should arrive at the airport in five minutes.

as a result

so; consequently

He ate too much. As a result, he got fat.

She studied hard. As a result, she got an A on the test.

Many roads were flooded, and, as a result, there were some delays.

A: Did you study for the test?

B: No, and, as a result, I got a bad grade.

as well as

in addition to

I like apples as well as peppers.

I play tennis on weekdays as well as on Saturdays.

There were adults as well as children in the park.

A: Would you like a hamburger or some chicken?

B: I’m really hungry. I’d like both as well as some cola.

ask for

request; wish for; demand

The magic genie will give you anything you ask for.

For his birthday, Don asked for a new toy truck.

The chef asked for a spoon.

A: I asked for some money but my father said no.

B: That’s too bad. Now we can’t go to see the movie tonight.

at a time

at one time; at once; at the same time

They took showers one at a time.

The children went down the slide two at a time.

The elevator holds five people at a time.

A: Can you help me move these boxes?

B: Yes, but they’re heavy, so let’s move them one at a time.

at any time

at any moment; any time

She may give birth at any time.

The library is open 24 hours a day. I can study there at any time.

People can call the police at any time.

A: Can I visit you at three 0’clock on Saturday?

B: I’ll be home all day. You can visit at any time.

The Sun, the Moon, and the Bat

According to a story from Africa, a long time ago the sun and the bat were good friends. They were seen together all the time. They shared their dreams as well as their problems.

One day, the moon and the sun began talking about who was stronger. The moon said she was stronger. The sun did not agree with her. They argued, “I am stronger,” “No, I am stronger,” “No, I am,” and so on. Finally, they decided to have a contest.

After a couple of days, they planned to meet at the lake to see who could throw a rock the farthest across the lake. A lot of animals came from all over the world to the lake to watch the contest. They came early because they knew that the contest could start at any time.

The moon arrived at the lake first. She wanted to win, so she practiced before the sun arrived. She picked up rocks one at a time and threw them. Each time, the rocks went farther and farther. By the time the sun finally arrived at the lake, the moon was sure she could win.

The moon chose a rock and threw it. It landed near the other side of the lake. The sun chose a bigger rock and threw it. Near the middle of the lake, the sun’s rock began to fall toward the water, but all of a sudden it began to go up again! The sun’s rock went all the way to the other side of the lake. It seemed that the sun had won the contest after all. However, nobody knew that the bat was carrying the rock!

When the bat was sure that no one could see him, he stopped to rest between a pair of banana trees. His wings were tired. It was difficult carrying the heavy rock, but he was happy to help the sun. “That’s what friends are for,” thought the bat.

Many years later, the bat’s mother died. Above all, the bat wanted his mother to have a nice grave.The bat worked all day, but he was not finished by the time the sun began to go down. The bat asked for a favor from the sun. “Can you stay up until I finish my mother’s grave?” The sun refused. Again and again, the bat begged, but the sun said it was time for him to go down. The bat was very angry. The sun did not help him even though he had helped the sun.

When the moon came up, she saw the bat still working hard on his mother’s grave. The moon gave the bat enough light to finish his work. As a result, the bat and the moon became good friends. That’s why today you will never see the bat near the sun. He is always with his friend, the moon.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.