سرفصل های مهم
چگونه نابغه بسازیم
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
چگونه نابغه بسازیم *
. سخن گوی 4:به اجرای انگلیسی بدون تلاش،با بهترین استاد انگلیسی دنیا،ای جی هوگ،خوش امدید. جایی که بیش از 40میلیون دانش اموز ای جی در سراسر جهان،سرانجام انگلیسی را یک بار و برای همیشه،بدون کتاب های خسته کننده،کلاس ها و تمرینات گرامری،یادگرفتند. ای جی اینجاست با ارائه ی یک بخش زنده،تا به شما در یادگیری صحبت کردن انگلیسی روان و بدون تلاش کمک کند. **
ای جی هوگ:اجرای انگلیسی بدون تلاش. موضوع امروز،چگونه نابغه باشیم(است). چگونه نابغه باشیم.
. چگونه یک نابغه پرورش بدهیم. چگونه فرزندتان را یک نابغه کنید. نابغه. نابغه چه معنی می دهد؟وقتی که ما درمورد نابغه فکر میکنم،ما به انیشتین فکر میکنیم،ما به موتزارت فکر میکنیم. نابغه یک شخصی است که هوش باورنکردنی دارد،یا استعداد برای چیزی. ما حتی میتوانیم درمورد نابغه ی بیزینس فکر کنیم،مثل ریچارد برانسون،شخصی که کمپانی ویرجین را ایجاد کرد،کسی که وقتی 19سالش بود،یک میلیونر بود.
. نابغه. الان ما این ایده را داریم که نابغه چیزی است که ژنتیکی است،مثل اینکه شما با ان متولد شده اید،اما در اجرای امروز ما میخواهیم یک دید متفاوت را بحث کنیم که نابغه بودن میتواند اموخته شود،ایجاد شود. برای رونوشت متن رایگان از این اجرا،بهeffortlessenglishclub.comبروید. .effortlessenglishclub.com.رونوشت رایگان را بگیرید و به دوره ی انگلیسی بدون تلاش من بپیوندید.
. نابغه. مصاحبه امروز با یکی از معلم های مورد علاقه ی من است. یکی از معلم های موردعلاقه ی من. یکی از متفکر های اموزشی مورد علاقه ی من.اقای جان تیلور گاتو. شخصی عااالی. فقط(میتوانم بگویم)،یک مرد شگفت انگیز. او کتاب«کند ذهن کردن ما» و چیزهای دیگر را نوشته است.
اطلاعاتی در مورد جان تیلور گاتو(به شما میدهم). به او جایزه ای برای بهترین معلم در ایالت داده شده است. فکر میکنم ان(ایالت)،نیو جرزی یا نیویورک بود. نمیتوانم به یاد بیاورم.
شاید جرزی. معلم نامبر وان(شماره یک،بهترین معلم)در کل ایالتش.او یک جایزه گرفت.
او درگذشته در سیستم مدرسه عمومی درس میداد،اما او بدی (زیان)را دید،بدی ای که من همیشه در مورد ان صحبت میکنم. او ناشایستگی را دید. او دید که سیستم مدرسه،سیستم مدارس،در همه جا طراحی شده بودند که ما را کندذهن تر کنند،نه باهوش تر،ضعیف تر،نه قوی تر،وابسته تر،نه مستقل تر،وبنابراین او(سیستم اموزشی را )ترک کرد. او سیستم مدرسه را ترک کرد و شروع به صحبت کردن از همه ی بدی ها و مشکلات وحشتناک مدارس کرد. او شخصی است که عمیقا به بچه ها ،به مردم،اهمیت میدهد. من عاشق او هستم. یکی از کتاب هایش را بگیرید. کتاب کند ذهن کردن ما ،از جان تیلور گاتو را بخوانید.
. این یک کتاب عالی است،یک کتاب شگفت انگیز در مورد مدارس و اینکه چه چیزی در مورد مدارس اشتباه است،می باشد.و اوهم چنین راه حل ارائه میدهد.
. موضوع امروز،یک مصاحبه با جان تیلور گاتو است،و او دارد در مورد ساده ترین روش برای تبدیل کردن فرزندتان به یک نابغه صحبت میکند. برای نابغه کردن فرزندتان. نبوغ چگونه اتفاق میافتد؟بیایید گوش دهیم. **
جان تیلور گاتو:اسانترین راه برای تبدیل کردن فرزندهایتان به نابغه،تا زمانی که انها هفت ساله هستند،فقط این است که مقدار زیادی از تجربه ،شامل تجربه ی خطرناک در پیش روی انها قرار دهید. **
. ای جی هوگ:هاها،خیلی جالب. او گفت”شما چگونه ان را انجام میدهید؟چگونه بچه تان،فرزندتان را یک نابغه میکنید؟”او میگوید”اسانترین راه،این است که قبل از اینکه انها هفت ساله اند،مقدار زیادی از تجربه ها،شامل تجربه های خطرناک ،در پیشرویانها قرار دهید.قبل از اینکه هفت سال دارند.”front loadبه معنی قرار دادن مقدار زیادی از چیزی در ابتدا است. چیزی که او میگوید،این است که چگونه شما نابغه ایجاد میکنید،این است که شما یک تن(مقدار زیادی)از تجربه ها و چالش ها ،شامل تجربه های خطرناک،وقتی که کاملا بچه هستند،به انها میدهید.
. اکنون،در مورد بعد،او در مورد یک داستان درنورد ریچارد برانسون،موسس ویرجین،صحبت میکند. بیایید به ان گوش دهیم.
**جان تیلور گاتو:داستان مورد علاقه من ،ریچارد برانسون است.در اتو بیوگرافی اش(معرفی زندگی خود) ان را میگوید. مادرش،کسی که در سال 1946 مهماندار خط هواپیمایی پرواز (بر فراز )اقیانوس اطلس بود. نه دقیقا امن ترین چیز برای انجام دادن. او(مادرش)نا امید بود که او(ریچارد برانسون)مستقل نخواهد شد..بنابراین،وقتی که او چهار سالش بود،تصور کنید 48ماه،او (مادرش)اورا مایل ها دورتر از خانه شان در لندن در شاملی گرین برد و از او پرسید که ایا او فکر میکند که میتواند از ان جا راهش را به خانه پیدا کند،و او گفت فکر میکنم بتواند. او(مادرش)گفت:”بیرون برو وسپس این(کار)راانجام بده.”اکنون،او کجاست؟او کلمات زیادی ندارد(کلمات زیادی برای صحبت کردن یاد ندارد). 8یا9ساعت بعد،وقتی که او راهش را به خانه پیدا کرد،گفت:”دوباره،انجام دادن هیچ چیز در زندگی ،برای همیشه ،به نظر سخت نیامد. او از دبیرستان حذف شد(اخرج شد)هیچ وقت به کالج نرفت. اولین اصلی خودش را،قبل از سن 19سالگی داشت،به وسیله تخمین زدن اینکه مردم چه چیزی نیاز دارند و میخواهند،و دادن ان به انها،ارزان تر یا بهتر،(متن انگلیسی موجود نیست)هرکس برای پیشنهاد دادن ان.
ای جی هوگ:این،داستان ریچارد برانسون است،خیلی جالب است. برای کمک کردن به شما تا داستان را بفهمید،وقتی که او چهار ساله بود،چهار سال،48ماه،چهار ساله،مادر ریچارد برانسون،او را در یک ماشین گذاشت و به مایل ها بیرون از شهر برد. انها در لندن زندگی میکردند. او را به مایل ها بیرون از لندن برد و از او پرسبد”ایا فکر مبکنی که میتوانی راهت را به خانه پیدا کنی؟فکر میکنی میتوانی خودت به خانه بروی؟و او گفت”اوه،بله،فکر میکنم این چنین فکر میکنم(فکر میکنم میتوانم انجام دهم)”. بنابرابن او گفت”پس،این چنین انجام بده. این را انجام بده”. پس،او می بایستتنها از ماشین بیرون بیاید،سپس مادرش(او را) ترک کرد.مادرش در ماشین،به خانه رانندگی کرد و ربچارد برانسون باید خودش در 4سالگی به خانه میرفت،مایل ها و مایل ها. انجام دادن این کار،برای او 8یا نه ساعت طول کشید. چهار ساله.
در این کتاب،ریچارد برانسون میگوید”بعد از ان تجربه،هیچ چیز در زندگی اش،به نظر سخت نیامد،بلکه همه چیز به نظر آسان تر امد.”چون ان،یک چالش خیلی سخت برای یک (بچه)چهار ساله بود و او ان را انجام داد. این(تجربه)به او اعتماد به نفس بزرگی(زیادی) در زندگی اش داد،طوری که هیچ چیز ،هیچ وقت اورا به ان اندازه دوباره نترساند.
. سپس،جان تیلور،درمورد زمانی که او بزرگتر شد صحبت کرد. ریچارد برانسون از دبیریتان اخراج شد. او مدرسه را ترک کرد. او گفت”اه،دبیرستان،من به این احتیاج ندارم”. به کالج نرفت. فقط بیزینس خودش را شروع کردو در سن 19سالگی میلیونر شد. چگونه ان کار را انجام داد؟او فقط فکر کرد که چگونه به مردم چیزی را که میخواهند بدهد. او چیزهایی که مردم میخواستند یا نیاز داشتتد را تخمین زدزده،بعضی از مشکلاتی که انها داشتند،و انهارا حل کرد و راه حل را به انهافروخت.یا چیزی را که میخواستند به انه فروخت.و او در سن 19سالگی،یک میلیونر شد.
. این یک نکته ی مهم ایت،و ما میخواهیم (اطلاعات)بیشتری به دست اوریم. یک قسمت عالی دیگر از این مصاحبه وجود دارد،اما من اولمیخواهم درباره ی این قسمت صحبت کنم .
در این دور و زمانه ما بچه هایمان را ناز پرورده میکنیم. coddleبه این معنیایت که مابیش از حد از انها مراقبت میکنیم. ما خیلی زیاد از انها محافظت میکنیم. چهار ساله. ایا شما میتوانید تصور کنید که یک نفر ان کار را با یک فرد چهار ساله اکنون انجام دهد؟اوه،همه گریه میکنند، “کودک آزاری. وحشتناک است اوه.”ما بچه هایمان را ضعیف میکنیم چون ما خیلی زیاد از انها محافظت میکنیم.بنابراین انهادر حالی که ترسوبه،ضعیف و وابسته هستند . انها یادنمیگرند که چگونه بر چالش های سخت غلبه کنند. مخصوصا در دنیای واقعی. آن ها فقط توجه میکنند به مدرسه مدرسه مدرسه مدرسه مدرسه همه نظرات این کتاب های مسخره اما نه هیچی از دنیای واقعی بیرون در حالی که مستقیما با مردم واقعی سرو کله میزنند. اکنون همه چیز تست و نوشتن وکتاب است و بنابراین انها کمی بی عرضه میشوند. انسان های ضعیف ،ضعیف ،ضعیف و ضعیف(میشوند).
. این یکی از اهداف مدارس است که انسانهای ضعیف،پیرو،وابسته ایجاد کند. بیایید به (بخشهای)بیشتری از این مصاحبه گوش دهیم. **
? جان تیلور گاتو:جامعه ما چگونه خواهد شد اگر ما میلیون ها نفر از مردم را درتجربه ی مشابهی قرار دهیم؟من فکر میکنم این(منظور جامعه است)به چیزی که امریکای مستعمراتی ووبود امریکای فدرال(اتحادی) اولیه بود نزدیک تر می شد،وقتی که هیچ کس نمیخواست برای کس دیگری کار کند. انها یک معیشت مستقل میخواستند.
ای جی هوگ:جالب است. او میگوید:تصور کنید جامعه مان چه طور خواهد بود اگر این(کار)نرمال(عادی)بود؟اگر ما بیشتر بچه ها را در چنین تجربه هایی قرار دهیم. اگر به جای محافظت کردن همیشگی از انها،اگر ما انها را به چالش میکشیدیم. اگر انها را مستقل تر میکردین. اگر ما به انها چالش های سختی را در سنین کم میدادیم. جامعه مان چه طور می بود؟او میگوید:این(جامعه)شبیه امریکای مستعمراتی اولیه و امریکای مسقل اولیه می شد.”امریکای اولیه،زمانی بود که مردم میخوایتند که مستقل باشند.
. انها نمیخواستند که برای شخص دیگری کار کنند. بیشتر مردم میخواستند که معیشت خودشان را داشته باشند،بیزینس خودشان. البته،خیلی از انها کشاورز بودند.,
. این ایده ی کار کردن برای بقیه مردم،کارمند بودن،خیلی منفی در نظز گرفته میشد،(طوری که انگار) شماوابسته اید،که شما ضعیفید و ان انسان های خوب،انسان های قدرتمندامریکایی،میخواستند که رئیس خودشان باشند.ان،خیلی با ارزش بود. شما میتوانید ببینید که این،چگونه ارتباط پیدا میکند،چگونه وصل میشود.مدرسه رفتن،تجربه های اولیه دوران کودکی به چیزی که اتفاق میافتد وقتی که ما بزرگ میشویم.
ادامه مصاحبه
جان تیلور گاتو:این(جامعه)به ان نزدیک تر می بود،نسبت به جهنم شرکتی که اکنون داریم و شرکت هایی که به طور عالی،منطق عقلانی را دنبال میکنند،شروع کرده اند که انسان های کمتر و کمتری نیاز داشته باشند.
ای جی هوگ”اه،خب،او دارد میگوید،اگر ما ان نوع از اموزش را داشته باشیمباشند،ان نوع از تجربه های کودکی،ان نوع از پدر و مادری کردن،در ان صورت ما شرکت های جهنمی که اکنون داریم را نخواهیم داشت،جایی که بیشتر مردم چیزی هستند که من ان را “برده ی دستمزد “ می نامم. برده برای یک حقوق،برده ی یک چک. من هم درگذشته یکی از همین ها بودم،بنابراین من مردم مثل ان(مردمی که اینگونه هستند)را نکوهش نمیکنم. من میفهمم که ماگاهی اوقات برای پول به دست اوردن، باید این کار را انجام دهیم. ما باید این (کار)را انجام دهیم تا زنده بمانیم. اما این خیلی لذت بخش نیست،ایا هست؟
. من میتوانم تجربه ی خودم رابه شما بگویم، مستقل بودن،داشتن بیزینس خودم،رئیس خودم بودن خیلی خیلی اهمیت دارد. این،خیلی بیشتر لذت بخش است.خیلی بهتر (باحال تر)،خیلی جالب تر. من احساس اعتماد به نفس بیشتری میکنیم.احساس قدرتمند تر بودن. من به خاطر ان،کیفیت خیلی بهتری از زندگی دارم. خیلی بهتر از زمانی که یک کارمند بودم و برای بقیه مردم به عنوان یک معلم یا هم چنین در شغل های دیگر کار میکردم.
او هم چنین میگوید،در اخر،جان تیلور گاتو گفت چیزی که الان دارد اتفاق میافتد،این است که،با استفاده از منطق،استفاده از دلیل،استفاده از فکرو تصمیم های عقلانی ،شرکت ها اکنون دارند فکر میکنند که میتوانند همان کار را با انسان های کمتر و کمتر و کمتر انجام دهند.
انها به چنین تعداد زیادی از مردم نیاز ندارند. در اول انها مشاغل را به کشور های دیگر فرستادند،جایی که میتوانستند به مردم پول کمتری بپردازند. انها هنوز این کار را انجام میدهند،البته. اما چیزی که الان بیشتر و بیشتر و بیشتر دارد اتفاق میافتد(این است که)انها دارنداز کامپیوتر ها و ماشین ها روبات ها استفاده میکنند،و ان(وضعیت)بیشتر خواهد شد. این (وضع)خیلی سریع افزایش خواهد یافت.
بنابراین از این شغل های شرکتی،شغل های کارمندی،تعداد کمتر و کمتری وجود خواهد داشت. ما چه کار باید بکنیم؟خوب،ما باید به گذشته برگردیم. جان تیلور گاتو میگوید:ما نیاز داریم که به قبل برگردیم. ما نیاز داریم که به این ایده از امریکای اولیه برگردیم،که رئیس خود بودن،بیزینس خود را داشتن،حقوق خود را داشتن،کار خود(را داشتن)،قابل احترام ترین چیز است. این،بهترین راه برای رفتن است. اما برای انجام دادن ان ما باید کودکان را پرورش دهیم و به مردم بیاموزیم تا مستقلانه تر فکر کنند.
اوکی،اکنون،قسمت اخر از این مصاحبه با جان تیلور گاتو(را گوش میدهیم). در این قسمت،شما اول مصاحبه گر را خواهید شنید(به مصاحبه گر گوش خواهید داد). من نمی دانم که او کیست. این(مصاحبه)اسم او را ندارد. مطمئن نیستم
. به هر حال،او یک نظر میدهد و بعد،ما جان تیلور گاتو را میشنویم که ایده اش را تمام میکند.
سخن گوی شماره4:ان نوع از طرز تفکر جایی که مردم تحت کنترل هستند،و شخصی مثل برانسون،کسی که میتواند به یک پیاده روی برود،که یک موفقیت بزرگ است،که در این کشور با نرخ سواد بالا بود. وبنابراین وقتی که ما اعتماد به نفس کار افرینی بالا،نرخ سواد،داشتیم،افرادی که تفکر انتقادی داشتند و میدانستند چه طور خودشان با مشکلات سر وکله بزنند،چون اگر این طور نباشید،شما ممکن است بمیرید.**
جان تیلور گاتو:یااگر شما میگفتید من یک شغل برای .میخواهم بقیه مردم درمورد شما بد فکر میکنند. شما چه کاری را میخواهیدانجام دهید؟
. ای جی هوگ:اوکی. این،اخرین پارت کوچک است. مصاحبه گرمیگوی،این،تفاوت بین الان و گذشته در(دوران) ابتدایی امریکاست. که در ان روزهای اولیه ی امریکااین،بیشترخیلی مردم،بیشتر کودکان،بیشتر مردم تجربه هایی مثل ریچارد برانسون داشتند.
انها مجبور بدند که به خود متکی باشند،و مجبور بودند که این را خیلیدر زودو یاد بگیرند. انها مجبور بودند که یادبگیرند که مستقل باشند. انها مجبور بودند یادبگیرند که مشکلات را حل کنند. انها مجبود بودند یادبگیرند که از خودشان محافظت کنند،که با چالش ها،در سن کمی،مواجه شوند. انها مجبور بودند این(کار)را انجام دهند تا زنده بمانند،یا همانطور که جان تیلور گاتو گفت،انها مجبور بودند این (کار)را انجام دهند چون یک فشار از سمت جامعه وجود داشت. اگر شما میگفتید که شما میخواهید برای شخص دیگری کار کنید،یک کارمند باشید،بقیه مردم درمورد شما بد فکر میکردند. آنها فکر میکردند که آن چیز بدی است. انها فکر میکردند”اوه،شما چه مشکلی دارید؟خب،شما چه کاری را میخواهید انجام دهید؟”
. بنابراین،موسس بودن،ارزش داشت. به خودمتکیبودن،اعتماد داشتن به خود،مراقبت از خود،تصمیم خود را گرفتن،ارزش زیادی داشت و اکنون این طور نیست.
به این دلیل است که شخصی مثل ریچارد برانسون،به یک پیاده روی(سفر پیاده) رفت. او فقط با راه رفتن(پیاده روی کردن)،رفت. او مجبور بود به خانه پیاده برود،راهش را پیدا کند،بدون نقشه،(بدون)هیچ چیز.(درحالی که)4سال داشت.
. در مقایسه با کودکانی که در چهارسالگی هستند،اه،پدر و مادر همیشه دارند هر ثانیه به انها نگاه میکنند(از انها مراقبت میکنند)و تلاش میکنند انها را از هر چیزی محافظت کنند.
. بخش مهم این است که من فکر میکنممیکنم،این(موضوع)فقط درمورد بچه ها نیست. من فکر میکنم ،ما هنوز به عنوان بزرگسال میتوانیم این (کار)را انجام دهیم. من ،به عنوان یک بچه کوچک(جوان)این کار را انجام ندادم. من دوران کودکی خیلی امن و ارام داشتم،که ما قطعا به ان نیاز داریم،من میخواهم بگویم. ما در دوران بچگی،اشفتگی و سواستفاده نمیخواهیم.البته که نه. نه،نه،نه،نه،نه. ما نیاز داریم که کودکانمان را از ضربه،از سواستفاده،در امان نگه داریم،قطعا. اما نکته ای که جان تیلور گاتو میگوید،و من موافقم،نکته این است که ما خیلی دور رفته ایم.(زیاده روی کرده ایم)اکنون،ما داریم بیش از حد از ان ها محافظت میکنیم. ما داریم انها را ضعیف و مستقل میکنیم،و ان هم خوب نیست. بله البته،ما میخواهیم انها را از ضربه،سواستفاده وحشتناک،و چیزهایی مانند ان،در امان نگه داریم.ام نباید بیشاز حد از انها محافظت کنیم و انها را کمی بی عرضه و مستقل کنیم .
, . حقیقت این است که،این فقط بچه ها نیستند. بزرگسالان هم همینطور هستند خیلی از ماها،بیشتر ما،به عنوان بزرگسال،بیش از حد تحت محافظت هستیم. ما خیلی راحتیم. هر روز اساسا یکسان است.
. همه چیز برای ماباید بسیار اسان و راحت وقابل پیش بینیاز و امن باشد. وقتی که ما سفر میرویم،ما در مورد همه چیز تحقیق میکنیم،تحقیق میکنیم،تحقیق میکنیم. ما کتاب راهنمای خودمان را داریم. ما همه چیز را از قبل برنامه ریزی میکنیم. ما همه چیز را از قبل رزرو میکنیم. تا اینکه زمانی که ان کشور به میرویم همه چیز به نوعی قابل پیش بینی باشد.
. من امتحان کردن ان را برای چند بار کمی که مسافرت کردم،به یاد میاورم. وقتی که به هند رفتم.. . خداراشکر که به هند رفتم. من خیلی خوشحالم که به هند رفتم،چون هند یک مکان متفاوت است،و خیلی نامنظم(اشفته) و خیلی دیوانه گونه در خیلی از جهات،به طری که حتی اگر من تلاش میکردم تا چیزی را برنامه ریزی کنم،مهم نبود. برنامه هایم خراب میشدند،و من مجبور بودم که فالبداهه کاری انجام دهم و سازش و غلبه پیدا کنم. من جبور بودم یادبگیرم که با همه نوع از چیزهای عجیب سروکله بزنم.عجیب برای من.چون خیلی با امریکا متفاوت است. من در دهه ی 20(زندگی ام)بودم،بنابراین همه چیز شوکه کننده و متفاوت بود.اما این،یک تجربه ی خیلی عالی بود.
. این،به نوعی مشابه تجربه ی ریچارد برانسون است که او وقتی چهار ساله بود(چنین تجربه ایها)داشت. خب،برای من،من ان نوع از تجربه را در دهه ی 20م داشتم. تنها،رفتن به اطراف،سفر کردن دراطراف هند با تقریبا هیچ پول و هیچ ایده ای در مورد هیچ چیز. یک تجربه ی عالی بود. همیشه اسان نبود. گاهی اوقات خیلی سخت بود،اما یک تجربه ی عالی بود. اعتماد به نفس من،اعتماد به نفس کلی من به عنوان یک انسان،در مورد تصمیم گرفتن،در مورد به خودم اعتماد داشتن،در مورد ریسک کردن. تمام ان ،خیلی زیاد،بعد از ان سفر پیشرفت کرد .ان اولین سفر به هند،و بعد سفر های بعدی.
. حتی الان،وقتیو که من سفر میکنم،من دیگر برنامه ریزی نمیکنم. من در گذشته کتاب های راهنما را میخواندم. من حتی دیگر این را هم انجام نمیدهم. من معمولا فقط یکبه بلیط هواپیما میخرم و به انجا پرواز میکنم و درمورد ان وقتی که به انجا برسم فکر میکنم. اگر قرار باشد به جای کاملا جدیدی بروماز،ممکن است برای شب اولم،یا چند شب اولم یک رزرو انجام دهم فقط به این دلیل که میدانم بعد از پرواز خسته خواهم بود. من دوست ندارم که برایش زیاد برنامه ریزی کنم. من فقط دوست دارم کشف کنم. من فقط دوست دارم اطراف جاها قدم بزنم بدون نقشه،بدون ایده ای که چه چیزی اتفاق میافتد،و فقط کاوش کنم. نه اینکه فقط از مکان های توریستی دیدن کنم. من حتی میتوانم این کار را در شهرزندگی خودم هم انجام دهم. فقط اطراف مکان های عجیب توریستی سرگردان باشم.
مسافرت،فقط یک مثال است. اگرچه ایده ی کلی،موضوع اصلی کلی در این جا،این است که ما خیلی نرم(ملایم) هستیم. ما با کودکانمان خیلی نرم هستیم.و ما با خودمان خیلی نرم هستیم. شما چگونه یک نابغه میشوید؟خب،او گفت شما تن ها تجربه نیاز دارید(تجربه ی خیلی زیادی نیاز دارید)،تن ها تجربه ی متفاوتعالی،شمال تجربه های خطرناک،شمال تجربه های خیلی سخت. فقدان تجربه ی ما،فقدان چالش ما،فقدان سختی ما،فقدان دشواری ما،همه ی این چیز ها،چیز هایی هستند که ما رابه نوعی بی حوصله میکند و نه خیلی با استعداد،نه نابغه(بلکه)ضیفه،وابسته.
. اکنون،در مقایسه با ،بگذارید بگوییم اولین روز ها در امریکاامریکا،یا حتی زودتر در زمان های دیگر در تاریخ،تفاوت این است که در گذشته انها انتخابی در خیلی از راه ها(در خیلی از جنبه ها)نداشتند. زندگی سخت بود. انها کامپیوتر و تهویه مطبوع و (سیستم)گرمایشی مرکزی نداشتند و همه چیز اسان نبود(سخت بود). زندگی چالش برانگیز و سخت بود.بنابراین انها هیچ راه انتخابی نداشتند.پس انها مجبور بودند که ان را انجام دهند. انها به این نوع از قدرت،استقلال و نبوغ،مجبور شده بودند
اما،امروزه،زندگی نرمال،خیلی خیلی اسان است. حتی برای به اصطلاح “مردم فقیر”در مکان هایی مثل ایالات متحده. اوه،مردم فقیر. ما به نوعی در مورد این میخندم،من کشورهایی را دیده ام که تعدادی مردم به طور وحشتناکی فقیر دارند و،و بعضی از موقعیت های واقعا وحشتناک،و شما به امریکا می ایید و مردم به اصطلاح فقیر،از دولت پول میگیرند. انها غذای رایگان میگیرند . بیشتر انها وزن بیش از حد دارند،به نوعی چاق هستند. انها جای زندگی رایگان دارند،در واقع مکان های زیبا توریستی(خوب). در حقیقت انها خیلی خیلی راحت هستند.
. اما مشکل این است که ما خیلی راحت هستیم. ما خیلی راحت،خیلی اسان هستیم.و مدارس طوری طراحی شده اند که ما را حتی راحت تر،تنبل و وابسته میکنند.طوری که بچه ها هیچ وقت با چیزی که واقعا سخت باشد درگیر نشده اند اما در عوض انها ان جا،روی میزهای کوچکشان مینشینند،در تمام طول روز،و به کتاب ها نگاه میکنند و گزارش کار انجام میدهند(پر میکنند). انها نرم و تنبل و ضعیف میشوند و همین در مورد ما،وقتی که روز بعد از روز، به شغل های کوچکمان میرویم،در ماشین های با تهویه مطبوع کوچک و خب مان،یا قطار،و به خانه می اییم،به خانه ی کوچکمان که گرم شده،یا با تهویه مطبوع است. همه چیز اسان و ساده است. ما یخچال هایمان ,دستگاه های التکتریکی مان و گوشی های شخصی خود را داریم و همه چیز خیلی راحت است.
این،دلیل ان است که این روزها ما باید ان را انجام دهیم. ما باید از اراده مان استفاده کنیم،ما از مغزهایمان،از قدرت انتخاب خودمان، استفاده میکنیم،ما بایدبای برویم و ان چالش ها را ایجاد کنیم.
کنون،این،تفاوت است. در گذشته انها مجبور بودن. محیط انها را قوی کرد،انها را نابغه کرد،انها را سخت کرد. اما در این دور و زمانه،محیط ما را ضعیف خواهد کرد. اگر ما فقط چیزی را که نرمال است انجام دهیم،ما ضعیف و تنبل میشویم.
بنابراین ما باید ریسک کنیم. ما به طور اگاهانه تصمیم میگیریم،من میخواهم ریسک کنم. من میخواهم کارهای غیر راحت انجام دهم. من میخواهم چیزهای سخت را انجام دهم. من میخواهم خودم را مجبور کنم،خودم را مجبور کنم، خودم را مجبور کنم،هر روز،هر هفته،برای داشتن تجربه های جدید،برای تجربه کردن چیز های متفاوت،مخصوصا چیز های سخت،مخصوصا چیزهای چالش برانگیز،و بله،حتی،گاهی اوقات چیزهای خطرناک ممکن. این شیوه ای است که شما نابغه میشوید. این شیوه ای است که شما موفق میشوید. این شیوه ایست که شما ثروتمند میشوید. این شیوه ای است که شما خوشحال میشوید. این شیوه ایست که شما با نفوذ میشوید. این شیوه ایست که شما بقیه مردم را جذب میکنند.
این شیوه ای است که شما ان را انجام میدهید.
شما نمیتوانید با تنبل و ضعیف بودن این (کار )را انجام دهید. نمیتوانید. شما باید بیرون بروید و همه ی ان چالش های سخت را پیدا کنید. شما باید خودتان انها را ایجاد کنید. دنیا،اکنون این (کار)را انجام نمیدهد. دنیای مدرن میخواهد که شما نرم و ضعیف باشید. دنیای مدرن یک زندگی خیلی خسته کننده قابل پیش بینی به شما میدهد،اما این(وضع)راحت و اسان است. راحت و آسان است. شما باید غیر راحت باشید(نباید راحت باشید).
این،پیام اصلی از این مصاحبه ی جان تیلور گاتو است. این چیزی است که من باور دارم. این،پیام اصلی است. پس،به عنوان پدر و مادر فرزندانتان را به چالش بکشید. نه فقط با کار مدرسه. من به اطراف نگاه میکنم و و پدر و مادر ها را میبینم و تمام چیزی که انها در مورد ان صحبت میکنند مدرسه است. اوه،ایا فرزند من به اندازه ی کافی سریع میخواند؟ایا فرزند من یک نمره ی امتحان به اندازه ی کافی بالا دارد؟ایا انها از همکلاسی هلیشان جلوترند یا عقب هستند؟تمام ان روی این کار مدرسه ی بی عرضه،احمقانه و اغلب بدون فایده متمرکز شده است. در همین حال،فرند انها نمیتواند غذا بپزد یا غذا اماده کند یا شام. فرزند انها نمیتواند از یک چاقو برای بریدن سبزیجات استفاده کنداگرچه انها پنج یا شش سال دارند. انها اجازه ندارند که هیچ کار انجام دهند. فرزند انها نمیتواند در اطراف خود کار کند و خشن باشد. کودک استقلال ندارد، از خطرات ترس می کند، نمی تواند تصمیم گیری کند در مورد هر چیزی ، قادر به صحبت با بزرگسالان نیست. این ها مهارت های مهم زندگی هستند. در حقیقت، بسیار مهمتر از نمرات آزمون آنها در مدرسه.
به عنوان بزرگسالان هم همین طور است. ما باید خودمان را مجبور کنیم. ما میتوانیم این (کار )را در هر سنی انجام دهیم. سن مهم نیست. من 49سال دارم و هنوز دارم تلاش میکنم تا خودم را مجبور کنم.خودم را مجبورانجام کنم.چون من هم چنین ..این،برای من اتفاق میافتد. این (حالت)این زمستان برای من اتفاق افتاد.جایی که زندگی ام خیلی راحت شد. به محض اینکه من هر روزعادت کردم چیز مشابهی را انجام دهم،من تنبل تر و تنبل تر شدم. انرژی من کاهش پیدا کرد و کاهش پیدا کرد(پایین افتاد).
. انگیزه ی من،اراده منکاهش پیدا کرد و کاهش پیدا کرد.(پایین افتاد).شروع کردم به احساس ضعیف تر و ضعیف تر شدن از نظر روانی و بدنی.
سپس من به گونه ای بیدار شدم. در نظر گرفتم”هی،اوکی،اگر این (کار)اسان است تو میتوانی به انجام دادن ان ادامه دهی. من میتوانیم به ضعیف و تنبل بودن ادامه دهم. دنیای مدرن به من اجازه میدهد که انجامش دهم.اما من نمیتوانم این کار را انجام دهم.چون این راهی است برای زود مردن است. این راهی برای یک انسان ضعیف و بی حوصله بودن است. من باید خودم این را انجام دهم. و باید یک تصمیم بگیرم تا خودم را به چالش بکشم.”این،یک دلیلی است که من اکنون،تقریبا هرروز دارم این اجرا ها را انجام میدهم. من مجبور نیستم که این (کار )را انجام دهم،اما من میخواهم که انجامش دهم. برای خودم،من میخواهم که انجامش دهم،چون این (کار)من را به چیزهایی،به رشد کردن،به پیدا کردن مصاحبه های باحال و متفاوت،ایده های باحال،به یادگرفتن بیشتر برای خودم، و همین طور به کمک کردن به شما،(چون من میدانم این برای شما مفید و کمک کننده است)،به داشتن بیشتر و بیشتر،به بیشتر دادن به شما،به همکاری بیشتر با شما وادار میکند.
همین طور بدنی،من خودم را مجبور میکنم،خودم را مجبور میکنم. بیشتر 49ساله ها در امریکا تنبل و چاق هستند.این (وضع )وحشتناک است. پس من دارم خودم را مجبور میکنم،(ورزش)شنا و بارفیکس ،ورزش دیگری با وزنه،انجام میدهم.تمرینات قدرتی(انجام میدهم). من مجبور نیستم این(کار)را انجام دهم.اما من دارم انجام میدهم. وزن من دارد کم میشود.دارم عضله ایجاد میکنم،و حس عالی دارم. انرژی من بالاست. شما میتوانید ان را در صدای من بشنوید،مطمئنم.
این،برای همه نواحی زندگی درست است. به دنبال سختی ها باشید. به دنبال تجربه های عجیب،متفاوت و چالش برانگیز باشید.تن ها از انها این،خیلی و خیلی از انها. او گفت شما انها را در ابتدای کار قرار میدهید. غریزه مهم است. این،فقط درمورد داشتن یک تجربه ی کوچک متفاوت برای یک بارنیست. این،درمورد داشتن خیلی و خیلی و خیلی و خیلی ازازتجربه(این)تجربه هااست.تجربه های متفاوت،تجربه های جدید،تجربه های چالش برانگیز،در مدت کوتاه،در فقط چند سال اندک. این همان چیزی است که نبوغ را ایجاد میکند. شما میتوانید در سن50یا 60یا70یا20یا 10،هر سنی،یک نابغه بشوید. بنابراین،از ان جا بیرون بیایید.
به دوره ی انگلیسی قدرت من،درeffortlessenglishclub.com بپیوندید. یک دوره ی با انرژی بالاست. انگلیسی قدرت. شما روی نشیمنگاهتان،در حالی که به صورت تنبل با من یادمیگیرید،نخواهید نشست. نه،شما نخواهید نشست. به دوره ی انگلیسی قدرت من بپیوندیددرeffortlessenglishclub.com. یادبگیرید که انگلیسی را با قدرت و اعتماد به نفس صحبت کنید. روز عالی ای داشته باشید. دفعه ی بعد شما را میبینم.
متن انگلیسی درس
How To Create Genius
Speaker 1: Welcome to the Effortless English Show with the world’s number one English teacher, A.J.Hoge, where A.J’s more than forty million students worldwide finally learn English once in for all, who left the boring textbooks, classrooms and grammar drills. Here’s A.J with a quick piece to help you to speak fluent English effortlessly.
A.J.Hoge: The Effortless English Show. Today’s topic how to be a genius. How to be a genius.
How to raise a genius. How to make your child a genius. Genius. What does genius mean? When we think of genius, we think of Einstein, we think of Mozart. A genius is someone who has an incredible intelligence, or talent for something. We can even think of business genius, such as Richard Branson, the guy who created the Virgin Company, who was a millionaire when he was 19 years old.
Genius. Now, we have this idea that genius is something that is genetic, like you’re born with it, but in today’s show were going to discuss a different view that genius can be learned, created. Go to effortlessenglishclub.com for a free text transcript of this show.effortlessenglishclub.com. Get the free transcript and join my power English course.
Genius. Today’s interview is with one of my favorite teachers. One of my favorite teachers. One of my favorite education thinkers, Mr. John Taylor Gatto. Awesome guy. Just an amazing man. He wrote the book, Dumbing Us Down, and others.
Some information about John Taylor Gatto. He was given an award for the best teacher in the state. I think it was New Jersey or New York. I can’t remember.
Maybe Jersey. The number one teacher in his whole state, he got an award.
He used to teach in the public school system, but he saw the evil, the evil that I talk about all the time. He saw the incompetence. He saw that the school system, school systems, everywhere were designed to make us not dumber, not smarter, weaker, not stronger, more dependent, not independent, and so he left. He left the school system and he began to speak about all of the terrible problems and evils of the schools. This is a man who cares deeply about children, about people. I love him. Get one of his books. Read the book Dumbing Us Down, by John Taylor Gatto.
It’s a great book, an amazing book about schools and what’s wrong with schools, and he also gives solutions.
Today’s topic there is an interview with John Taylor Gatto, and he’s talking about the easiest way to turn your kid into a genius. to make your child a genius. How does genius happen? Let’s listen.
John T.Gatto: The easiest way to turn your kids into geniuses by the time they’re seven it’s just to front load huge amounts of experience, including dangerous experience.
A.J.Hoge: Ha-ha, very interesting. He said, “How do you do it? How do you make your kid, your child into a genius?” He says, “The easiest way is to front load a huge amount of experiences, including dangerous experiences before they’re seven, before they’re seven years old.” Front load means to put a lot of something in the beginning. What he’s saying is that how do you create genius is you give them a ton of experiences and challenges when they are quite young, including dangerous experiences.
Now, next he talks about a story about Richard Branson, the founder of Virgin. Let’s listen to that.
John T.Gatto: My favorite story is Richard Branson, tells it in his autobiography. His mother, who was an airline stewardess in 1946 flying the Atlantic . Not exactly the safest thing to do . She was desperate that he wouldn’t become dependent. So when he was four years old, picture 48 months, she drove him miles from their London home in Shamli Green and asked him if he thought he could find his way home from there, and he said I thought he could. “Get out and do so then,” she said. Now, where is he? He doesn’t have many words. Eight or nine hours later when he finds his way home he said, “Nothing in his life ever seemed hard for him to do again.” He drops out of high school.never goes to college. has his first main [inaudible 00:06:29] by the time 19 by figuring out what people need and want and giving it to them cheaper or better [bring 00:06:39] anyone to offer it.
A.J.Hoge: That’s the story of Richard Branson, very interesting. To help you understand that story; when he was four years old, four, 48 months, four years old, Richard Branson’s mom put him in a car, drove him miles out of the city. They were living in London. Drove him miles outside of London and asked him, “Do you think you can find your way home? You think you could go home by yourself, “ and he said, “Oh yes, I think so.” So she said, “Then do so. Do it.” So he had to get out of the car alone, then his mom left, his mom drove home in the car and Richard Branson had to get home by himself at age four, miles and miles. Took him eight or nine hours to do it. Four years old.
In this book Richard Branson said, “After that experience, nothing in his life seemed difficult, that everything seemed easier.” because that was a very tough challenge for a four year old and he did it. It gave him huge confidence in his life so that nothing ever scared him much again.
Then John Taylor talked about as he got older. Richard Branson dropped out of high school. He left school. He said, “Ah, high school, I don’t need this. Did not go to college. Just started his own business and he became a millionaire at age 19. How did he do it? He just figured out how to give people what they wanted. He figured out what people wanted or needed, some problem they had and he solved it and sold them the solution, or sold them what they wanted, and he became a millionaire, 19 years old.
This is such an important point, and we’re going to get to more. There’s another great section of this interview, but I want to talk about this part first.
We coddle our children nowadays. Coddle means we over protect them. We protect them too much. Four years old. Can you imagine someone doing that now with a four year old? Oh, everybody would cry, “Child abuse. Terrible, oh.” We make our children weak because we protect them too much, and so they grow up being afraid, being weak, dependent. They don’t learn how to overcome tough challenges. especially in the real world. They’re just focused on school, school, school, school, school all these bullshit book ideas and book problems, but nothing out in the real world, dealing with real people face-to-face. Now it’s all just tests, and writing, and books and so they become little wimps. Weak, weak, weak, weak people.
This is one of the purposes of schools to create week people, obedient people, dependent people. Let’s listened to more of this interview.
John T.Gatto: What would our society be if we put millions of people through the same experience? I think it would be closer to what colonial America was and early federal America, when nobody wanted to work for somebody else. They wanted an independent livelihood.
A.J.Hoge: Interesting. He says, imagine, what would our society be like if this was normal? If we put most children through this kind of experience. If we instead of protecting them all the time, if we challenged them. If we made them more independent. If we gave them tough challenges at an early age. What would our society be like? He says, “I think it would be like early colonial America and early independent America.” The early Americas were a time when people wanted to be independent.
They did not want to work for someone else. Most people they wanted to have their own livelihood, their own business. Of course, a lot of them were farmers.
This idea of working for other people, being an employee, was seen as very negative, that you are dependent, that you are weak and that good people, strong people wanted to be their own boss, that that was highly valuable. You can see how it relates, how it connects; the schooling, the early childhood experiences to what happens when we become adults.
Continuing with the interview.
John T.Gatto: It would be closer to that than the corporate hell that we have now, and the corporations following perfectly rational logic have begun to need less and less people.
A.J.Hoge: Ah, so he’s saying, if we have that kind of education, that kind of childhood experience, that kind of parenting then we would not have the corporate hell that we have now, where most people are what I call “wage slaves,” slaves for an income, for a check. I used to be one too so I’m not criticizing people like that. I understand we have to do it to make money sometimes. We have to do it to survive. But it’s not very enjoyable is it?
I can tell you my own experience being independent, having my own business, being my own boss is so much matter. It’s so much more enjoyable, so much more fun, so much more interesting. I feel more confident, more powerful. I have a much better quality of life because of that. Much better than when I was an employee working for other people as a teacher, or in other jobs also.
He saying also at the end John Taylor Gatto said that what’s happening now is that using logic, using reason, using rational thought and decisions, corporations are now realizing they can do the same work with fewer and fewer and fewer people.
They don’t need as many people. First they sent the jobs off to other countries, where they could pay people less money. They still do that, of course. But what’s happening now more and more and more, they’re using computers and machines and robots, and that is going to increase. It’s going to increase very quickly.
So there will be fewer and fewer and fewer of these corporate jobs, these employee jobs. What are we to do? Well, we got to go back. John Taylor Gatto is saying, “We need to go back. We need to go back to this idea from the early Americas that being your own boss, having your own business, your own kind of income, your own work is the most respectable thing. It’s the best way to go.” But to do that we have to raise children and teach people to think more independently.
Okay, now the final part of this interview with John Taylor Gatto. In this part you’ll first hear the interviewer. I don’t know who it is. It doesn’t have his name. Not sure.
Anyway, he’ll make a comment and then we will hear John Taylor Gatto finish his ideas.
Speaker 4: That type of mentality where people are under control, and someone like Branson, who gets to go on walkabout, which is a rite of passage, which was around in this country with high literacy rates. And so when we had a high entrepreneurship selfreliance, literacy rates, people who critical thinking and knew how to deal with problems on their own, because if not you might die.
John T.Gatto: Or other people think badly of you if you said I want a job for . What do you want to do?
A.J.Hoge: Okay. That’s the last little part. The interviewer says that’s the difference between now and back in the beginnings of America. That in those early days of America most people, most children, most people had experiences like Richard Branson.
They had to be self-reliant and they had to learn it very early. They had to learn to be independent. They had to learn to solve problems. They had to learn to take care of themselves, to face challenges at an early age. They had to do it to survive, or as a John Taylor Gatto said, or they also had to do it because there was a pressure from society. If you said you wanted to work for someone else, be an employee, other people thought badly of you. They thought that that was a bad thing. They would think, “Oh, what’s wrong with you. What do you want to do so?”
So being an entrepreneur was valued. being self-reliant, relying on yourself, taking care of yourself, making your own decisions was highly valued, and now it’s not.
That’s why someone like Richard Branson he went on a walkabout. He went just walking. He had to walk home, find his way, no map, nothing. Four years old.
Compared to most kids who at four years old, ah, parents are always watching them every second trying to protect them from everything.
The important point is that I think this is not only about children. I think we can still do this as adults. I didn’t do this as a young child. I had a pretty safe and calm childhood, which we do need, I do want to say. We don’t want chaos in childhood and we don’t want abuse, of course not. No, no, no, no, no. We need to keep our children safe from harm, from abuse, certainly. But the point is that John Taylor Gatto is making, and I agree, the point is that we’ve gone too far. Now we’re over protecting them. We’re making them weak and independent, and that’s not good either. Yes of course, we want to keep them safe from harm, and terrible abuse and stuff like that, but not over protect them and make them little weaklings and dependent.
The truth is it’s not just children; it’s adults too. As adults too many of us, most of us are overprotected. We’re too comfortable. Every day is basically the same.
Everything has to be perfectly easy and comfortable for us, and predictable, and safe. When we travel we research, research, research everything. We have our guidebook. We pre-plan everything. We reserve everything before. So that when we go to the country everything is kind of predictable.
I remember trying that the first few times I traveled . When I went to India. Thank God I went to India. I’m so happy that I went to India, because India is such a different place, and so chaotic, and so crazy in many ways that even though I tried to plan everything it didn’t matter. My plans were destroyed, and I had to learn to improvise and adapt and overcome. I had to learn to deal with all kinds of strange things, strange for me, because it’s so different than America. I was in my 20s, so everything was shocking and different, but it was such a great experience.
It’s kind of like the Richard Branson experience that he had when he was four. Well for me I had that kind of experience in my 20s. Just moving around, traveling around India with almost no money and no idea about anything. It was a great experience. Not always easy. Very tough sometimes, but a great experience. My confidence, my general confidence as a human being, about making decisions, about being confident in myself, about taking risks. All of that improved so much after that trip, that first trip to India and then additional trips.
Even now, when I travel, I don’t planning anymore. I used to read guidebooks. I don’t even do it anymore. I usually just buy a plane ticket and fly there and figure it out when I arrive. If I’m going somewhere totally new I might make a reservation for my first night, or my first couple nights just because I know I’ll be tired after the flight. I don’t like to plan it too much. I like to just discover. I like to just walk around places with no map, no idea what’s happening, and just explore. Not just visit the tourist places. I can even do this in my own hometown. Just wander around strange places.
Travel only one example. The general idea though, the general principle here, is that we’re too soft. We’re too soft with our children, and we’re too soft with ourselves. How do you become a genius? Well, he said you need tons of experiences, tons of different experiences, including dangerous ones, including very difficult ones. It’s our lack of experiences, our lack of challenge, our lack of difficulty, our lack of discomfort, all of these things are what make us kind of boring and not very talented, not geniuses, weak, dependent.
The difference now compared to let’s say the early days of the Americas, or even earlier in other times in history, the difference now is in the past they had no choice in many ways. Life was difficult. They didn’t have computers and airconditioning and central heating, and everything wasn’t easy. Life was challenging and tough, so they had no choice, so they had to do it. They were forced into this kind of strength and independence and genius.
But nowadays, normal life is very, very easy. Even for so-called “poor people” in places like the United States. Oh, poor people. I kind of laugh about it because I have visited countries that have some just horribly poor people, and some really terrible situations, and you come to America and the so-called “poor people” get money from the government. They get free food. Most of them are overweight kind of fat. They have free housing, nice places actually. They’re actually very, very comfortable.
But that’s the problem is that we’re too comfortable. We’re too comfortable, too easy, and the schools are designed to make us even more comfortable and lazy, independent so that the children are never challenged with anything that’s really tough, but instead they just sit there in their little desks all day long looking in books and doing worksheets. They become soft and lazy and weak, and so do we when we go to our little jobs day after day, in our nice little air-conditioned car, or train, and come home to our nice little heated or air-conditioned home. Everything simple and easy. We got our refrigerators, and our electric appliances, and our cell phones and everything’s so comfortable.
This is why nowadays we have to do it. We have to use our willpower, we use our own brains, our own decision-making, we have to go and create those challenges.
That’s the difference now. In the past they were forced to. The environment made them strong, made them geniuses, made them tough. But nowadays, the environment will make us weak. If we just do what’s normal, we will become weak and lazy.
So we have to take risks. We consciously decide I’m going to take risks. I’m going to do uncomfortable things. I’m going to do difficult things. I’m going to push myself, push myself, push myself every day, every week to have new experiences, to try different things, especially difficult things, especially challenging things, and yes, even possibly dangerous things sometimes. That’s how you become a genius. That’s how you become successful. That’s how you become rich. That’s how you become happy. That’s how you become influential. That’s how you attract other people.
That’s how you do it.
You can’t do it by being lazy and weak. You can’t. You got to go out and find, find, find all those tough challenges. You have to create them yourself. The world will not do it now. The modern world wants you to be soft and weak. The modern world gives you a very predictable boring life, but it’s comfortable and easy. It’s comfortable and easy. You have to be uncomfortable.
This is the main message from this interview of John Taylor Gatto. That’s what I believe. It’s the main message. So as parents challenge your children. Not just with school work. I look around and I see parents and all they talk about is school, school, school, school, school. Oh, is my kid reading fast enough? Does my kid have a high enough test scores? Are they ahead of their classmates or behind? It’s all focused on this wimpy, stupid, mostly useless schoolwork. Meanwhile, their child can’t cook food and can’t make any food or dinner. Their child can’t use a knife to cut vegetables, even though they’re five, six years old. They’re not allowed to do anything. Their child can’t you run around and be rough. The child has no independence, is scared of risks, can’t make decisions about anything, is not able to talk to adults. These are important life skills. In fact, far more important than their test scores at school.
As adults is the same thing. We’ve got to push ourselves. We can do it at any age. It doesn’t matter the age. I’m 49 years old and I’m still trying to push myself, push myself, push myself because I also . This happens to me. It happened to me this winter, where my life just got too comfortable. As I just got into doing the same thing each day, and then I got lazier and lazier. My energy dropped and dropped.
My motivation, my willpower, dropped and dropped. Started feeling weaker and weaker, mentally and physically.
Then I kind of woke up. I realized, “Hey, okay, if this is easy, I can continue to do this. I can continue being weak and lazy. The modern world will let me do it, but I can’t do it because this is the way to die early. This is the way to be a weak, bored person. I have to do it myself. I have to make a decision to challenge myself.” That’s one reason I’m doing these shows now almost every day. I don’t have to do it, but I want to do it. For myself I want to do it, because it pushes me to thing, to grow, to find different cool interviews, cool ideas, to learn more myself and also to help you because I know it’s useful and helpful for you to have more and more, to give more to you, to contribute more to you.
Physically too, I’m pushing myself, pushing myself. Most 49 year olds that are lazy and fat in America, it’s horrible. So I’m pushing myself, doing push-ups, pull-ups other body weight exercises, strength workouts. I don’t have to do it, but I’m doing it. I’m losing weight, I’m building some muscle, and I’m feeling great. My energy is high. You can hear in my voice, I’m sure.
This is true for all areas of life. Seek out difficulty. Seek out strange, different, challenging experiences, tons of them, lots and lots of them. He said you front load them. Intensity is important. It’s not just about having one little different experience one time. It’s about having lots and lots and lots and lots and lots of experiences, different experiences, new experiences, challenging experiences in a short time, in just a few years. That’s what creates the genius. You can become a genius at age 50 or 60 or 70 or 20 or 10, whatever. So get out there.
Join my Power English course at effortlessenglishclub.com. It’s a high-energy course. Power English. You will not be sitting on your butt being lazy learning with me. No you won’t. Join my Power English course effortlessenglishclub.com. Learn to speak English powerfully and confidently. Have a great day. See you next time.
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.