سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۹
لیست کلمات
انتزاعی
صفت. هر چیز انتزاعی، ایده یا فکر است و فیزیکی نیست.
معنای زیبایی انتزاعی است و در طول زمان تغییر میکند.
سالانه
صفت. رویداد سالانه، یک بار در سال اتفاق میافتد.
تنها زمانی که خالهها و داییهایم را میبینیم، پیکنیک خانوادگی سالانه است.
گِل
اسم. گل رس نوعی خاک خیس است که با استفاده از آن ظروف ساخته میشوند.
او از گل کاسه ساخت.
پارچه
اسم. پارچه مادهای است که از آن برای ساخت لباس استفاده میشود.
پیراهنش در نوع نرمی از پارچه ساخته شدهاست.
پرده
اسم. پرده پارچهای است که روی پنجره آویزان میشود، یا از آن برای جدا کردن بخشهای اتاق استفاده میشود.
پرده را کنار زد تا نور داخل اتاق بیاید.
لیاقت داشتن
فعل. لیاقت چیزی را داشتن یعنی در نتیجهی عملی، ارزش چیزی را داشتن.
سگ برای رفتار خوبش لیاقت یک استخوان را داشت.
پر
اسم. پرها چیزهایی هستند که بدن پرندگان را میپوشانند.
آن پرنده روی سینهاش پرهای نارنجی دارد.
حاصلخیز
صفت. زمین حاصلخیز میتواند محصولات و گیاهان خوبی تولید کند.
کشاورزان سبزیجات زیادی در خاک حاصلخیز پرورش دادند.
سیل
اسم. سیل رویدادی است که طی آن، آب ناحیهای از زمین را که معمولاً خشک است، میپوشاند.
بعد از سه سال باران، در شهر سیل آمد.
اثاثیه
اسم. furniture یعنی چیزهایی که در یک خانه هستند، مثل میز و صندلی.
اتاق پذیراییاش فقط چند اثاثیهی ساده داشت.
گور / قبر
اسم. grave جایی است که اجساد دفن میشوند.
ما هر سال سر قبر پدربزرگم میرویم.
ایدهآل
صفت. هر چیز ایدهآل بهترین چیزی است که ممکن است وجود داشته باشد.
این خانه جای ایدهآلی برای خانوادهی من است. هر چه لازم داریم را دارد.
هوش
اسم. intelligence توانایی یاد گرفتن و فهمیدن چیزهاست.
به خاطر هوش بالایش، مدرسه را زود تمام کرد.
به دست آوردن
فعل. to obtain یعنی چیزی را که میخواهید یا احتیاج دارید، بگیرید.
بعد از قبول شدن در امتحان، گواهی رانندگیام را گرفتم.
مذهبی
صفت. religious یعنی مربوط یا دربارهی مذهب/دین.
مرد پارسا دربارهی موضوعات مذهبی صحبت کرد.
عاشقانه
صفت. رمانتیک یعنی مربوط یا دربارهی عشق.
زوج جوان به تماشای یک فیلم عاشقانه رفتند.
صدف
اسم. صدف پوشش سختی است که از بدن بعضی موجودات دریایی را محافظت میکند.
صدفهای زیبای زیادی در ساحل وجود دارد.
ساحل
اسم. shore کنارهی مقدار وسیعی از آب است.
تمام قایقها نزدیک ساحل شناور بودند.
چرخ
اسم. چرخ چیز گردی در وسایل نقلیه است که وقتی حرکت میکند، میچرخد.
ماشین چهار چرخ دارد.
چوبی
صفت. اشیاء چوبی از چوب ساخته شدهاند.
مادرم به من قاشق چوبی داد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 29
Word list
abstract [ˈæbstrækt]
adj. An abstract thing is an idea or thought, not a physical thing.
The idea of beauty is abstract and changes over time.
annual [ˈænjʊəl]
adj. An annual event, happens once a year.
The only time I see my aunts and uncles is at our annual family picnic.
clay [kleɪ]
n. Clay is a type of heavy, wet soil used to make pots.
She made a bowl out of the clay.
cloth [klɔ(:)θ]
n. Cloth is material used to make clothes.
His shirt is made of a very soft type of cloth.
curtain [ˈkəːrtən]
n. A curtain is a cloth hung over a window or used to divide a room.
She opened the curtains to let light into the room.
deserve [dɪˈzəːrv]
v. To deserve is to be worthy of something as a result of one’s actions.
The dog deserved a bone for behaving very well.
feather [ˈfeðər]
n. Feathers are the things covering a birds’ bodies.
That bird has orange feathers on its chest.
fertile [ˈfəːrtl]
adj. Fertile land is able to produce good crops and plants.
The farmer grew many vegetables in the fertile soil.
flood [flʌd]
n. A flood is an event in which water covers an area that is usually dry.
After three days of rain, there was a flood in the city.
furniture [ˈfəːrnɪtʃə:r]
n. Furniture means the things used in a house such as tables and chairs.
His living room only had a few simple pieces of furniture.
grave [greɪv]
n. A grave is the place where a dead person is buried.
We visit our grandfather’s grave each year.
ideal [aɪˈdɪ:əl]
adj. An ideal thing is the best that it can possibly be.
This house is an ideal place for my family. It has everything we need.
intelligence [ɪnˈtelədʒəns]
n. Intelligence is the ability to learn and understand things.
Because of his high intelligence, he finished school early.
obtain [əbˈteɪn]
v. To obtain is to get something you want or need.
After I passed the test, I obtained my driver’s license.
religious [rɪˈlɪdʒəs]
adj. Religious means related to or about religion.
The holy man spoke about religious topics.
romantic [roʊˈmæntɪk]
adj. Romantic means related to or about love.
The young couple went to see a romantic movie.
shell [ʃel]
n. A shell is a hard covering that protects the body of some sea creatures.
There were many pretty shells on the beach.
shore [ʃɔːr]
n. A shore is the edge of a large body of water.
All of the boats were floating near the shore.
wheel [wi:l]
n. A wheel is a round thing on a vehicle that turns when it moves.
A car has four wheels.
wooden
adj. wooden objects are made of wood.
My mother gave me a wooden spoon.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.