سرفصل های مهم
چهل و یکم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام بچهها! به درس بعدی خوش اومدید. اینجا ما بخش دایره لغات برای درس ۴۱ از ۵۰۴ واژهی کاملا ضروری رو داریم. بیاید شروع کنیم.
اولین کلمه “complacent” هستش. Complacent یعنی خشنود از خود؛ از خود راضی. همونطور که میتونید حدس بزنید، یه صفته. الف) سناتور «تروی» نگرش خودخواهانهی آلودهکنندگان هوا را محکوم کرد. ب) شما چه طور میتوانید نسبت به چنین مخطارهای راضی باشید؟ ج) تعجب کردم از اینکه «مارتین» به خاطر نقش مختصرش در نمایش اینقدر خشنود بود.
سومین کلمه “rehabilitate”. Rehabilitate یعنی به وضعیتی خوب باز گرداندن؛ به شکلی جدید بازسازی کردن؛ به جایگاه، مقام، شهرت قبلی و غیره برگرداندن. یه فعله. الف) خانهی قدیمی با هزینهی هنگفتی بازسازی شد. ب) مجرم سابق آبروی از دست رفتهی خود را کاملاً باز گرداند و مورد احترام همگان واقع شد. ج) این سمت خانه باید فوراً بازسازی شود، زیرا خطر فروپاشی آن وجود دارد.
خب کلمهی بعدیمون “parole” هستش. Parole به عنوان اسم یعنی قول شرف؛ آزادی مشروط؛ و به عنوان فعل یعنی ( یک زندانی ) را تحت شرایط خاصی آزاد کردن. بذارید به مثالها یه نگاه بندازیم. الف) قاضی متخطیان جوان را به شرطی آزاد کرد که هر سه ماه یک بار به او مراجعه کنند. ب) از آنجایی که زندانی اصلاح شده است خانوادهاش در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند. ج) زندانی فراری قول شرف داد که دیگر سعی نکند قرار کند.
کلمهی بعدیمون “vertical” هست. Vertical یعنی مستقیم از بالا و پایین با ارجاع به خط افق، مثلا یک خط عمودی. هم یه اسمه و هم صفت. الف) نگه داشتن مرد مست در یک حالت عمودی کار دشواری بود. ب) شیوهی رای دادن به نامزد انتخاباتی خود این است که اهرم را از حالت افقی به حالت عمودی تغییر دهید. ج) دایره محاطی که بر یک خط عمودی که به حرف مقلوب V منتهی میشود، نماد مشهور صلح است.
ششمین کلمه “multitude’ هست. Multitude یعنی تعداد زیاد؛ یک جماعت. یه اسمه، درسته؟ الف) نامههای بیشماری برای ستاره سینما در حال ارسال بود. ب) مجرم فراری، تحت تعقیبِ جماعتی خشمگین بود. ج) جمع کثیری از داوطلبان به قربانیان سیل کمک کردند.
کلمهی بعدی که داریم “nominate” هست. Nominate یعنی به عنوان نامزد یا منصب مشخص کردن؛ برای پست دفتری منصوب کردن. یه فعله. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) «برایانت» سه بار برای این منصب نامزد شد اما هرگز انتخاب نشد. ب) رئیسجمهور وی را برای استانداری نامزد کرد. ج) اگرچه «دنی» به عنوان آخرین نفر نامزد شد، اما به عنوان قویترین کاندید پدیدار شد.
هشتمین کلمهمون “potential” هستش. Potential یعنی امکان در برابر واقعیت؛ توان به وجود آمدن يا موثر واقع شدن. هم یه اسمه و هم صفت. الف) «مارک» این پتانسیل را دارد که کاملا بازسازی شود. ب) مربی احساس میکرد تیمش توانایی رسیدن به مراحل نهایی را دارد. ج) از بین بردن سلاحهای هستهای، تهدید احتمالی برای بقای بشر را کاهش میدهد.
کلمهی بعدی “morgue” هستش. Morgue یعنی مکانی که در آن پیکر افراد ناشناسی که مردهاند نگهداری میشود؛ آرشیو مرجع یک دفتر روزنامه. یه اسمه. الف) احتمال ضعیفی وجود دارد که بتوانیم جسد داخل سردخانه را شناسایی کنیم. ب) اجساد داخل سردخانه در دمایی پایین نگهداری میشوند. ج) در آرشیو مجله «نیویورک تایمز» زندگینامههای معروفترین افراد وجود دارد.
دهمین کلمه “preoccupied” هست. Preoccupied یعنی همهی توجه را مشغول کرده باشد. یه صفته. همونطور که میتونید حدس بزنید، فعلش میشه “preoccupy”. الف) به موقع رسیدن به مدرسه برای امتحان، ذهن «جودی» را درگیر کرد. ب) رئیس من هميشه ذهنش درگیر شیوههای کاهش تاخیر کارمندان است. ج) امور خیریه تمام توجه خانم «رینالدو» را به خود مشغول کرد.
بعدیمون “upholstery” هستش. Upholstery یعنی روکشها و کوسنهای مبلمان. یه اسمه. الف) به کاناپههای قدیمیمان روکش مخمل جدیدی داده شد. ب) رومبلیهای خانواده «براون» آنقدر نو بود که مراقب بودیم با بچهها به دیدن آنها نرویم. ج) برآورد تعویض روکش صندلیهای اتاق ناهارخوری صد و هشتاد و پنج دلار بود.
و آخرین، “indifference”. Indifference یعنی عدم علاقه، دقت، یا توجه. دوباره، ما اینجا یه اسم داریم. بذارید مثالها رو ببینیم. الف) بیتوجهی «آلن» به تکالیف مدرسه، والدینش را نگران کرد. ب) برای «برنی» موضوع بیاهمیتی بود که آیا داستانی که دربارهی نامزدیاش پخش شده است حقیقت دارد یا نه. ج) پدرم نتوانست از اظهار نظر پیرامون بیاعتنایی «لیندا» نسبت به اشکهای برادرش اجتناب کند.
بسیارخب، بخش دایره لغاتمون واسه درس ۴۱ تمومه. توی بخش بعدی میبینمتون.
متن انگلیسی درس
Hi there, guys! Welcome to the next lesson. Here we have the vocabulary part for lesson 41 of 504 Absolutely Essential Word. Let’s get started.
The first word is “complacent”. Complacent means pleased with oneself; self-satisfied. As you can guess, it’s an adjective. A) Senator Troy denounced* the complacent attitude of the polluters* of our air. B) How can you be complacent about such a menace*? C) I was surprised that Martin was so complacent about his brief part in the play.
Our third word is “rehabilitate”. Rehabilitate means to restore to good condition; make over in a new form; restore to former standing, rank, reputation, etc. It’s a verb. A) The old house was rehabilitated at enormous* expense. B) The former criminal completely rehabilitated himself and was respected by all. C) This wing of the house must be rehabilitated promptly, as there is a danger it will collapse.
Now, our next word is “parole”. Parole as a noun means word of honor; conditional freedom; and as a verb it means to free (a prisoner) under certain conditions. Let’s take a look at the examples. A) The judge paroled the juvenile* offenders on condition that they report to him every three months. B) Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility* of having him paroled. C) The fugitive* gave his parole not to try to escape again.
Our next word is “vertical”. Vertical means straight up and down with reference to the horizon, for example, a vertical line. It’s both a noun, and an adjective. A) It wasn’t easy to get the drunken man into a vertical position. B) The way to vote for your candidate* is to pull the lever from the horizontal position to the vertical position. C) A circle surrounding a vertical line that ends in an inverted V is the well-known peace symbol*.
The sixth word is “multitude”. Multitude means a great number; a crowd. It’s a noun, right? A) A multitude of letters kept pouring in to the movie idol. B) The fleeing culprit* was pursued* by a fierce* multitude. C) Flood victims were aided by a multitude of volunteers*.
The next word we have is “nominate”. Nominate means to name as a candidate for office; appoint to an office. It’s a verb. Let’s see some examples. A) Three times Bryant was nominated for office but he was never elected. B) The president nominated him for Secretary of State. C) Though Danny was nominated last, he emerged* as the strongest candidate*.
Our eighth word is “potential”. Potential means possibility* as opposed to actuality; capability of coming into being or action. It’s both a noun, and an adjective. A) Mark has the potential of being completely rehabilitated. B) The coach felt his team had the potential to reach the finals. C) Destroying nuclear weapons reduces a potential threat* to human survival*.
The next word is “morgue”. Morgue means place where bodies of unknown persons found dead are kept; the reference library of a newspaper office. It’s a noun. A) There is a slender* chance that we can identify* the body in the morgue. B) Bodies in the morgue are preserved* by low temperatures. C) In the morgue of the New York Times there are biographies* of most famous people.
The tenth word is “preoccupied”. Preoccupied means took up all the attention. It’s an adjective. And as you can guess, “preoccupy” is the verb. A) Getting to school in time for the test preoccupied Judy’s mind. B) My boss is always preoccupied with ways of cutting down on the workers’ lateness. C) Charity* cases preoccupied Mrs Reynaldo’s attention.
Our next one is “upholstery”. Upholstery means coverings and cushions for furniture. It’s a noun. A) Our old sofa was given new velvet upholstery. B) The Browns’ upholstery was so new that we were wary* about visiting them with the children. C) One hundred eighty-five dollars was the estimate* for changing the upholstery on the dining-room chairs.
And the last one, “indifference”. Indifference means lack of interest, care, or attention. Again, we have a noun here. Let’s see the examples. A) Allen’s indifference to his schoolwork worried his parents. B) It was a matter of indifference to Bernie whether the story circulating* about his engagement was true or not. C) My father could not refrain* from commenting on Linda’s indifference toward her brother’s tears.
Alright, our vocabulary part for lesson 41 is finished. See you in the next part.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.