سرفصل های مهم
سی و هفتم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام دوستان! به بخش دایره لغات واسه درس ۳۷ از ۵۰۴ واژهی کاملا ضروری خوش اومدید. خب، آمادهاید؟ البته که هستید! بزن بریم!
کلمهی اول “heir” هستش. اون ‘h’ رو تلفظ نمیکنیم، درسته؟ بیصداست. Heir یعنی شخصی که بعد از مرگ کسی نسبت به دارایی او حقی دارد؛ شخصی که چیزی را به ارث میبرد. یه اسمه. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) با اینکه آقای «اسلون» وارث یک معدن طلاست، مثل یک آدم خسیس زندگی میکند. ب) پادشاه قبل از آن که بتواند وارثی برای تخت و تاج مشخص کند فوت کرد. ج) ضروری است که فوراً وارثی محق را معین کنیم.
دومین کلمه واسه این درس “majestic” هستش. Majestic یعنی بزرگ؛ شریف؛ باشکوه؛ شاهانه. یه صفته. الف) شیر باشکوهترین مخلوق جنگل است. ب) در اساطیر یونان، کوه «المپوس» خانهی باعظمت خدایان بود. ج) فارغالتحصیلان با موزیک سمفونی سلطنتی به داخل سالن رژه رفتند. پس یه بار دیگه، majestic یعنی اشرافی (ارجمند).
سومین کلمه واسه این درس “dwindle” هست. Dwindle یعنی کوچک و کوچکتر شدن؛ آب رفتن (منقبض شدن). یه فعله. بذارید یه نگاه به مثالها بندازیم. الف) ذخیرهی آب غیرآلودهی ما کاهش یافته است. ب) هر ساعت که میگذشت امید برای صحت و سلامت افراد کاهش مییافت چون هیچ نشانهی آشکاری از کشتیشان وجود نداشت. ج) بعد از طوفان شدید، شانس ضعیف یافتن قایق کاملاً از بین رفت.
بعدیمون، “surplus”. Surplus یعنی مقداری بیشتر و فراتر از آن چه که مورد نیاز است؛ مازاد، اضافی. هم یه اسمه و هم یه فعل. الف) بانک مقدار زیادی از پول مازاد را بعنوان ذخیره نگه میدارد. ب) مازاد گندم، پنبه، و سویا به خارج فرستاده میشود. ج) هیچ انسانی هرگز فکر نمیکند که مازادی از چیزهای خوب دارد.
کلمهی پنجممون “traitor” هست. Traitor یعنی شخصی که به کشور، دوست، وظیفهاش و غیره خیانت میکند. یه اسمه، درسته؟ نه یه صفت! الف) موقعی که از فرد میهنپرست خواسته شد روی سکو کنار مردی بایستد که متهم به خیانت بود، پوزخند زد. ب) هیچ شروری بدتر از خائنی که به کشورش خیانت میکند نیست. ج) او را خائن خطاب نکن مگر این که بتوانی این اتهام را تأیید کنی.
کلمهی بعدی “deliberate”، یا “delbierate” به عنوان صفت. Deliberate یعنی به دقت بررسی کردن؛ عمدی؛ به قصد انجام شده؛ کند و دقیق، انگار که به زمان اجازه بدهید تصمیم بگیرد چه کند. پس دوباره، هم یه فعله و هم صفت. الف) بهانهی «ریکو» یک دروغ عمدی بود. ب) پدربزرگ با گامهایی سنجیدهشده راه میرود. ج) قاضی «سیریکا» قبل از اینکه تصمیمش را آشکار کند، یک هفته پرونده را بادقت سنجید.
کلمهی بعدی “vandal” هست. Vandal یعنی شخصی که کسی که خواسته یا با بیاعتنایی به وسایل زیبا آسیب میزند یا آنها را از بین میبرد. یه اسمه. الف) خرابکاران جوان کافه تریا را خراب کردند. ب) خرابکاران عمداً نقاشیها را از روی دیوار کندند. ج) بزحمت توانستیم خسارتی را که توسط خرابکاران ایجاد شده بود باور کنیم.
کلمهی بعدیای که اینجا داریم “drought”. Drought یعنی دورهی طولانی هوای خشک؛ قحطی باران؛ نبود آب خشکسالی. یه اسمه. الف) به خاطر خشکسالی، برخی از کشاورزان به مناطق حاصلخیزتر مهاجرت کردند. ب) محصولات در زمان خشکسالی خشک میشوند. ج) چون خشکسالی به کندی میگذشت، مردم شروع به شکوه از آنهایی کردند که در موقع وفور آب را هدر داده بودند.
بعدی، “abide”. Abide یعنی پذیرفتن و دنبال کردن؛ وفادار ماندن به؛ اقامت داشتن؛ تحمل کردن. یه فعله، درسته؟ بذارید مثالها رو ببینیم. الف) اعضای تیم متفقالقول به این نتیجه رسیدند که به رأی کاپیتان وفادار بمانند. ب) سناتور «اروین» به قول خود مبنی بر این که اجازه ندهد تظاهرات در اتاق کمیته برگزار شود، پایبند ماند. ج) مادرم نمیتواند کثیفی و حیوانات موذی را تحمل کند.
کلمهی دهم واسه این درس “unify” هست. Unify یعنی متحد کردن؛ یکی کردن یا یکی شدن. یه فعله. الف) رمان تحولاتی را دنبال میکند که خانواده را متحد کرد. ب) بعد از جنگ داخلی کشورمان به شکل قویتری متحد شد. ج) متحد کردن این همه سرباز به یک ماشین جنگی کارآمد، به آموزش زیاد نیاز دارد. حالا بعدی “summit” هستش. Summit یعنی بالاترین نقطه؛ نوک [قله]. ما اینجا داریم ازش به عنوان اسم استفاده میکنیم. الف) ما قلهی کوه را بیست هزار پا تخمین زدیم. ب) جاهطلبی «روث» برای رسیدن به اوج حرفه بازیگری را دست کم نگیر. ج) اجلاس سران رهبران جهان، تهدید جنگ را کاهش داد.
و آخرین، “heed”. Heed به عنوان فعل یعنی به دقت توجه کردن؛ متوجه چیزی شدن؛ و به عنوان اسم یعنی توجه دقیق. الف) تقاضا میکنم به آنچه میگویم به دقت توجه کنید. ب) «فلورانس» هیچ توجهی به آنچه علائم میگویند نمیکند. ج) دقت کنید و مراقبِ کسانی باشید که سعی میکنند شما را فریب دهند.
بسیار خب، کارمون با بخش دایره لغات تمومه. توی بخش بعدی میبینمتون، استفاده از کلمات ۱.
متن انگلیسی درس
Hi there, guys! Welcome to the vocabulary part for lesson 37 of 504 Absolutely Essential Words. So, are you ready? Of course, you are! Let’s go!
The first word is “heir”. You don’t pronounce that ‘h’, right? It’s silent. Heir means person who has a right to someone’s property after that one dies; person who inherits anything. It’s a noun. Let’s see some examples. A) Though Mr Sloane is the heir to a gold mine, he lives like a miser. B) The monarch died before he could name an heir to the throne. C) It is essential* that we locate the rightful heir at once.
The second word for this lesson is “majestic”. Majestic means grand; noble; dignified; kingly. It’s an adjective. A) The lion is the most majestic creature of the jungle. B) In Greek mythology*, Mt Olympus was the majestic home of the gods. C) The graduates marched into the auditorium to the music of the majestic symphony. So, one more time, majestic means noble.
The third word for this lesson is “dwindle”. Dwindle means become smaller and smaller; shrink. It’s a verb. Let’s take a look at the examples. A) Our supply of unpolluted* water has dwindled. B) With no visible* signs of their ship, hopes for the men’s safety dwindled with each passing hour. C) After the furious tempest, the dwindling chances of finding the raft vanished entirely.
Our next one, “surplus”. Surplus means amount over and above what is needed; excess, extra. It’s both a noun, and an adjective. A) The bank keeps a large surplus of money in reserve. B) Surplus wheat, cotton, and soybeans are shipped abroad. C) No mortal ever considers* that he has a surplus of good things.
Our fifth word is “traitor”. Traitor means someone who betrays his or her country, a friend, duty, etc. It’s a noun, right? NOT an adjective! A) The patriot* sneered* when asked to stand on the same platform with the man who was accused of being a traitor. B) No villain* is worse than a traitor who betrays* his country. C) Do not call him a traitor unless you can verify* the charge.
The next word, “deliberate”, or “deliberate” as an adjective. Deliberate means to consider carefully; intended; done on purpose; slow and careful, as though allowing time to decide what to do. So, again, it’s both a verb, and an adjective. A) Rico’s excuse was a deliberate lie. B) My grandfather walks with deliberate steps. C) Judge Sirica deliberated for a week before making his decision known.
Our next one is “vandal”. Vandal means someone who willfully or ignorantly destroys or damages beautiful things. It’s a noun. A) Adolescent* vandals wrecked the cafeteria. B) The vandals deliberately* ripped the paintings from the wall. C) We could scarcely* believe the damage caused by the vandals.
The next word we have here, “drought”. Drought means a long period of dry weather; lack of rain; lack of water; dryness. It’s a noun. A) Because of the drought, some farmers began to migrate* to more fertile* regions. B) In time of drought, the crops become scorched. C) As the drought wore on, people began to grumble against those who had squandered water when it was more plentiful.
The next one, “abide”. Abide means to accept and follow out; remain faithful to; dwell; endure. It’s a verb, right? Let’s see the examples. A) The team decided unanimously* to abide by the captain’s ruling. B) Senator Ervin abided by his promise not to allow demonstrations in the committee room. C) My mother cannot abide dirt and vermin*.
The tenth word for this lesson, “unify”. Unify means to unite; make or form into one. It’s a verb. A) The novel* traces the developments that unified the family. B) After the Civil War our country became unified more strongly. C) It takes a great deal of training to unify all these recruits into an efficient fighting machine.
Now, our next one is “summit”. Summit means the highest point; top. We’re using it as a noun here. A) We estimated* the summit of the mountain to be twenty thousand feet. B) Do not underestimate* Ruth’s ambition to reach the summit of the acting profession. C) The summit meeting of world leaders diminished* the threat* of war.
And the last one, “heed”. Heed as a verb means to give careful attention to; take notice of; and as a noun it means a careful attention. A) I demand that you heed what I say. B) Florence pays no heed to what the signs say. C) Take heed and be on guard against those who try to deceive* you.
Alright, we’re finished with the vocabulary part. See you in the next part, Words in Use 1.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.