بیست و نهم - دایره لغات

دوره: ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری / فصل: درس ۲۹ / درس 1

بیست و نهم - دایره لغات

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

سلام دوستان. به درس بعدی خوش اومدید. درس ۲۹ از ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری، بخش دایره لغات. بسیار خب، آماده‌اید؟ بزن بریم!

کلمه‌ی اول این درس “toil”‌ هست. Toil، معنی toil چیه؟ Toil یعنی کار سخت؛ سخت کار کردن؛ به زحمت حرکت کردن. پس، هم یه اسمه و هم یه فعل. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) پیرمرد ناتوان، به زحمت از تپه بالا رفت. ب) بعد از سال‌ها زحمت، دانشمندان فاش کردند که در کنترل بیماریِ وحشتناک پیشرفت کرده‌اند. ج) «فرِد» با وجود تمام زحماتش هرگز در رسیدن به هدفش موفق نشد.

کلمه‌ی دوم این درس “blunder” هست. Blunder یعنی اشتباه احمقانه؛ مرتکب شدن اشتباهی احمقانه؛ تلوتلو خوردن؛ با دست‌پاچگی گفتن. پس، دوباره، ما یه اسم و یه فعل رو اینجا داریم. الف) پسرک خسته در جنگل تلوتلو می‌خورد. ب) عذرخواهی ناجور «برت» نتوانست اشتباه جدی‌اش را جبران کند. ج) اشتباه «ژنرال» سپاهش را مجبور به یک عقب‌نشینی سریع کرد. پس blunder، یه بار دیگه، یه اشتباه احمقانه.

سومی، “daze”. Daze به عنوان یه فعل یعنی گیج کردن. و به عنوان یه اسم، حالتی از سراسیمگی یا تحیر بهت‌زده. به این مثال‌ها یه نگاه بندازید. الف) شدت ضربه حریف را گیج کرد و منجر به شکست او شد. ب) کودک وقتی مبادرت به شب بیرون رفتن از خانه کرد، توسط سر و صدا و چراغ‌ها مبهوت شد. ج) «ماریا» که از نور چراغ‌قوه گیج شده بود، تلوتلو خوران از پله پایین آمد.

بعدیمون، “mourn”. Mourn یعنی غصه‌دار بود؛ احساس کردن یا ابراز اندوه برای چیزی. یه فعله، درسته؟ الف) «ساندرا» از عزاداری برای دوست از دست‌رفته‌اش دست برنداشت. ب) تمام شهر برای افراد از بین رفته در آن فاجعه سوگواری کردند. ج) ما نباید سوگوار مسائل جزئی شویم. پس mourn یعنی سوگواری کردن.

کلمه‌ی بعدی، “subside”. Subside یعنی به سطح پایین‌تری کاهش یافتن؛ کم‌تر شدن. دوباره، ما اینجا یه فعل رو داریم. الف) بعد از توقف باران‌های سنگین، سیل فروکش کرد. ب) وقتی که وزش بادها متوقف شد، امواج فروکش کردند. ج) وقتی که مجرم عذرخواهی نمود، خشم «دنی» فروکش کرد. پس، وقتی مجرم عذرخواهی کرد عصبانیتش کم‌تر شد.

کلمه‌ی بعدیمون “maim” هستش. Maim یعنی فلج کردن؛ ناتوان کردن؛ موجب از دست دادن دست، پا، یا بخش دیگه‌ای از بدن کسی شدن. یه فعله. الف) تصادفات اتومبیل هر ساله افراد زیادی را معلول می‌سازند. ب) با اینکه «فرِد» در تصادف تجربه‌ی وحشتناکی را گذراند، بطرز جدی معلول نشد. ج) تولیدکنندگان اتومبیل اصرار دارند که در صورت تصادف، کمربندهای ایمنی می‌توانند از معلول کردن مسافران جلوگیری کنند.

کلمه‌ی بعدی‌ای که داریم “comprehend” هست. Comprehend خیلی ساده یعنی درک کردن. یه فعله. اجازه بدید مثال‌ها رو ببینیم. الف) اگر بتوانید واژه‌ای را درست بکار ببرید، به احتمال زیاد آن را درک می‌کنید. ب) لازم نیست که فقیر باشید تا کاملاً درک کنید گرسنگی چیست. ج) پدر و مادر من می‌گویند موسیقی امروزی را درک نمی‌کنند.

بعدی “commend” هستش. Commend یعنی تشویق کردن؛ برای امانت تحویل دادن. یه فعله، درسته؟ الف) همه پیشنهاد صرفه‌جویانه‌ی شهردار را ستودند. ب) «فلورانس» مراقبت بچه را به عمه‌اش واگذار کرد. ج) واقعیت این است که همه‌ی ما دوست داریم بخاطر کارهای خوب مورد تشویق قرار گیریم. پس commend یعنی تشویق کردن.

کلمه‌ی بعدیمون “final” هستش. حتما قبلا شنیدینش. Final یعنی آخر بودن؛ سرنوشت‌ساز. یه اسم و یه صفته. الف) هفته‌ی پایانی ترم به سرعت نزدیک می‌شود. ب) «جوزه» برای پیشرفت در امتحان نهایی‌اش مورد تشویق قرار گرفت. ج) بازرس نهائی اعمال ما، وجدان ماست.

کلمه‌ی بعدی، “exempt”. Exempt به عنوان فعل یعنی آزاد کردن از. و به عنوان صفت یعنی آزاد‌شده از. پس، اجازه بدید مثال‌ها رو ببینیم. الف) مدرسه‌ی ما دانش‌آموزان باهوش را از امتحانات نهائی معاف می‌کند. ب) اموال مدرسه از بیشتر مالیات‌ها معاف است. ج) متخلفین نوجوان از مجازات معاف نیستند.

کلمه‌ی بعدی “vain” هست. Vain یعنی زیادی نسبت به قابلیت‌ها، ظاهر، و غیره غرور داشتن؛ بی‌استفاده. پس، دو معنی متفاوت. یه صفته. الف) «جوزفین» نسبت به زیبایی‌اش کاملاً مغرور است. ب) راستش را بخواهید من نمی‌فهمم او برای چه چیزی باید مغرور باشد. ج) «برایان» تلاش‌های بیهوده‌ی متعددی انجام داد تا با دکتر تماس تلفنی برقرار کند.

و آخرین کلمه برای این درس “repetition” هستش. Repetition یعنی دوباره گفتن یا انجام دادن؛ عمل تکرار. یه اسمه. اجازه بدید مثال‌ها رو ببینیم. الف) تکرار کلمات جدید این کتاب، به شما کمک می‌کند تا آن‌ها را یاد بگیرید. ب) هرگونه تکرار چنین رفتار سرکشانه‌ای منجر به مجازات می‌شود. ج) «جری» بعد از تکرار اشتباه پرهزینه‌اش، از کارش اخراج شد.

بسیار خب، کارمون با بخش دایره لغات تموم شد. توی بخش بعدی می‌بینمتون، استفاده از کلمات ۱.

متن انگلیسی درس

Hi there, guys. Welcome to the next lesson. Lesson 29 of 504 Absolutely Essential Words, the vocabulary part. Alright, are you ready? Let’s go!

The first word of this lesson is “toil”. Toil, what does toil mean? Toil means hard work; to work hard; move with difficulty. So, it’s both a noun, and a verb. Let’s see some examples. A) The feeble* old man toiled up the hill. B) After years of toil, scientists disclosed* that they had made progress in controlling the dreaded* disease. C) Despite* all his toil, Fred never succeeded in reaching his goal.

The second word of this lesson is “blunder”. Blunder means stupid mistake; to make a stupid mistake; stumble; say clumsily. So, again, we have a noun, and a verb here. A) The exhausted* boy blundered through the woods. B) Bert’s awkward* apology* could not make up for his serious blunder. C) The general’s blunder forced his army to a rapid* retreat. So, blunder, one more time, a stupid mistake.

The third one, “daze”. Daze as a verb means to confuse. And as a noun, a state of stunned confusion or bewilderment. Take a look at the examples. A) The severity* of the blow dazed the fighter and led to his defeat. B) When he ventured* out of the house at night, the child was dazed by the noise and the lights. C) Dazed by the flashlight, Maria blundered* down the steps.

Our next one, “mourn”. Mourn means to grieve; feel or show sorrow for. It’s a verb, right? A) Sandra did not cease* to mourn for John Lennon. B) The entire city mourned for the people lost in the calamity. C) We need not mourn over trifles. So, mourn means to grieve.

The next word, “subside”. Subside means sink to a lower level; grow less. Again, we have a verb here. A) After the excessive* rains stopped, the flood waters subsided. B) The waves subsided when the winds ceased* to blow. C) Danny’s anger subsided when the culprit* apologized*. So, his anger grew less when the culprit apologized.

Our next word is “maim”. Maim means to cripple; disable; cause to lose an arm, leg, or other part of the body. It’s a verb. A) Auto accidents maim many persons each year. B) Though he went through an awesome* experience in the crash, Fred was not seriously maimed. C) Car manufacturers insist* that seat belts can prevent the maiming of passengers in the event of a crash.

The next word we have is “comprehend”. Comprehend simply means to understand. It’s a verb. Let’s see the examples. A) If you can use a word correctly, there is a good chance that you comprehend it. B) You need not be a pauper* to comprehend fully what hunger is. C) My parents say that they cannot comprehend today’s music.

The next one is “commend”. Commend means to praise; hand over for safekeeping. It’s a verb, right? A) Everyone commended the mayor’s thrifty* suggestion. B) Florence commended the baby to her aunt’s care. C) The truth is that we all like to be commended for good work. So, commend means, to praise.

Our next word is “final”. You’ve heard it before, for sure. Final means coming last; deciding. It’s a noun, and an adjective. A) The final week of the term is rapidly* approaching. B) Jose was commended* for his improvement in the final test. C) The final censor* of our actions is our own conscience.

The next word, “exempt”. Exempt as a verb means to make free from. And as an adjective it means freed from. So, let’s see the examples. A) Our school exempts bright pupils from final* exams. B) School property is exempt from most taxes. C) Juvenile* offenders are not exempt from punishment.

The next word is “vain”. Vain means having too much pride in one’s ability, looks, etc; of no use. So, two different meanings. It’s an adjective. A) Josephine is quite vain about her beauty. B) To be perfectly frank, I do not see what she has to be vain about. C) Brian made numerous* vain attempts to reach the doctor by telephone.

And, the last word of this lesson would be “repetition”. Repetition means the act of doing or saying again; the act of repeating. It’s a noun. Let’s see the examples. A) The repetition of new words in this book will help you to learn them. B) Any repetition of such unruly* behavior will be punished. C) After a repetition of his costly mistake, Jerry was fired from his job.

Alright, we’re finished with the vocabulary part. See you in the next part, Words in Use 1.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.