سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۱
لیست کلمات
تصادف
اسم. تصادف غیرمنتظره است و ممکن است مشکل ایجاد کند.
او در تصادف به ماشین صدمه زد.
فضانورد
اسم. فضانورد کسی است که به فضای بیرونی میرود.
فضانورد روی ماه راه میرفت.
بیدار
صفت. کسی که بیدار باشد، خواب نیست.
من گاهی وقتی بیدارم روی تختخواب دراز میکشم، چون خسته نیستم.
شجاعت
اسم. شجاعت احساس نترس بودن است.
آن مرد شجاعت دست زدن به شیر را داشت.
شناور ماندن
فعل. شناور ماندن یعنی روی آب و بدون غرق شدن حرکت کردن.
اسباببازی پسرک در استخر شناور ماند.
بخشیدن، برآورده کردن
فعل. to grant something یعنی اجازه دهید چیزی را کسی داشته باشد.
معلم بعد از درس خواندن کل روز به ما اجازهی استراحت کردن داد.
جاذبه
اسم. جاذبه نیرویی است که باعث میشود چیزها بهسمت زمین کشیده شوند.
در فضا هیچ جاذبهای وجود ندارد.
جواهر
اسم. جواهر سنگ زیبایی است که ارزش زیادی دارد.
الماس یکی از گرانترین جواهرات در دنیا است.
معدنچی
اسم. معدنچی است که در معدن کار میکند.
معدنچی بهدنبال طلا میگشت.
مادهی معدنی
اسم. mineral نوعی ماده است که در زمین پیدا میشود.
سنگها از انواع مختلفی از مواد معدنی ساخته شدهاند.
شرکت کردن
فعل. شرکت کردن یعنی فعال بودن و کاری انجام دادن.
دانشآموزان در نمایش مدرسه شرکت کردند.
اجازه
اسم. permission یعنی عمل اجازه دادن به کاری.
من اجازهی راندن ماشین مادرم را دارم.
ریختن
فعل. ریختن یک مایع یعنی خارج کردن آن از ظرفش.
من مقداری شیر در فنجان خواهرم ریختم.
خام
صفت. مادهی خام طبیعی است و فراورده نشدهاست.
شرکت فاضلاب خام را در رودخانه ریخت.
ماهواره
اسم. ماهواره دستگاهی است که به فضا فرستاده میشود تا اطلاعات بگیرد.
ماهواره دور زمین میگشت.
مقیاس
اسم. مقیاسِ چیزی اندازهی آن است، بهخصوص وقتی که خیلی بزرگ است.
من از مقیاس ساختمانها در ناحیهی مرکز شهر شگفتزده شدم.
رد کردن
فعل. to skip یعنی چیزی را انجام ندادن.
او سر کار نرفت تا بیشتر بخوابد.
کشیدن
فعل. to stretch یعنی کشیدن بازوها و پاها.
او بدنش را قبل از ورزش کردن کشوقوص داد.
تلسکوپ
اسم. تلسکوپ ابزاری است که افراد برای دیدن ستارگان از آن استفاده میکنند.
میتوانید ماه و ستارگان را با تلسکوپ بهراحتی ببینید.
زیر زمین
قید. یک کار زیرزمینی زیر سطح زمین اتفاق میافتد.
قطارهای مترو زیر زمین حرکت میکنند.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 21
Word list
accident
n. An accident is unexpected and may cause some trouble.
He damaged the car in an accident.
astronaut [ˈæstrənɔːt]
n. An astronaut is a person who goes into outer space.
The astronaut was walking on the moon.
awake [əˈweɪk]
adj. A person who is awake, is not asleep.
Sometimes I lay awake in bed, because I am not tired.
courage [ˈkə:rɪdʒ]
n. Courage is the feeling of not being afraid.
The man had the courage to touch the lion.
float [fləʊt]
v. To float is to move on top of water without sinking.
The boy’s toy boat floated in the pool.
grant [grænt]
v. To grant something is to allow someone to have it.
The teacher granted us a break after studying hard all day.
gravity [ˈgrӕvəti]
n. Gravity is the force that makes things fall to Earth.
There is no gravity in space.
jewel [ˈdʒuːəl]
n. A jewel is a beautiful stone that is worth a lot of money.
A diamond is one of the most expensive jewels in the world.
miner [ˈmaɪnər]
n. A miner is a person who works in a mine.
The miner was looking for gold.
mineral [ˈmɪnərəl]
n. A mineral is a type of substance found in the Earth.
Rocks are made up of different kinds of minerals.
participate [pɑ:rtɪsəpeɪt]
v. To participate is to be active and do something.
The students participated in the school play.
permission [pə:rmɪʃən]
n. Permission means the act of allowing some action.
I have permission to drive my mom’s car.
pour [pɔːr]
v. To pour a liquid means to make it come out of a container.
I poured some milk into my sister’s cup.
raw [rɔː]
adj. A raw material is natural and has not been processed.
The company dumped raw sewage into the river.
satellite [ˈsætəlaɪt]
n. A satellite is a machine sent into space to get information.
The satellite was traveling around the earth.
scale [skeɪl]
n. The scale of something is its size, especially when it is very large.
I was surprised by the scale of the buildings in the downtown area.
skip [skɪp]
v. To skip something is to not do it.
He skipped work to get more sleep.
stretch [stretʃ]
v. To stretch is to make your arms or legs reach out.
She stretched her body before exercising.
telescope [ˈtɛləskoʊp]
n. A telescope is a tool people use to look at the stars.
With a telescope, you can see the moon and stars easily.
underground [ˈʌndəgraʊnd]
adv. An underground action happens below the surface of the Earth.
Subway trains travel underground.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.