سرفصل های مهم
چهل و دوم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام، بچهها! به آخرینمون خوش اومدید. اینجا ما بخش دایره لغات واسه درس آخرمون، درس ۴۲ از ۵۰۴ واژهی کاملا ضروری رو داریم. میدونید که باید چی کار کنید. بزن بریم!
خب اولین کلمه واسه این درس “maintain” هستش. Maintain یعنی نگه داشتن؛ ادامه دادن؛ پیش بردن؛ ترویج کردن؛ پشتیبانی کردن؛ حقیقی اعلام کردن. یه فعله، درسته؟ بذارید مثالها رو ببینیم. الف) با این که انگشتانش در حال بیحس شدن بودند، «آنجلو» به نگه داشتن سنگ ناهموار ادامه داد. ب) قاضی عقیدهاش مبنی بر این که رای عادلانه بود را نگه داشته بود.
ج) فرد بیچاره قادر نبود خانوادهاش را بدون کمک خیریه حمایت کند.
کلمهی بعدی “snub” هست. Snub به عنوان فعل یعنی سرد، تمسخرآمیز یا با تحقیر رفتار کردن؛ و به عنوان اسم یعنی برخورد سرد. الف) «دریل» بعدها از «سلی» به خاطر کممحلی به او در رقص معذرت خواهی کرد. ب) «ساندرا» از این تفکر که ممکن است مورد تمسخر همکلاسیهایش قرار گیرد، رنج میبرد. ج) دعوت نشدنم به میهمانی را رفتاری توهینآمیز تلقی کردم.
سومیمون “endure” هست. Endure یعنی دوام آوردن؛ ادامه دادن؛ تحمل کردن؛ ایستادگی کردن. یه فعله. الف) چطور میتوانی چنین بیاحترامی را تحمل کنی؟ ب) افسر پلیس دلاور متحمل سوختگیهای شدیدی در ۱۱ سپتامبر شد. ج) دکتر «هاردی» مطمئن بود که میتواند سختیهای سفر فضایی را تحمل کند.
خب، چهارمین کلمهمون “wrath” هست. Wrath یعنی خشم بسیار زیاد؛ غضب. یه اسمه. الف) چون خشم پدر را پیشبینی میکردیم، تلاش کردیم خبر را آرام آرام به او بدهیم. ب) هیچ خشمی مثل خشم یک خرسِ عصبانی نیست. ج) بعد از اینکه خشم «ارنی» فروکش کرد، توانستیم به او بگوییم چه اتفاقی افتاده است. یه بار دیگه، wrath یعنی خشم شدید.
کلمهی بعدی که داریم “expose” هست. Expose یعنی باز گذاشتن؛ برملا کردن؛ بیحفاظ گذاشتن؛ علناً نشان دادن. یه فعله. بذارید یه نگاه به مثالها بندازیم. الف) در یک میدان باز، سربازان در معرض آتش گلوله دشمن قرار دارند. ب) اعمال احمقانه، انسان را در معرض تمسخر و ریشخند دیگران قرار میدهد. ج) مقاله برملا کرد که سند حیاتی جعلیست.
کلمهی ششم ما “legend” هست. Legend یعنی داستانی که از گذشته نشأت میگیرد و افراد زیادی آن را باور کردهاند؛ آن چه روی یک سکه یا پایین یک تصویر نوشته میشود. یه اسمه. الف) داستانهای شاه «آرتور» و شوالیههایش، افسانههای محبوبی هستند. ب) افسانهها جثهی «پائول بانین» را اغراق کردهاند. ج) نوشتههای روی سکه قدیمی، به سختی قابل خواندن بود.
هفتمین کلمه “ponder” هست. Ponder یعنی به دقت تأمل کردن. همونطور که میتونید حدس بزنید، یه فعله. الف) فرماندار چون نمیخواست شتابزده عمل کند، روزها روی این مسئله تأمل کرد. ب) هیئت امنا بعد از تأمل در مورد مسئله، تصمیم گرفت عفو آزادی را اعطا کند. ج) روستائیان که با خشکسالی مواجه بودند، در مورد اقدام بعدیشان به دقت فکر کردند.
حالا کلمهی بعدیمون “resign” هست. Resign یعنی دست برداشتن از؛ تسلیم شدن؛ انصراف دادن. دوباره ما اینجا یه فعل داریم. الف) «ویتو» از مقام ویراستاری نشریهی مدرسه استعفا داد. ب) مربی فوتبال با شنیدن خبر شکست فوراً استعفا داد. ج) طبیبِ مفصلی بعد از معاینه به «جیم» گفت بهتر است تسلیم یک هفته استراحت در رختخواب شود. یه بار دیگه، resign یعنی دست برداشتن؛ تسلیم شدن.
نهمین کلمه “drastic” هستش. Drastic یعنی عملِ همراه با قدرت یا خشونت. یه صفته. الف) پلیس برای پایان بخشیدن به موج جنایات، اقدامات شدیدی انجام داد. ب) شدیدترین تغییرات در طول قرنها، در دوران حیات ما صورت گرفته است. ج) جهت برقراری عدالت، باید اقدامات شدیدی اتخاذ شود.
دهمین کلمهمون “wharf” هست. Wharf یعنی سکویی که روی ساحل يا بیرون از ساحل ساخته میشود که در کنار آن کشتیها میتوانند بارگیری کرده يا بار تخلیه کنند. یه اسمه. الف) کارگران خسته را هنگام تخلیه محمولهها در اسکله تماشا کردیم. ب) وکیل مدافع اصرار داشت که موکلش هرگز نزدیک اسکلهای که جنایت صورت گرفته بود دیده نشده است. ج) شمار زیادی از افراد گرسنه در اسکله منتظر تخلیهی بارکشتیهای مواد غذایی بودند.
کلمهی بعدی “amend” هست. Amend یعنی برای بهتر شدن تغییر دادن؛ اصلاح کردن؛ تغییر دادن. یه فعله، درسته؟ اجازه بدید چند تا مثال ببینیم. الف) وقت آن است که رفتارت را اصلاح کنی. ب) هر بار که طرح را اصلاح کردند، آن را بدتر کردند. ج) به جای اصلاح مجدد اساسنامهی باشگاه، بهتر است این اساسنامه را دور بيندازیم و از نو شروع کنیم.
و آخرین کلمه واسه این درس “ballot” هست. Ballot به عنوان اسم یعنی قطعهای کاغذ که در رایگیری استفاده میشود؛ تعداد کل آرای شمرده شده؛ شیوهی رای گیری مخفیانه؛ و به عنوان فعل یعنی با استفاده از این تعرفههای رای رایگیری یا تصمیمگیری کردن. الف) «کلاید» که از پیروزی خود مطمئن بود، رایش را داخل صندوق انداخت. ب) بعد از اين که برگهها را برای بار دوم شمردیم، پیروزی «لئو» تأیید شد. ج) ما برای پرهیز از خجالتزده کردن نامزدها، به جای دست نشان دادن رایگیری میکنیم.
بسیارخب، کارمون با این یکی هم تموم شد. بخشهای دایره لغاتمون تمومن. امیدوارم ازش لذت برده باشید. توی بخش بعدی میبینمتون، استفاده از کلمات ۱.
متن انگلیسی درس
Hi there, guys! Welcome to our last one. Here we have the vocabulary part for our last lesson, lesson 42 of 504 Absolutely Essential Words. You know what to do. Let’s go!
Now, the first word for this lesson is “maintain”. Maintain means to keep; keep up; carry on; uphold; support; declare to be true. It’s a verb, right? Let’s see the examples. A) Angelo maintained his hold on the jagged* rock though his fingers were becoming numb. B) The judge maintained his opinion that the verdict was fair. C) The pauper* was unable to maintain his family without the help of charity*.
The next word is “snub”. Snub as a verb means to treat coldly, scornfully, or with contempt; and as a noun it means cold treatment. A) Darryl later apologized* to Sally for snubbing her at the dance. B) Sandra was tormented* by the thought that she might be snubbed by her classmates. C) I considered* it a rude snub when I was not invited to the party.
Our third one is “endure”. Endure means to last; keep on; undergo; bear; stand. It’s a verb. A) How can you endure such disrespect? B) The valiant* officer endured serious burns on September 11th. C) Dr Hardy was confident* he could endure the hardships* of space travel.
So, our fourth word is “wrath”. Wrath means very great anger; rage. It’s a noun. A) Anticipating* Father’s wrath, we tried to give him the news slowly. B) There is no rage* like the wrath of an angry bear. C) After Ernie’s wrath subsided*, we were able to tell him what happened. One more time, wrath means extreme anger.
The next word we have is “expose”. Expose means to lay open; uncover; leave unprotected; show openly. It’s a verb. Let’s take a look at the examples. A) Soldiers in an open field are exposed to the enemy’s gunfire. B) Foolish actions expose a person to the sneers* of others. C) The article exposed the vital* document* as a forgery.
Our sixth word is “legend”. Legend means a story coming from the past, which many people have believed; what is written on a coin or below a picture. It’s a noun. A) Stories about King Arthur and his knights are popular* legends. B) Legend has exaggerated* the size of Paul Bunyan. C) The legend on the rare coin was scarcely* legible*.
The seventh word is “ponder”. Ponder means to consider carefully. As you can guess, it’s a verb. A) Not wishing to act hastily, the governor pondered the problem for days. B) After pondering the question, the board decided to grant the parole. C) The villagers, faced with a famine*, pondered their next move.
Now our next word is “resign”. Resign means to give up; yield; submit. Again, we have a verb here. A) Vito resigned his position as editor* of the school paper. B) Upon hearing the news of the defeat, the football coach promptly* resigned. C) Upon examining the injury, the chiropractor* told Jim he had better resign himself to a week in bed. One more time, resign means to yield; to give up.
The ninth word is “drastic”. Drastic means acting with force or violence. It’s an adjective. A) The police took drastic measures to end the crime wave. B) The most drastic changes in centuries have taken place during our lifetime. C) In the interests of justice*, drastic action must be taken.
Our tenth word is “wharf”. Wharf means platform built on the shore or out from the shore beside which ships can load or unload. It’s a noun. A) We watched the exhausted* laborers unloading the cargo on the wharf. B) The lawyer insisted* that his client* was never seen near the wharf where the crime had taken place. C) Waiting at the wharf for the supply ships to unload was a starving multitude* of people.
The next word is “amend”. Amend means to change for the better; to correct; to change. It’s a verb, right? Let’s see some examples. A) It is time you amended your ways. B) Each time they amended the plan, they made it worse. C) Rather than amend the club’s constitution again, let us discard* it and start afresh.
And the last word for this lesson is “ballot”. Ballot as a noun means piece of paper used in voting; the whole number of votes cast; the method of secret voting; and as a verb it means to vote or decide by using ballots. A) Clyde, confident* of victory, dropped his ballot into the box. B) After we counted the ballots a second time, Leo’s victory was confirmed. C) To avoid embarrassing the candidates, we ballot instead of showing hands.
Alright, we’re done with this one, too. Our vocabulary parts are finished. I hope you enjoyed it. See you in the next part, Words in Use 1.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.