سرفصل های مهم
بیست و هشتم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام، همگی! به بخش دایره لغات واسه درس ۲۸ خوش اومدید. آمادهاید؟ بزن بریم!
اولین کلمهمون واسه این درس “outlaw” هستش. Outlaw به عنوان اسم یعنی فرد تبعیدی؛ مطرود؛ تبهکار. و به عنوان یه فعل یعنی غیر قانونی اعلام کردن. بذارید یه نگاه به مثالها بندازیم. الف) کنگره فروش برخی از داروها را غیرقانونی اعلام کرده است. ب) مشهورترین تبهکار غرب آمریکا «جسی جیمز» بود. ج) حیوانی که بوسیله بقیه گروه بیرون انداخته میشود حیوان طرد شده نامیده میشود.
دومین حرف این درس “promote” هستش. Promote یعنی ترفیع در درجه یا اهمیت؛ کمک به رشد و توسعه؛ کمک به سازماندهی. یه فعله، درسته؟ بذارید مثالها رو ببینیم. الف) دانشآموزانی که در امتحان قبول شوند به پایهی بالاتر ارتقا خواهند یافت. ب) آگاهی دقیق از سایر فرهنگها حسن نیت را بین افراد دارای پیشینههای مختلف افزایش میدهد. ج) چندین بانکدار مبلغ زیادی را صرف سرمایهگذاری برای ترویج این ایده کردند.
سومین کلمه “undernourished”. خب، undernourished یعنی مبتلا به سوء تغذیه. یه صفته. الف) کودک مبتلا به سوء تغذیه بقدری ضعیف بود که به سختی میتوانست راه برود. ب) شواهدی وجود دارد که حتی افراد ثروتمند هم دچار سوء تغذیه هستند، چون به مقادیر کافی غذای سالم نمیخورند. ج) طفلی که به مقدار کافی شیر بخورد، دچار سوء تغذیه نخواهد شد. پس، undernourished یعنی مبتلا به سوء تغذیه.
کلمهی بعدی، “illustrate”. Illustrate یعنی از طریق داستان، مثال، مقایسه يا روشهای دیگه توضیح دادن یا آشکار کردن؛ به عنوان مثال به کار گرفته شدن. یه فعله. بذارید مثالها رو ببینیم. الف) معلم برای توضیح اینکه چگونه قلب خون را به سراسر بدن میفرستد، چگونگی کار یک تلمبه را توضیح داد. ب) این نمایشگاه کلی از کاربردهای انرژی اتمی را آشکار خواهد کرد. ج) این داستانها جنبهی جدی شخصیت «مارک تواین» را نشان میدهند. میدونید، مارک تواین یه نویسندهی آمریکایی بود که بخاطر طنزپردازیش شناخته شده بود.
کلمهی بعدیمون “disclose” هستش. Disclose یعنی فاش کردن؛ آشکار کردن. یه فعله. الف) بالا رفتن پرده، یک منظره زمستانی زیبا را آشکار کرد. ب) این نامه منبع ثروتش را آشکار میسازد. ج) «سَمسون» که بر آغوش «دِلایلا» تکیه کرده بود، آشکار ساخت که راز قدرتش در موهای بلندش نهفته است. یه بار دیگه، disclose خیلی ساده یعنی فاش کردن.
کلمهی بعدیای که داریم “excessive” هستش. Excessive یعنی زیاد از حد؛ بسیار زیاد؛ بینهایت. یه صفته. الف) آلودگی جو بهای گزافی است که برای به اصطلاح (به قول معروف) پیشرفت میپردازيم. ب) تلاشهای زیادی برای غیرقانونی کردن هواپیماهای جتی که سروصدای بیش از حد تولید میکنند، انجام شده است. ج) اهالی «آریزونا» به باران بیش از حد عادت ندارند. اونا به بارون زیادی عادت ندارن.
بعدی، “disaster”. Disaster یعنی یه رویدادی که موجب رنج یا خسارت زیادی میشه؛ یه بدبختی بزرگ. آیا کلمهی “calamity” رو به خاطر دارید؟ مترادفن، درسته؟ Disaster یه اسمه. اجازه بدید یه نگاه به مثالها بندازیم. الف) بادهای شدید تندباد، فاجعهای برای شهر ساحلی به بار آورد. ب) زلزلهی سن فرانسیسکو و آتشسوزی شیکاگو دو مورد از بزرگترین بلاهای تاریخ آمریکا هستند. ج) مربی، مصدومیت کاپیتان را فاجعهای برای تیم قلمداد کرد.
کلمهی بعدیای که داریم “censor” هستش. Censor به عنوان اسم یعنی شخصی که به دیگران میگه باید چطور رفتار کنن؛ کسی که کتاب، نمایشنامه و آثار دیگه رو بگونهای تغییر میده که برای دولت حاکم قابل قبول بشن. و به عنوان یه فعل یعنی تغییر ایجاد کردن؛ رسما بازرسی کردن یه کتاب، فیلم یا غیره و توقیف کردن بخشهای غیرقبول اونها. الف) بعضی از دولت های ملی و محلی کتابها را سانسور میکنند. ب) سانسورچی احساس میکرد که آثار تخیلی و همچنین کتابهای دیگر قبل از اینکه در معرض فروش قرار گیرند، باید مهر تایید دریافت کنند. ج) مامور سانسور هر اشارهای به نخستوزیر قبلی را غیر قانونی اعلام کرد.
بعدی “culprit” هستش. Culprit یعنی یه متخطی؛ شخص متهم به گناه یا جرم. یه اسمه. الف) مجرمی که تمام توتفرنگیها را خورده، چه کسی است؟ ب) پلیس مجرم را با اشیای دزدیده شده داخل اتومبیلش دستگیر کرد. ج) در داستان «شرلوک هولمز» مجرم یک مار از آب در آمد.
کلمهی بعدی “juvenile”. خیلی ساده یعنی جوان؛ مرتبط به دورهی جوانی؛ مرتبط به پسران و دختران (نه افراد بالغ)؛ یک فرد جوان/نوجوان. هم یه اسمه و هم یه صفت. الف) خواهرم در خانواده به بزهکار نوجوان معروف است. ب) «پاولا» هنوز به اندازهی کافی جوان است که مدهای نوجوانان را بپوشد. ج) «الن» داستان سیندرلا و دیگر داستانهای نوجوانان را با علاقه میخواند. پس، یه بار دیگه، juvenile یعنی جوون.
کلمهی بعدیمون “bait” هستش. Bait به عنوان یه اسم یعنی هر چیزی، به خصوص غذا، که برای جذب ماهیها و یا حیوانات دیگه استفاده میشن تا بشه گرفتشون؛ هر چیزی که واسه اغوا یا جلب یه شخص واسه شروع به انجام دادن چیزی که دوستش نداره، استفاده بشه. و به عنوان یه فعل یعنی طعمه رو روی قلاب یا دام قرار دادن؛ با حرفهای نامهربانانه یا آزاردهنده کسی رو اذیت کردن. اجازه بدید مثالها رو ببینیم. الف) رمز صید موفقتآمیز ماهی قزلآلا، یافتن یک طعمهی مناسب است. ب) چطور انتظار داری نظر«مایک» را برای ریاست کلاس جلب کنی در حالی که او تا به حال همهی درخواستها را رد کرده است؟ ج) «ادی» شکارچی خوبی است به خاطر اینکه او مزایای هر نوع طعمه برای حیوانات مختلف را میداند.
و آخریش واسه این درس “insist” هستش. Insist یعنی مصرانه به یه خواسته، گزاره، یا موقعیت پایبند بودن. یه فعله. الف) مادر اصرار دارد قبل از اينکه ارسال ایمیل را شروع کنیم، تکالیفمان را انجام دهیم. ب) او اصرار داشت که «سَل» نسبت به برادر دوقلویش حسادت نمیورزد. ج) پزشک اصرار داشت که «ماریان» بعد از عمل جراحی کلی استراحت کند.
بسیار خب کارمون با بخش دایره لغات تمومه. توی بخش بعدی میبینمتون، استفاده از کلمات ۱.
متن انگلیسی درس
Hi there, everyone! Welcome to the vocabulary part for lesson 28. Are you ready? Let’s go!
Our first word for this lesson is “outlaw”. Outlaw as a noun means an exile; an outcast; a criminal. And, as a verb it means to declare unlawful. Let’s take a look at the examples. A) Congress has outlawed the sale of certain drugs. B) The best-known outlaw of the American West was Jesse James. C) An animal that is cast out by the rest of the pack is known as an outlaw.
The second word of this lesson is “promote”. Promote means to raise in rank or importance; to help to grow and develop; to help to organize. It’s a verb, right? Let’s see the examples. A) Students who pass the test will be promoted to the next grade. B) An accurate* knowledge of other cultures will promote good will among people of different backgrounds. C) Several bankers invested an enormous* sum of money to promote the idea.
The third word is “undernourished”. Now, undernourished means not sufficiently fed. It’s an adjective. A) The undernourished child was so feeble* he could hardly walk. B) There is evidence* that even wealthy people are undernourished because they do not eat sufficient quantities* of healthful foods. C) An infant who drinks enough milk will not be undernourished. So, undernourished means not sufficiently fed.
The next word, “illustrate”. Illustrate means to make clear or explain by stories, examples, comparisons, or other means; serve as an example. It’s a verb. Let’s see the examples. A) To illustrate how the heart sends blood around the body, the teacher described how a pump works. B) This exhibit* will illustrate the many uses of atomic energy. C) These stories illustrate Mark Twain’s serious side. You know, Mark Twain was an American writer, known for his sense of humor.
Our next word is “disclose”. Disclose means to uncover; to make known. It’s a verb. A) The lifting of the curtain disclosed a beautiful winter scene. B) This letter discloses the source* of his fortune. C) Samson, reclining* in the arms of Delilah, disclosed that the secret of his strength was in his long hair. One more time, disclose simply means to uncover.
The next word we have is “excessive”. Excessive means too much; too great; extreme. It’s an adjective. A) Pollution* of the atmosphere is an excessive price to pay for so-called progress. B) Numerous* attempts have been made to outlaw* jet planes that make excessive noise. C) The inhabitants* of Arizona are unaccustomed* to excessive rain. They’re unaccustomed to too much rain.
The next one, “disaster”. Disaster means an event that causes much suffering or loss; a great misfortune. Do you remember the word “calamity”. They’re synonyms, right? Disaster is a noun. Let’s take a look at the examples. A) The hurricane’s violent* winds brought disaster to the coastal town. B) The San Francisco earthquake and the Chicago fire are two of the greatest disasters in American history. C) The coach considered* the captain’s injury a disaster for the team.
The next word we have is “censor”. Censor as a noun means a person who tells others how they ought to behave; one who changes books, plays and other works so as to make them acceptable to the government. And, as a verb it means to make changes in; to examine a book, film, etc officially and suppress unacceptable parts of it. A) Some governments, national and local, censor books. B) The censor felt that fiction* as well as other books should receive the stamp of approval before they were put on sale. C) Any mention of the former prime minister was outlawed* by the censor.
The next one is “culprit”. Culprit means an offender; a person guilty of a fault or crime. It’s a noun. A) Who is the culprit who has eaten all the strawberries? B) The police caught the culprit with the stolen articles in his car. C) In the Sherlock Holmes story, the culprit turned out to be a snake.
The next word, “juvenile”. It simply means young; youthful; of or for boys and girls; a young person. It’s both a noun and an adjective. A) My sister is known in the family as a juvenile delinquent. B) Paula is still young enough to wear juvenile fashions. C) Ellen used to devour “Cinderella” and other stories for juveniles. So, one more time, juvenile means young.
Our next word is “bait”. Bait as a noun means anything, especially food, used to attract fish or other animals so that they may be caught; anything used to tempt or attract a person to begin something he or she does not wish to do. And, as a verb it means to put bait on (a hook) or in (a trap); torment by unkind or annoying remarks. Let’s see the examples. A) The secret of successful trout fishing is finding the right bait. B) How can you expect to bait Mike into running for the class presidency when he has already refused every appeal? C) Eddie is a good hunter because he knows the merit of each kind of bait for the different animals.
And, the last one for this lesson is “insist”. Insist means to keep firmly to some demand, statement, or position. It’s a verb. A) Mother insists that we do our homework before we start sending e-mails. B) She insisted that Sal was not jealous* of his twin brother. C) The doctor insisted that Marian get plenty of rest after the operation.
Alright, we’re finished with the vocabulary part. See you in the next part, Words in Use 1.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.