بیستم - دایره لغات

دوره: ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری / فصل: درس ۲۰ / درس 1

بیستم - دایره لغات

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درود به همگی! به درس ۲۰ از ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری خوش اومدین. ۱۲ واژه‌ی جدید واسه این هفته! واسه‌ش آماده‌این؟ بیاید شروع کنیم.

کلمه‌ی اول “emerge” هستش. Emerge یعنی بیرون آمدن؛ پدیدار شدن؛ نمایان شدن. همونطور که می‌دونید، یه فعله. الف) هنگامی که نبرد به پایان رسید، شخص بازنده برنده اعلام شد.
ب) باید چابک و سریع باشید تا در مدت پنج ثانیه از روزنه‌ی باریک بیرون بیایید. ج) آنچه از بطری بیرون آمد، مخلوطی از آب میوه‌ها بود.

کلمه‌ی دوم “jagged” هستش. Jagged یعنی همراه با نوک‌های تیز که بیرون زده باشند؛ یک‌نواخت بریده و یا پاره نشده باشد. یه صفته، درسته؟ الف) چون «رودی» بی‌پروا بود، مراقب فولاد لبه تیز نبود. ب) صاف کردن لبه‌ی دندانه‌دار یک نرده کار دشواری است. ج) موهای «لسلی» آنقدر ناهموار بود که به سختی می‌شد گفت تازه کوتاه شده است.

سومین کلمه واسه این درس “linger” هستش. Linger یعنی ماندن؛ آرام رفتن به منزله‌ای که انگار مایل به ترک کردن آنجا نباشید. یه فعله. الف) بو محو نشد بلکه برای هفته‌ها باقی ماند. ب) برخی از رسوم پس از اینکه مفهومشان را از دست می‌دهند، برای مدت زیادی باقی می‌مانند. ج) بعد از اینکه محوطه‌ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش‌آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتند در آنجا باقی ماندند. حالا، همونطور که ملاحظه کردید، ما از فعل “linger”، به همراه حرف اضافه‌ی “on” استفاده کردیم. اینم یه چیزی که بد نیست یادتون بمونه.

کلمه‌ی بعدی “ambush” هستش. Ambush یعنی دامی که در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی می‌شوند تا غافلگیرانه حمله کنند. یه اسمه. در واقع، همچنین یه فعله، و به عنوان یه فعل یعنی غافلگیرانه حمله کردن به کسی. الف) آن کمین برای افرادی که برایش اقدام کردند یک تراژدی شد زیرا تمام آن‌ها کشته شدند. ب) «ژنرال تیلور» راجع به کمین مبتکرانه‌ای را که طرح‌ریزی کرده بود، غلو‌آمیز تعریف می‌کرد. ج) سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.

کلمه‌ی بعدیمون “crafty” هستش. Crafty یعنی ماهر در فریب دادن دیگران؛ رند؛ حقه‌باز. یه صفته. الف) ذهن زیرک او، برنامه‌ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک‌هایش آماده کرد. ب) «لئو» از قدرت وحشیانه‌اش علیه دشمنانش استفاده نکرد، بلکه برای شکست آن‌ها از مجموعه حقه‌های ماهرانه‌اش استفاده کرد. ج) سرخپوستان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.

کلمه‌ی بعدی‌ای که داریم “defiant” هستش. Defiant یعنی آشکارا مقاومت کردن؛ چالش‌برانگیز. الف) زن جوان جسور به پدرش گفت، «من اجازه نمی‌دهم که بازیچه شوم». ب) پروفسور «کارلایل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضیه‌اش مقاومت می‌کرد. ج) شخص معتاد سرسختانه از اینکه به او کمک شود، ممانعت کرد.

کلمه‌ی بعدیمون “vigor” هستش. Vigor یعنی قدرت یا نیروی فعال. یه اسمه، درست؟ الف) چون «جیسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزشها برتری یابد. ب) «تام ثامب» با داشتن شور و توان بیشتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد. ج) «پتسی» با قرار دادن تمام نیرویش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.

بعدی، “perish”. Perish یعنی نابود شدن؛ مردن. یه فعله. الف) اگر گیاه از طریق ريشه‌هایش آب جذب نکند، می‌میرد. ب) «کاستر» و تمامی افرادش در «لیتل بیگ هورن» نابود شدند. ج) در تلاشیم مطمئن شویم مردم‌سالاری هرگز از روی این زمین محو نخواهد شد.

کلمه‌ی بعدی‌ای که داریم “fragile” هستش. Fragile‌ یعنی به راحتی شکسته، آسیب دیده، یا نابود شود؛ ظریف. الف) ظروف شیشه‌ای گران قیمت، بسیار شکننده هستند. ب) چیزهایی که از تخته چندلا ساخته می‌شوند، بسیار شکننده هستند. ج) روی جعبه برچسبی بود که روی آن نوشته شده بود «شکستنی، با احتیاط حمل شود». پس، یه بار دیگه، fragile یعنی ظریف.

کلمه‌ی بعدی “captive” هستش. Captive به سادگی یعنی زندانی. یه اسمه، و همچنین یه فعل. الف) سروان از اینکه بعد از دو سال اسارت آزاد می‌شد، خوشحال بود. ب) قبل از آنکه کلانتر آن دو پسر را آزاد کند، آن‌ها در طویله زندانی بودند. ج) «پلاسیدو» قادر است با صدای آواز عالی‌اش، شنوندگان را شیفته خود کند.

بعدی‌ای که داریم “prosper” هستش. یعنی موفق شدن؛ اقبال خوب داشتن. Prosper یه فعله، درسته؟ بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) «هاوارد هیوز» موسسات تجاری متعددی داشت و بیشتر آنها رونق داشتند. ب) هیچ کس نباید با بدشانسی‌های دوستانش، به رونق برسد. ج) گزارش سالانه نشان می‌داد که موسسه‌ی تجاری در حال رونق بود.

و، آخرین کلمه واسه این درس “devour” هستش. Devour یعنی با ولع خوردن؛ کاملا جذب کردن؛ حریصانه فرو بردن. یه فعله. الف) دیدن شیر در حال بلعیدن بره، منظره‌ی ترسناکی بود. ب) دامپزشک خوشحال بود که می‌دید تریر غذای مخصوص سگ را می‌بلعد. ج) خاله‌ی من، هر هفته چهار يا پنج داستان اسرارآمیز می‌خواند.

خب، حالا، کارمون با این یکی هم تمومه! امیدوارم ازش لذت برده باشین. یادتون نره، هر هفته، ۱ درس. توی بخش بعدی می‌بینمتون.

متن انگلیسی درس

Hello, everyone! Welcome to lesson 20 of 504 Absolutely Essential Words. 12 new words, for this week! Are you ready for that? Let’s start.

The first word is “emerge”. Emerge means to come out; come up; come into view. As you know, it is a verb. A) When the fight was over, the underdog* emerged the winner. B) You have to be nimble* to emerge from the narrow opening in five seconds. C) What emerged from the bottle was a blend* of fruit juices.

The second word is “jagged”. Jagged means with sharp points sticking out; unevenly cut or torn. It’s an adjective, right? A) Being reckless, Rudy didn’t watch out for the jagged steel. B) It is an enormous job to smooth the jagged edge of a fence. C) Leslie’s hair was so jagged it was scarcely* possible to tell that it had just been cut.

The third one for this lesson is “linger”. Linger means to stay on; to go slowly as if unwilling to leave. It’s a verb. A) The odor didn’t vanish, but lingered on for weeks. B) Some traditions linger on long after they have lost their meanings. C) After the campus* closed for the summer, some students lingered on, reluctant* to go home. Now, as you noticed, we used the verb “linger”, with the preposition “on”. That’s something to remember.

The next word is “ambush”. Ambush means a trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack. It’s a noun. It’s also a verb, actually, and as a verb it means to make a surprise attack on someone. A) The ambush became a tragedy* for those who attempted it because they were all killed. B) General Taylor raved* about the ingenious* ambush he planned. C) The troops lay in ambush in the dense* woods all through the night.

Our next word is “crafty”. Crafty means skillful in deceiving others; sly; tricky. It’s an adjective. A) His crafty mind prepared a comprehensive* plan to defraud* his partners. B) Leo didn’t use brutal* strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them. C) The Indians did not fall for the crafty ambush.

The next word we have is “defiant”. Defiant means openly resisting; challenging. A) “I refuse to be manipulated”, the defiant young woman told her father. B) Professor Carlyle was defiant of any attempt to disapprove his theory. C) Defiant of everyone, the addict refused to be helped.

Our next word is “vigor”. Vigor means active strength or force. It’s a noun, right? A) Having a great deal of vigor, Jason was able to excel* in all sports. B) Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people. C) Putting all her vigor into that argument, Patsy persuaded* me to let her drive.

Next one, “perish”. Perish means to be destroyed; to die. It’s a verb. A) Unless the plant gets water for its roots to absorb*, it will perish. B) Custer and all his men perished at the Little Big Horn. C) We are trying to make sure that democracy will never perish from this earth.

The next word we have is “fragile”. Fragile means easily broken, damaged, or destroyed; delicate. A) The expensive* glassware is very fragile. B) Things made out of plywood have a tendency* to be fragile. C) On the box was a label that read, “Fragile, Handle with care”! So, one more time, fragile means delicate.

The next word is “captive”. Captive simply means prisoner. It’s a noun, and also a verb. A) The major was grateful* to be released after having been held captive for two years. B) Until the sheriff got them out, the two boys were held captive in the barn. C) Placido can hold an audience captive with his marvelous singing voice.

The next one we have is “prosper”. It means to be successful; to have a good fortune. Prosper is a verb, right? Let’s see some examples. A) Howard Hughes owned numerous* businesses and most of them prospered. B) No one should prosper from the misfortunes* of his or her friends. C) The annual* report showed that the new business was prospering.

And, the last word for this lesson is “devour”. Devour means to eat hungrily; to absorb* completely; to take in greedily. It’s a verb. A) It was a horrid sight to see the lion devour the lamb. B) The animal doctor was pleased to see the terrier devour the dog food. C) My aunt devours four or five mystery books each week.

Okay, now, we’re finished with this one, too! Hope you’ve enjoyed it. Don’t forget, each week, 1 lesson. See you in the next part.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.