دهم - دایره لغات

دوره: ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری / فصل: درس ۱۰ / درس 1

دهم - دایره لغات

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

سلام، به همگی! به درس ۱۰ از ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری خوش اومدین. می‌دونین که چی کار کنین، بیاید که شروع کنیم.

بسیار خب، کلمه‌ی اولمون واسه این درس “excel” هستش. Excel یعنی بهتر بودن از؛ کاری رو برتر انجام دادن از. یه فعله. الف) «لری» نتوانست در ورزش برتری پیدا کند، زیرا خیلی کوچک بود. ب) «حنا» حداقل با خاطرجمعی می‌دانست که در شنا کردن برتری دارد. ج) «کلارنس دارو» می‌خواست که یک وکیل برجسته شود، اما احساس کرد که ابتدا باید در مطالعه‌ی تاریخ برتری یابد. Excel، بهتر بودن.

کلمه‌ی دومی که داریم “feminine” هستش. حالا، feminine یعنی مربوط به بانوان یا دختران؛ دخترانه، درسته؟ ما داریم ازش به عنوان یه صفت استفاده می‌کنیم اما یه اسم هم هست. الف) وقتی که خواهرم می‌خواهد دخترانه‌تر به نظر بیاید، لباس کارش را با یک پیراهن عوض می‌کند. ب) می‌توان همیشه بر روی خاله «سارا» برای ارائه‌ی نقطه‌نظر زنانه حساب کرد . ج) برادرم خجالت می‌کشد موقع دیدن یک فیلم غمناک گریه کند، چون مردم ممکن است فکر کنند دارد زنانه برخورد می‌کند.

سومین کلمه‌ی این درس “mount” هستش. Mount یعنی روی چیزی سوار شدن. یه فعله. الف) «جونز» نماینده‌ی کنگره برای ایراد سخنرانی از سکو بالا رفت. ب) نگهبان از برج بالا رفت تا ببیند آیا کسی در آن حوالی هست يا نه. ج) خواهرم نتوانست سوار اسب شود، از این رو به او یک کره اسب دادند.

کلمه‌ی بعدی‌ای که داریم “compete” هستش. یعنی تلاش سخت برای به دست آوردن چیزی که دیگران هم خواهان آن هستند؛ رقیب بودن. Compete یه فعله. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) قهرمان پیشین برای رقابت در عنوان قهرمانی تنیس به مبارزه طلبیده شد. ب) دونده مایل نبود که برای اولین بار در مقابل [دید] والدینش مسابقه بدهد. ج) وقتی بازیکن آماتور یک بازیکن حرفه‌ای شد مجبور شد که با افراد بهتری رقابت کند.

بعدیمون “dread” هستش. Dread یعنی با ترس چشم‌انتظار چیزی را داشتن؛ شدیدا ترسیدن؛ موجب ترس شدید شدن. همزمان یه فعل، یه اسم، و یه صفته. الف) دانش‌آموز ضعیف هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت داشت. اینجا ازش به عنوان فعل استفاده کردیم، درسته؟ ب) او از چالشی که در پیش رو داشت، احساس ترسناکی می‌کرد. احساس ترسناک، اینجا یه صفته. ج) من از رفتن به آن خانه‌ی متروکه هراس دارم.

کلمه‌ی بعدی “masculine” هستش. پس، ما یه ذره راجع به کلمه‌ی “feminine” صحبت کردیم. حالا، “masculine” و “feminine” متضادن. یعنی مربوط به آقایون؛ نر؛ مردانه. و یه صفته. الف) هرچه آن پسر بزرگتر می‌شد، مردانگی‌اش بیشتر می‌شد. ب) مسلم است که ریش‌هایش او را مثل مردها جلوه می‌دهد. ج) دخترها «جری» را به خاطر رفتارهای مردانه‌اش دوست داشتند.

کلمه‌ی بعدی “menace” هستش. Menace یعنی یه تهدید. ما داریم ازش به عنوان اسم استفاده می‌کنیم، اما یه فعل هم هست. الف) بی‌احترامی «ایرو» برای والدینش تهدیدی بود. ب) سیل باران برای محصولات کشاورز یک تهدید بود. ج) زبان خشونت‌آمیز گروهبان «فوی» تهدیدی برای اعتبار تمام اداره‌ی پلیس بود.

بعدی “tendency” هستش. Tendency یعنی گرایش؛ حرکت در یک مسیر مشخص. یه اسمه. بذارید به مثال‌ها یه نگاه بندازیم. الف) معلم جبر من اين گرایش را دارد که نام دانش‌آموزانش را فراموش کند. ب) او گرایش داشت که صبح‌ها سخت کار کند و بعدازظهرها استراحت کند. ج) گرایش همه انسان‌ها این است که تلاش کنند زنده بمانند.

بعدی، “underestimate”. یعنی ارزش، میزان، یا رتبه‌ی چیزی رو زیاد از حد پایین‌تر قرار بدی. Underestimate یه فعله. الف) اعتراف می‌کنم که نیروی استخوان‌بندی مبارز غول‌پیکر را دست کم گرفتم. ب) بی‌تردید رئیس، توانایی کارمندش را در سخت کار کردن دست کم گرفت. ج) قیمت خانه‌ی ما حداقل دو هزار دلار کم‌تر برآورد شد.

بعدی “victorious” هستش. Victorious یعنی پیروزی کسب کرده؛ فاتح. یه صفته. الف) تیم «جتز» با بازی در نیوجرسی، دو سال پیاپی پیروز شدند. ب) «تری» با این نگرش غلط که نمی‌تواند برنده شود، با آن چالش مواجه شد. ج) تیم والیبال دختران ما بر تیم بلندقدتری پیروز شد.

بذارید بعدی رو ببینیم، “numerous”. Numerous یعنی بسیار زیاد؛ متعدد. دوباره، ما اینجا یه صفت داریم. الف) منتقدان هر هفته فیلم‌های متعددی را بررسی می‌کنند. ب) دکتر «فیشر» از پذیرفتن پول زن فقیر در چند ویزیت خانگی خودداری کرده بود. ج) مناظره‌کننده برای پشتیبانی از گفته‌هایش از مدارک زیادی استفاده کرد.

و آخرین کلمه‌ی این درس، “flexible”. Flexible یعنی به آسونی قابل خم شدن؛ مایل به انعطاف بودن. دوباره، یه صفت. الف) اسباب بازی انعطاف پذیر بود و کودک به راحتی می‌توانست آن را خم کند. ب) «نیک» با نرمش به استدلالات هر دو طرف گوش داد. ج) بدن انعطاف‌پذیر یک موش به او این اجازه را می‌دهد تا با فشار از میان شکاف‌های باریک عبور کند.

بسیار خب، کارمون با این یکی هم تمومه! امیدوارم ازش لذت برده باشین. توی بخش بعدی می‌بینمتون.

متن انگلیسی درس

Hi there, everyone! Welcome to lesson 10 for 504 Absolutely Essential Words. You know what to do, let’s start.

Alright, our first word for this lesson is “excel”. Excel means to be better than; to do better than. It’s a verb. A) Because he was so small, Larry could not excel in sports. B) At least Hannah had the security* of knowing that she excelled in swimming. C) Clarence Darrow wanted to become a prominent* lawyer, but he felt that he must first excel in the study of history. Excel, to be better.

The second word we have is “feminine”. Now, feminine means of women or girls; girly, right? We’re using it as an adjective but it’s also a noun. A) When my sister wants to look feminine, she changes from dungarees into a dress. B) Aunt Sarah can always be counted on to give the feminine viewpoint. C) My brother is ashamed to cry at a sad movie because people might think he is behaving in a feminine manner.

Third word of this lesson is “mount”. Mount means to get up on something. It’s a verb. A) Congressman Jones mounted the platform to make his speech. B) The watchman mounted the tower to see if there were any people in the vicinity*. C) My sister couldn’t mount the horse so they gave her a pony instead.

The next word we have is “compete”. It means to try hard to get something wanted by others; to be a rival. Compete is a verb. Let’s see some examples. A) The former champion was challenged* to compete for the tennis title. B) The runner was reluctant* to compete in front of his parents for the first time. C) When the amateur* became a pro he had to compete against better men.

Our next one is “dread”. Dread means to look forward to with fear; to fear greatly; causing great fear. It’s a verb, a noun, and an adjective at the same time. A) The poor student dreaded going to school each morning. We used it as a verb here, right? B) He had a dread feeling about the challenge* he was about to face. A dread feeling, it’s an adjective here. C) I dread going into that deserted house.

The next word is “masculine”. So, we talked a little about the word “feminine”. Now, “masculine” and “feminine” are antonyms. It means of men; male; manly. And it’s an adjective. A) The boy became more masculine as he got older. B) It is undeniable* that his beard makes him look masculine. C) The girls liked Jerry because of his masculine ways.

The next word is “menace”. Menace means a threat. We’re using it as a noun, but it’s also a verb. A) Irv’s lack* of respect made him a menace to his parents. B) The torrents* of rain were a menace to the farmer’s crops. C) Sergeant Foy’s raw language was an obvious* menace to the reputation of the entire police department.

The next one is “tendency”. Tendency means leaning; movement in a certain direction. It’s a noun. Let’s take a look at the examples. A) My algebra teacher has a tendency to forget the students’ names. B) His tendency was to work hard in the morning and then to take it easy in the afternoon. C) The tendency in all human beings is to try to survive*.

Next, “underestimate”. It means to set a value, amount, or rate too low. Underestimate is a verb. A) I admit that I underestimated the power in the bulky* fighter’s frame. B) Undoubtedly* the boss underestimated his employee’s* ability to work hard. C) The value of our house was underestimated by at least two thousand dollars.

The next one is “victorious”. Victorious means having won a victory; conquering. It’s an adjective. A) Playing in New Jersey, the Jets were victorious two years in a row. B) Terry faced the challenge* with the bad attitude that he could not be victorious. C) Our girls’ volleyball squad was victorious over a taller team.

Let’s see the next one, “numerous”. Numerous means very many; several. Again, we have an adjective here. A) Critics review numerous movies every week. B) Dr Fischer had resisted* accepting money from the poor woman on numerous house calls. C) The debater* used numerous documents* to back up his statements.

And the last word of this lesson, “flexible”. Flexible means easily bent; willing to yield. Again, an adjective. A) The toy was flexible, and the baby could bend it easily. B) Remaining flexible, Nick listened to arguments from both sides. C) A mouse’s flexible body allows it to squeeze through narrow openings.

Okay, done with this one, too! I hope you’ve enjoyed it. See you in the next part.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.