سرفصل های مهم
ششم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام، دوستان. به بخش دایره لغات واسه درس ۶ خوش اومدین. میدونید که باید چی کار کنید! بیاید که شروع کنیم.
اولین کلمهمون واسه درس شماره ۶، “approach”. ما اینجا داریم ازش به عنوان یه فعل استفاده میکنیم، و یعنی نزدیک یا نزدیکتر شدن به. الف) بارها از وکلای محاکمه «سیمپسون» تقاضا شد به جایگاه نزدیک شوند. ج) «بن» با روحیه جدیدی بار یافتن شغل را پذیرفت.
بعدش، ما “detect” رو داریم. یعنی پی بردن؛ کشف کردن. Detect یه فعله و detection یه اسم. به این تصویر نگاه کنید، این آقا یه کارآگاهه. الف) «سام اسپید» پی برد که برگههای مهم ناپدید شدهاند. ب) از صدای «الن» به آسانی میشد پی برد که ترسیده است. ج) از اتاق بهم ريخته پی بردیم که گروه بزرگی از مردم در آنجا گردهم آمده بودند.
و بعدیای که داریم “defect” هستش. این یکی یه اسمه و یعنی عیب؛ اون مشکلی که وجود داره. بذارید به مثالها نگاه بندازیم. الف) شورولت من به خاطر نقص فرمان به کارخانه برگردانده شد. ب) نظریهی او در باره شکل گیری دنیای ما مملو از نقیصه بود. ج) خلافکار دستگیر شد چون نقشهاش عیوب زیادی داشت. پس، یه بار دیگه، defect یعنی نقص.
کلمهی بعدیمون “employee” هستش که یه اسمه و یعنی کسی که واسه مزد کار میکنه. سادهست، مگه نه؟ الف) کارگران برای دستمزد بالاتر اعتصاب کردند. ب) وقتی گوشت کمیاب شد، رئیس مجبور شد کارمندان زیادی را اخراج نماید. ج) «جوی» میخواست برای خودش کار کند و از کارمند بودن دست بکشد. پس، employee یعنی کسی که واسه مزد کار میکنه.
کلمهی بعدی که داریم “neglect” هستش. یه فعله و یعنی اهمیت یا توجه خیلی کمی پرداختن. الف) سناتور از ارائه گزارش سالانهاش به کنگره، غفلت کرد. ب) وقتی «باب» از براق نگه داشتن اتومبیلش غفلت کرد، ماشینش کثیف شد. ج) ضروری است که به تکالیفت بیتوجهی نکنی.
بسیار خب، کلمهی بعدیمون “deceive” هستش. یه فعله و یعنی شخصی رو وادار کنید درست بودن چیزی که غلطه رو باور کنه؛ گمراه کردن. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) «اطلس» در مورد باری که باید به دوش میکشید، فریب داده شد. ب) وقتی «ویرجینیا» فهمید که بهترین دوستش او را فریب داده است، گریه کرد. ج) خلاف کار، رئیس «وایت کلاود» را با تظاهر به دوستی فریب داد. خب، پس، deceive، گمراه کردن.
کلمهی بعدی، “undoubtedly”. یه قیده و به معنای قطعا؛ بدون شک. الف) بدون شک گروه «ری» بهترین مناظرهکنندگان منطقه را در اختیار داشت. ب) زائران بدون شک جمع شدند تا با هم به رم سفر کنند. ج) بیشک اگر «والری» نمیخواست وارد بحث شود از اکثریت تبعیت کرده بود. پس، یه بار دیگه، undoubtedly یعنی قطعا.
کلمهی بعدی که داریم “popular” هستش. به تصویر نگاه کنید. این آقا یه خوانندهی محبوبه، درسته؟ Popular یه صفته و یعنی محبوب اکثر آدما. الف) گروه «بیتلز» ترانههای مشهور زیادی نوشتند. ب) زمانی دامنهای کوتاه، بسیار پر طرفدار بودند. ج) اغلب برای افراد مشهور دشوار است که از دوستان زیاد خود دوری کنند. بسیار خب، بعدی، “thorough”. یه صفته و یعنی جامع بودن؛ کامل. پس، بیاید به مثالها نگاه کنیم. الف) بعد از اینکه جنایت گزارش شد، پلیس جستجوی کاملی از خانه انجام داد. ب) معلم علوم من «سندی» را به خاطر تمیز کردن کامل آزمایشگاه، تحسین کرد. ج) مادر تصمیم گرفت تمام روز را صرف تمیز کردن کامل زیر زمین کند. پس، thorough یعنی کامل.
بعدی توی لیست، “client”. Client یه اسمه و یعنی کسی که وکیل برای اون عمل میکنه؛ مشتری. الف) وکیل به موکلش گفت میتواند نتیجه محاکمهاش را پیش بینی کند. ب) عموی من سعی کرد شرکت جنرال موتورز را وادار کند یکی از مشتریان شرکتش باشد. ج) اگر این رستوران خدماتش را بهتر نکند، تمام مشتریانش ناپدید میشوند.
کلمهی بعدیمون “comprehensive” هستش. Comprehensive یه صفته و یعنی فراگیر؛ کاملا پوششدهنده. بذارید مثالها رو ببینیم. الف) بعد از یک معاینه جامع، دکتر به من گفت وضعیت خوبی دارم. ب) قبل از اینکه پدرم خانه را بخرد، مهندس یک بازرسی کامل و جامع از آن به عمل آورد. ج) خانم «سیلور» از ما خواست که بررسی جامعی درباره «ادگار آلن پو» انجام دهیم. پس، comprehensive یعنی کاملا پوششدهنده؛ جامع، درسته؟
و آخرین کلمهی این درس، “defraud”. یه فعله و یعنی گرفتن پول، حق، و غیره از طریق تقلب کردن. الف) عمهی من با کلاهبرداری از دولت هزاران دلار پس انداز کرد. ب) اگر بتوانیم خسارات ناشی از کلاهبرداری افراد از دولت را حذف کنیم، نرخ مالیات را میتوان پایین آورد. ج) «دکستر» با فریب دادن دوستش، سنت خانوادگی درستکاری را از بین برد.
بسیارخب، اینم از این. بخش دایره لغات واسه درس ۶ تمومه. امیدوارم ازش لذت برده باشین. دفعهی بعدی میبینمتون، بدرود.
متن انگلیسی درس
Hi there, guys. Welcome to the vocabulary part for lesson 6. You know what to do! Let’s start.
Our first word for lesson number 6, “approach”. We’re using it as a verb here, and it means to come near or nearer to. A) The lawyers in the Simpson trial were often asked to approach the bench. C) Ben approached the burden* of getting a job with a new spirit.
Next, we have “detect”. It means to find out; discover. Detect is a verb and detection is a noun. Look at the picture, this guy’s a detective. A) Sam Spade detected that the important papers had vanished. B) From her voice it was easy to detect that Ellen was frightened. C) We detected from the messy room that a large group of people had assembled there.
And the next one we have is “defect”. This one’s a noun and it means fault; that which is wrong. Let’s look at the examples. A) My Chevrolet was sent back to the factory because of a steering defect. B) His theory* of the formation of our world was filled with defects. C) The villain* was caught because his plan had many defects. So, one more time, defect means fault.
Our next word is “employee” which is a noun and it means a person who works for pay. Simple, right? A) The employees went on strike for higher wages. B) My boss had to fire many employees when meat became scarce*. C) Joey wanted to go into business for himself and stop being an employee. So, employee means a person who works for pay.
The next word we have is “neglect”. It’s a verb and it means to give too little care or attention to. A) The senator neglected to make his annual* report to Congress. B) Bob’s car got dirty when he neglected to keep it polished. C) It is essential that you do not neglect your homework.
Alright, our next word is “deceive”. It’s a verb and it means to make someone believe as true something that is false; mislead. Let’s see some examples. A) Atlas was deceived about the burden* he had to carry. B) Virginia cried when she learned that her best friend had deceived her. C) The villain* deceived Chief White Cloud by pretending to be his friend. Okay, so, deceive, to mislead.
The next word, “undoubtedly”. It’s an adverb meaning certainly; beyond doubt. A) Ray’s team undoubtedly had the best debaters* in our country. B) The pilgrims undoubtedly assembled* to travel to Rome together. C) If she didn’t want to get into an argument, Valerie would have followed the majority* undoubtedly. So, one more time, undoubtedly means certainly.
The next word we have is “popular”. Look at the picture. This guy is a popular singer, right? Popular is an adjective and it means liked by most people. A) The Beatles wrote many popular songs. B) At one time mini-skirts were very popular. C) Popular people often find it hard to evade* their many friends.
Alright, the next one, “thorough”. It’s an adjective and it means being all that is needed, complete. So, let’s look at the examples. A) The police made a thorough search of the house after the crime had been reported. B) My science teacher praised Sandy for doing a thorough job of cleaning up the lab. C) Mom decided to spend the day in giving the basement a thorough cleaning. So, thorough means complete.
Next one on the list, “client”. Client is a noun and it means a person for whom a lawyer acts; customer. A) The lawyer told her client that she could predict* the outcome of his trial. B) My uncle tried to get General Motors to be a client of his company. C) If this restaurant doesn’t improve its service, all its clients will vanish*.
Our next word is “comprehensive”. Comprehensive is an adjective and it means including much; covering completely. Let’s see the examples. A) After a comprehensive exam, my doctor said I was in good condition. B) The engineer gave our house a thorough*, comprehensive check-up before my father bought it. C) Mrs Silver wanted us to do a comprehensive study of Edgar Allan Poe. So, comprehensive means covering completely; thorough, right?
And the last word of this lesson, “defraud”. It’s a verb and it means to take money, rights, etc, away by cheating. A) My aunt saved thousands of dollars by defrauding the government. B) If we could eliminate losses from people who defraud the government, tax rates could be lowered. C) By defrauding his friend, Dexter ruined a family tradition* of honesty.
Alright, that’s it. The vocabulary part for lesson 6 is finished. Hope you’ve enjoyed it. See you next time, goodbye.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.