واژگان

فصل: کتاب سوم / درس: درخت گلابی جادویی / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۱۹

لیست کلمات

نیمکت

اسم. نیمکت یک صندلی دراز برای نشستن دو یا چند نفر است.

بیشتر پارک‌ها نیمکت‌هایی دارند که شهروندان روی آنان استراحت کنند.

گل مینا

اسم. گل مینا گلی کوچک با گلبرگ‌های سفید و مرکز زردرنگ است.

چند گل مینای درحال‌رشد در مزرعه بود.

مشاجره

اسم. مشاجره بحث یا اختلاف‌نظر است که مردم با هم دارند.

کارن و برایان اغلب سر چیزهای احمقانه مشاجره می‌کنند.

خالی

اسم. ظرف خالی ظرفی است که هیچ‌چیز در آن نیست.

معلم یک بطری خالی به دانش‌آموزان نشان داد.

وحشت

اسم. horror احساس خیلی ترسیدن یا شوکه شدن است.

وقتی روح در فیلم ظاهر شد، تماشاچیان از ترس جیغ کشیدند.

رویداد

اسم. incident رخدادی است که معمولاً دل‌پذیر و خوشایند نیست.

اتفاقی برای آقای ویلسون رخ داد. او مریض شد و باید اینجا را ترک می‌کرد.

مه

اسم. مه آبی است که می‌توانید در هوا یا روی یک سطح ببینید.

جنگل پوشیده از مه بود.

شیء

اسم. شیء چیزی بی‌جان است که می‌توانید ببینید یا لمس کنید.

سبد خرید پر از اشیا بود.

یتیم

اسم. یتیم کودکی است که پدر و مادر ندارد.

آن یتیم اغلب هنگام شب گریه می‌کرد.

توطئه کردن

فعل. to plot یعنی نقشه‌ای پنهانی کشیدن برای انجام کاری نادرست یا بد.

آن گروه داشت نقشه می‌کشید تا گزارش‌های مالی شرکت را خراب کند.

باردار

صفت. یک زن یا حیوان باردار قرار است بچه‌دار شود.

زن باردار داشت لباس نوزاد می‌خرید.

خشم

اسم. خشم احساس عصبانیت است.

آشپز وقتی کمک‌دست‌هایش غذا را خراب کردند لبریز از خشم شد.

انتقام

اسم. انتقام یعنی عملی که به کسی که به شما آسیب رسانده، صدمه بزنید.

بعد از اینکه خواهرش کتاب موردعلاقه‌اش را گم کرد، عروسک خواهرش را برای انتقام خراب کرد.

خجالت

اسم. خجالت یعنی احساس بد داشتن نسبت به کارهای نادرست انجام‌شده.

آن پسر بابت جابه‌جا چیدن لباس‌هایش احساس خجالت کرد.

آه کشیدن

فعل. to sigh یعنی بلند نفس را بیرون دادن برای اینکه نشان دهید خسته یا ناراحتید.

مالی وقتی به تمام اطلاعاتی که باید درباره‌شان تحقیق می‌کرد نگاه کرد، آهی کشید.

دزدکی حرکت کردن

فعل. to sneak یعنی آهسته حرکت کردن برای اینکه کسی صدا شما را نشنود یا شما را نبیند.

دزد یواش و بدون اینکه کسی بفهمد از خانه بیرون رفت.

بخشیدن چیزهای اضافی

فعل. to spare یعنی چیزی را به‌خاطر اینکه بیش از نیاز است، بخشیدن.

می‌خواستم به او کمک کنم ولی نتوانستم لاستیکی به او ببخشم.

ساقه

اسم. ساقه یک گیاه ترکه‌ای است که برگ و گل می‌دهد.

گل رز ساقه‌ی بلند باریکی داشت.

شام سبک

اسم. supper وعده‌ی غذایی‌ای است که عصر خورده می‌شود.

ما معمولاً حوالی ساعت ۶ در خانه‌ام شام می‌خوریم.

تُرد، نرم

صفت. غذای tender نرم است و به‌راحتی جویده می‌شود.

گوشت آن‌قدر نرم بود که برای بریدن به کارد نیاز نداشتند.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 19

Word list

bench [bentʃ]

n. A bench is a long seat for two or more people.

Most parks have benches for citizens to relax upon.

daisy [ˈdeɪzɪ]

n. A daisy is a small flower with white petals and a yellow center.

There were a few daisies growing in the field.

dispute [diˈspjuːt]

n. A dispute is an argument or disagreement that people have.

Karen and Brian often have disputes about silly things.

empty

n. An empty container is one that has no things in it.

The teacher showed the students an empty bottle.

horror [ˈhɔ:rər]

n. Horror is a feeling of being very afraid or shocked.

The audience screamed in horror when the ghost appeared in the movie.

incident [ˈɪnsədənt]

n. incident is an event that is usually not pleasant.

Mr. Wilson had an incident. He became sick and had to leave.

mist [mist]

n. Mist is water that you can see in the air or on a surface.

The forest was covered with mist.

object [ˈɒbdʒɪkt]

n. An object is a nonliving thing that you can see or touch.

The shopping cart was filled with objects.

orphan [ˈɔːrfən]

n. An orphan is a child who does not have parents.

The orphan frequently cried during the night.

plot [plɔt]

v. To plot is to make a secret plan to do something that is wrong or mean.

The group was plotting to ruin the company’s financial reports.

pregnant [ˈpregnənt]

adj. A pregnant woman or animal is going to have a baby.

The pregnant woman was shopping for baby clothes.

rage [reɪdʒ]

n. Rage is a very angry feeling.

The chef was filled with rage when his helpers ruined the meal.

revenge [rɪˈvendʒ]

n. Revenge is the act of hurting someone who has hurt you.

He broke his sister’s doll as revenge after she lost his favorite book.

shame [ʃeɪm]

n. Shame is a bad feeling about things one has done wrong.

The boy felt shame about misplacing his clothes.

sigh [saɪ]

v. To sigh is to breathe out loudly to show tiredness, boredom or sadness.

Molly sighed when she looked at all the information she had to research.

sneak [sniːk]

v. To sneak is to move quietly in order not to be seen or heard.

The thief snuck out of the house without anyone noticing him.

spare [spɛə:r]

v. To spare something is to give it away because it is not needed.

I wanted to help him but I couldn’t spare a tire.

stem [stem]

n. The stem of a plant is the stick that grows leaves or flowers.

The rose had a long thin stem.

supper [ˈsʌpər]

n. Supper is a meal that is eaten in the evening.

We usually have supper around 6 o ‘clock at my house.

tender [ˈtendə:r]

adj. A tender food is soft and easy to chew.

The meat was so tender they didn’t need knives to cut it.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.