سرفصل های مهم
آلبرت انیشتین
توضیح مختصر
داستانی کوتاه دربارهی زندگی آلبرت انیشتین
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
آلبرت انیشتین
اسم من آلبرت انیشتین است. خیلیها دربارهی کارهای مهمی که کردهام میدانند. ولی قبل از اینکه مشهور شوم موانع زیادی سر راهم داشتم.
من در آلمان متولد شدم. وقتی در مدرسهی ابتدایی بودم، از قبل دربارهی ریاضی و آمار میدانستم. وقتی بچه بودم، تظاهر میکردم دانشمند بزرگی هستم.
من مدرسه را دوست داشتم، ولی زندگیام در خانه سخت بود. پدرم کارش را از دست داد، بنابراین خانوادهام در فقر زندگی میکرد. در آلمان نمیتوانستیم اجاره بدهیم. ما مهاجر شدیم و به ایتالیا رفتیم. من دبیرستان را تمام کردم و به دانشگاه سوئیس رفتم.
بعد از دانشگاه، شروع به نوشتن دربارهی علوم کردم. ولی فوری به موفقیت نرسیدم. اول، بقیهی دانشمندان کار من را نمیپسندیدند.
آنها فکر میکردند من آدم ناموفقی هستم. بالا آمدن به سطح یک دانشمندِ موردتحسین فرایندی تدریجی بود. بهزودی، مردم کمکم متوجه شدند که حق با من است. سرانجام، به رسمیت شناخته شدم.
من نشان دادم چطور اندازهی تقریبی اجسام خیلی بزرگ مانند ستارهها را پیدا کنیم. همچنین حرکت اجسام خیلی کوچک مانند اتمها را کشف و آنها را توضیح دادم و توجیه کردم.
و برای سرگرمی، دستگاهی درست کردم که میتوانست با وارد کردنِ حرارت غذاها را سرد کند.
من هیچوقت بازنشسته نشدم. احساس کردم این وظیفهی من است که به کار کردن ادامه دهم.
متن انگلیسی درس
Albert Einstein
My name is Albert Einstein. Many people know about the great things I’ve accomplished. But I had many barriers to get through before I became famous.
I was born in Germany. When I was in elementary school, I already knew about math and statistics. When I was a boy, I pretended to be a great scientist.
I loved school, but my life at home was hard. My father lost his job, so my family lived in poverty. We could not pay the rent in Germany. We became immigrants and went to Italy. I finished high school and went to college in Switzerland.
After college, I began writing about science. I did not reach success in an instant, though. At first, other scientists did not approve of my work.
They thought I was a failure. Rising to the rank of an admired scientist was a gradual process. Soon, people started to notice that I was right. At last, I began to get some recognition.
I showed how to find the approximate size of very big things, like stars. I also detected and explained the motion of very small things, like atoms.. And for fun, I made a machine that could refrigerate food by inserting heat.
I never retired. I felt it was my duty to keep working.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.