گربه و روباه

فصل: کتاب دوم / درس: گربه و روباه / درس 1

گربه و روباه

توضیح مختصر

گربه و روباه درباره‌ی حقه‌هایشان صحبت می‌کنند.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

گربه و روباه

یک روز، گربه‌ای از کوهی بالا می‌رفت. وقتی به قله رسید، روباهی را دید.

آن‌ها شروع به صحبت درباره‌ی اینکه چطور از دست دشمنانشان فرار می‌کنند، کردند.

روباه گفت: «من خیلی باهوشم. پتانسیل این رو دارم که به میلیاردها ایده فکر کنم. مثلاً می‌تونم سوراخ ریزی توی یه درخت حکاکی کنم و بعد داخلش برم.»

او اضافه کرد: «من دوستان زیادی دارم. اگر توی دردسر بیفتم، می‌تونم اون‌ها رو صدا بزنم تا به من کمک کنن. اگر مجبور باشم می‌تونم از یه ارتشِ کامل فرار کنم!» بعد، روباه پرسید: «نقشه‌های تو چی هستن؟»

گربه گفت: «من فقط یک نقشه دارم، از درخت بالا می‌رم.» روباه گفت: «پس امیدوارم خوش‌شانس باشی! با این حال، یک نقشه به نظر نمی‌رسه کافی باشه. می‌خوای معلم خصوصی‌ت باشم؟ می‌تونم چیزهای زیادی به‌ت یاد بدم.» گربه گفت: «من تضمین می‌کنم که نقشه‌م هر بار جواب می‌ده. می‌تونیم دست از حرف زدن راجع به‌ش برداریم.»

دیری نگذشت که آن‌ها یک گله گرگ دیدند. وضعیت اضطراری بود، و زمان اجرای نقشه فرارسید. گربه سریع از نقشه‌اش استفاده کرد. از یک درخت بالا دوید. روباه آن‌قدر اضطراب شدید داشت که نتوانست تصمیم بگیرد از کدام نقشه استفاده کند.

«حرکت اولم باید چی باشه؟ باید با دوستام مشورت کنم؟» تنها کاری که توانست بکند این بود که دور خودش بچرخد. گرگ‌ها روباه را گرفتند. گربه سرشار از احساس غرور و افتخار بود. این داستان اثباتِ این است که داشتن یک نقشه‌ی خوب بهتر از داشتن نقشه‌های بد زیاد است.

متن انگلیسی درس

The Cat and the Fox

One day, a cat climbed a mountain. When he reached the peak, he met a fox.

They began talking about how they get away from their enemies.

“I am very smart. I have the potential to think of billions of ideas. For instance I can carve a tiny hole in a tree, and then climb in,” the fox said.

He added, “I have a lot of friends. If I am in trouble, I can call them to lend their help. I can escape a whole army if I have to!” Then, the fox asked, “What are your plans?”

The cat said, “I have only one plan, climb a tree.” The fox said, “I hope you have good fortune, then! However, one plan does not seem to be adequate. Do you want me to be your tutor? I can help you develop many new plans.” The cat said, “I guarantee that my plan works every time. We can quit talking about it.”

Soon, they saw a group of wolves. It was clearly an emergency, and the time to put plans into action. The cat quickly followed her plan. She ran up a tree. The fox was so full of intense anxiety that he could not decide which plan to use.

“What should my initial move be? Should I consult my friends?” All he could do was spin in a circle. The wolves caught the fox. The cat was full of pride. This is proof that having one good plan is better than having many bad plans.

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.