واژگان

فصل: کتاب اول / درس: کمپ / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲۳

لیست کلمات

پیش رفتن

فعل. پیش رفتن یعنی جلو رفتن.

او از روی نردبان پیش رفت.

ورزشکار

اسم. ورزشکار کسی است که ورزش می‌کند.

بعضی از ورزشکاران ورزش‌های زیادی را خوب انجام می‌دهند.

متوسط

صفت. اگر چیزی متوسط باشد، در سطحی عادی قرار دارد.

من نه ثروتمند هستم نه فقیر؛ من متوسط هستم.

رفتار

اسم. رفتار شما جوری است که عمل می‌کنید.

رفتار آن‌ها این ترم خوب بود. دردسر ایجاد نکردند.

پشت

حرف اضافه. پشت یعنی عقب چیزی بودن.

دخترک پشت درختی قایم شده بود.

دوره/درس

اسم. course کلاسی در مدرسه است.

من امسال یک دوره‌ی تربیت بدنی. در مدرسه گذراندم.

پایین بردن

فعل. to lower something یعنی چیزی را پایین ببریم.

نمودار نشان می‌دهد که تولیدش در طول سال پایین رفته‌است.

تطبیق داشتن

فعل. to match یعنی یکسان یا شبیه بودن.

دو کفش مثل هم بودند. یکسان به نظر می‌رسیدند.

عضو

اسم. عضو کسی است که بخشی از یک گروه باشد.

جولی جدیدترین عضو تیم ماست.

ذهنی

صفت. اگر چیزی ذهنی باشد، به ذهن مرتبط است.

من تصویری ذهنی از اتاق درست کردم.

مسافر

اسم. مسافر کسی است که در ماشین، قطار یا هواپیما می‌رود.

مسافری نزدیک قطار مترو ایستاده بود.

شخصیت

اسم. شخصیت شما جوری است که هستید و رفتار می‌کنید.

جان شخصیت بدی دارد.

شعر

اسم. شعر نوشته‌ای کوتاه است.

ویلیام شکسپیر شعرهای زیادی نوشت.

تیر

اسم. pole میله‌ی باریک و بلندی است که از چوب با فلز ساخته شده و به ایستادن چیزها کمک می‌کند.

پرچم از میله‌ی پرچم آویزان بود.

برداشتن

فعل. to remove something یعنی چیزی را برداشتن.

من میخ را از روی تخته برداشتم.

ایمنی

اسم. ایمنی یعنی شرایط امن و دور از خطر.

او برای ایمنی خودش، درون ماشین قرار گرفت.

شلیک کردن

فعل. to shoot یعنی چیزی مثل گلوله را به کسی یا چیزی شلیک کنیم.

شکارچی تفنگش را بالا گرفت تا به هدف شلیک کند.

صدا دادن

فعل. to sound یعنی ایجاد کردن صدا.

ساعت زنگ‌دار صدا داد و همه‌مان را بیدار کرد.

شنا کردن

فعل. شنا کردم یعنی در آب حرکت کردن.

من عاشق شنا کردن در اقیانوس هستم.

تار

اسم. web خانه‌ای است که عنکبوت آن را می‌سازد.

مادر تار عنکبوت را از پارکینگ پاک کرد.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 23

Word list

advance [ədˈvɑːns]

v. To advance is to go forward.

He advanced across the ladder slowly.

athlete [ˈaθliːt]

n. An athlete is a person who play sports.

Some athletes can play many sports very well.

average [ˈav(ə)rɪdʒ]

adj. If something is average, it is at a normal level.

I’m not rich or poor; I’m average.

behavior [bɪˈheɪvjə]

n. Your behavior is the way you act.

Their behavior was good this semester. They didn’t cause trouble.

behind [bɪˈhʌɪnd]

prep. Behind means to be at the back of something.

The little girl was hiding behind a tree.

course [kɔːs]

n. A course is a class in school.

I took a P.E. course in school this year.

lower [ˈləʊə]

v. To lower something is to make it go down.

The chart shows how his production has lowered over the year.

match [matʃ]

v. To match is to be the same or similar.

The two shoes matched. They looked the same.

member [ˈmɛmbə]

n. A member is a person who is part of a group.

Julie is the newest member of our team.

mental [ˈmɛnt(ə)l]

adj. If something is mental, it has to do with your mind.

I made a mental picture of the room.

passenger [ˈpasɪndʒə]

n. A passenger is a person who rides in a car, train, or airplane.

One passenger was standing near the subway train.

personality [pəːsəˈnalɪti]

n. Your personality is what you are like and how you behave.

John has a bad personality.

poem [ˈpəʊɪm]

n. A poem is a short kind of writing.

William Shakespeare wrote many poems.

pole [pəʊl]

n. A pole is a long thin stick made of wood or metal that supports things.

The flag was hanging from the flag pole.

remove [rɪˈmuːv]

v. To remove something is to take it away.

I removed the nail from the board.

safety [ˈseɪfti]

n. Safety means the condition of being safe and free from danger.

For his own safety, he was placed in a car seat.

shoot [ʃuːt]

v. To shoot is to fire something like a bullet at someone or something.

The hunter raised his gun to shoot at the target.

sound [saʊnd]

v. To sound means to make a noise.

The alarm clock sounded and woke us all up.

swim [swɪm]

v. To swim is to move through water.

I love to swim in the ocean.

web [wɛb]

n. A web is a home made by a spider.

Mom cleaned the spider webs out of the garage.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.