سرفصل های مهم
ماه و خورشید چگونه ساخته شدند
توضیح مختصر
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که ماه و خورشید از کجا آمدهاند؟
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
چگونه خورشید و ماه ساخته شدهاند
آیا تا به حال فکر کردهاید که ماه و خورشید از کجا آمدهاند؟ مردم اینوئیت آلاسکا نظریهای دارند.
آنها داستانی دربارهی دختری زیبا تعریف میکنند. او خیلی خوب بود. در مقابل، برادرش پسرکی بدجنسی بود. روزی، او چیزی را پیشنهاد داد. گفت: «باید به مهمانی برویم.» دختر قبول کرد.
اول، لازم بود که آماده شود. موهایش را مرتب کرد و لباسهای زیبایی پوشید. این به زمان زیادی نیاز داشت. اما دختر سخت تلاش کرد و زود راضی شد. او عالی به نظر میرسید.
آنها با هم در این مهمانی شرکت کردند. دختر داشت خوش میگذراند. چندی بعد، وارد دستشویی شد. ناگهان، چراغها خاموش شدند! شخصی موهایش را گرفت و لباسهایش را پاره کرد. دختر از دستشویی فرار کرد. میخواست بداند چه کسی این کار را با او کرد.
سپس او ایده ای به ذهنش رسید. دوباره موهایش را درست کرد. این بار حتی زیباتر بود. حتی جواهرات زیبایی را در آن قرار داد. میخواست آن شخص را تشویق کند که دوباره موهایش را بگیرد. در موهایش خاک سیاه قرار داد. هدف از این کار گرفتن شخص بود.
او دوباره به دستشویی رفت و همان روند تکرار شد. چراغها خاموش شدند و شخصی موهایش را گرفت.
وقتی موهایش را رها کرد، دست مرد سیاه بود. دختر به مهمانی برگشت. میدانست که تنها یک نفر با دستی سیاه وجود دارد.
وقتی آن شخص را دید، خیلی آشنا بود. برادرش بود!
برادرش به سوی جنگل فرار کرد. دختر به دنبال او دوید. هر دو آتش حمل کردند تا بتوانند در تاریکی ببینند. دود به هوا رفت. هرچه میدویدند، بزرگ میشدند. خیلی بزرگ شدند.
سپس به فضا رفتند. وقتی آتش دختر خاموش شد، در آسمان آویزان شد. او ماه شد، و برادرش خورشید شد. آنها برای همیشه یکدیگر را تعقیب میکنند.
متن انگلیسی درس
How the Sun and the Moon Were Made
Do you ever wonder where the moon and the sun came from? The Inuit people of Alaska have a theory.
They tell a story about a beautiful girl. She was very nice. In contrast, her brother was a mean little boy. One day, he proposed something. “We should go to a party,” he said. The girl accepted.
First, it was necessary for her to get ready. She arranged her hair and put on nice clothes. This required a lot of time. But the girl worked hard, and soon she was satisfied. She looked perfect.
They attended the party together. The girl was having fun. Later, she walked into the bathroom. Suddenly, the lights were turned off! Someone grabbed her hair and tore her clothes. She ran out of the bathroom. She wanted to know who did this to her.
Then she had an idea. She fixed her hair again. This time it was even more beautiful. She even arranged beautiful jewels in it. She wanted to encourage the person to grab it again. She put black dirt in her hair. The purpose of this was to catch the person.
She went to the bathroom again, and it was the same pattern. The lights went off, and someone grabbed her hair.
When he released it, his hand was black. The girl returned to the party. She knew there was only a single person with a black hand.
When she saw that person, he was very familiar. It was her brother!
He ran into the woods. The girl ran after him. They both carried fire so they could see in the dark. The smoke went into the air. As they ran, they grew. They became huge.
Then they went into space. When the girl’s fire went out, she hung in the sky. She became the moon, and her brother became the sun. They chase each other forever.
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.