سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۶
لیست کلمات
جدا
صفت وقتی افراد یا چیزها جدا باشند، کنار هم نیستند.
آنها از هم جدا شدند و بعد دوباره به هم رسیدند.
ویژگی
اسم attribute ویژگی کسی یا چیزی است.
او خیلی باهوش نیست، اما ویژگیهای مثبت دیگری دارد.
دوزبانه
صفت شخص دوزبانه میتواند به دو زبان صحبت کند.
از آنجایی که انگلیسی بلد هستی، بعد از یاد گرفتن فرانسوی، دوزبانه میشوی.
کاملاً
قید چیزی که کاملاً متفاوت باشد، یعنی خیلی خیلی از قبل متفاوت است.
من کاملاً اشتباه میکردم.
بهسرعت رفتن
فعل to dash یعنی سریع دویدن یا حرکت کردن.
هلن بهسرعت از پلهها بالا رفت تا برای وقت ملاقاتش دیر نرسد.
انزجار
اسم انزجار احساس بیزاری و عصبانیت است که بهخاطر چیزی گستاخ یا ناخوشایند به وجود میآید.
او نسبت به طرف قرارش احساس انزجار کرد، چون عادات غذایی خیلی افتضاحی داشت.
مد روز / شیک
صفت چیزی که مد روز باشد، چیزی است که مردم الان دوست دارند بپوشند و انجام دهند.
سر کردن کلاه مد است.
بیگانه / خارجی
صفت چیزی که foreign باشد، چیزی است که ما به آن عادت نداریم.
او بهطور گسترده به کشورهای خارجی سفر کردهاست.
جدایی
اسم جدایی شکافی است بین افرادی که همدیگر را درک نمیکنند.
از وقتی پدر و مادر جیمز و تونی فوت کردند، بین آنها جدایی بودهاست.
آینه
اسم آینه معمولاً از شیشه درست شده و میتوانید خودتان را در آن ببینید.
او از آینه استفاده کرد تا در چشمانشان نور بیندازد.
طبیعی
صفت چیزهایی که طبیعی هستند را مردم نساختهاند.
ما باید از دنیای طبیعی مراقبت کنیم.
امروزه
قید امروزه یعنی در حال حاضر.
امروزه، افراد زیادی سیگار نمیکشند.
شرکتکننده
اسم شرکتکننده کسی است که به رویداد یا مسابقهای میپیوندد.
در ماراتن امسال هزار شرکتکننده حضور دارند.
آیین
اسم ritual سنت رسمیای است که مردم بهطور منظم انجام میدهند.
کن خیلی دوست داشت آیینهای مذهبی بومیها را یاد بگیرد.
گفتهشده
صفت زبان گفتاری چیزی است که میگوییم.
ما نمیتوانیم چیزی را که گفته شده پس بگیریم.
ورزش
اسم ورزش بازیهایی مثل دویدن، پریدن، فوتبال و تنیس را دربرمیگیرد.
او عاشق تماشا کردن ورزش در تلویزیون است.
شگفتزده
صفت وقتی اتفاق غیرمنتظرهای میافتد، شگفتزده میشوید.
وقتی مقاله را خواند، اصلاً شگفتزده نشد.
عصبی
صفت وقتی عصبی هستید، راحت نیستید و احساس ناراحتی میکنید.
موقع منتظر ماندن برای شنیدن نتیجهی رأی عصبی میشوم.
کاملاً
قید اگر کاملاً موافق باشید، یعنی با تمام چیزهایی که گفته شد موافق هستید.
من کاملاً مخالفم.
مبهم
صفت اگر چیزی مبهم باشد، واضح نیست و جزئیات خیلی کمی دارد.
من از او دربارهی سلامتی مادرش پرسیدم، اما خیلی مبهم جواب داد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 6
Word list
apart
adj When people or things are apart, they are not next to each other.
They moved apart and then came back together.
attribute
n An attribute is a characteristic of a person or thing.
He isn’t very clever, but he does have some other positive attributes.
bilingual
adj A bilingual person can speak two languages.
Since you already know English, after learning French, you’ll be bilingual.
completely
adv Something completely different is very, very different from before.
I was completely wrong.
dash
v To dash means to run or move quickly.
Helen dashed up the stairs so she wouldn’t be late for her appointment.
disgust
n Disgust is a feeling of distaste and anger caused by something rude or unpleasant.
He felt disgust toward his date, because she had such terrible eating habits.
fashionable
adj Something fashionable is what people like to wear and do now.
It is very fashionable to wear a hat.
foreign
adj Something foreign is something we are not used to.
He has traveled widely in foreign countries.
gulf
n A gulf is a gap between people who do not understand each other.
There has been a gulf between James and Tony since their parents died.
mirror
n A mirror is usually made of glass, and you can see yourself in it.
He used the mirror to shine light in their eyes.
natural
adj Things that are natural are not made by people.
We need to take care of the natural world.
nowadays
adv Nowadays means at the present time.
Nowadays, not so many people smoke.
participant
n A participant is someone who joins in a social event or competition.
There were thousands of participants in this year’s marathon.
ritual
n A ritual is a formal custom that people do regularly.
Ken was very interested to learn about the religious rituals of the natives.
spoken
adj Spoken language is what we say.
We cannot take back what has been spoken.
sport
n Sport involves games like running, jumping, football, and tennis.
She loves watching sport on TV.
surprised
adj You are surprised when something unexpected happens.
He didn’t appear at all surprised when he read the article.
tense
adj When you are tense, you are not comfortable and feel unhappy.
I felt very tense waiting to hear the result of the vote.
totally
adv If you totally agree, you agree with everything just said.
I am totally against that.
vague
adj If something is vague, it is not clear and gives very few details.
I asked him about his mother’s health, but he was very vague about it.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.