سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۳
لیست کلمات
آدمفضایی
اسم. alien موجودی از دنیای دیگر است.
آدمفضایی با نیت صلح پیش آمد.
میان
حرف اضافه. اگر در میان چیزهای خاصی باشید، یعنی آنها دوروبرتان هستند.
سیب قرمزی میان سیبهای سبز بود.
جدول
اسم. chart لیستی از اطلاعات است.
ما از جدولی برای دیدن میزان پیشرفتمان استفاده کردیم.
ابر
اسم. ابر گروهی از قطرههای آب در آسمان است.
آسمان پر از ابرهای سفید بود.
توصیف کردن
فعل. توصیف کردن یعنی گفتن یا نوشتن اینکه کسی یا چیزی چگونه است.
آنها درختشان را رنگارنگ، با روبان طلایی و ستاره توصیف کردند.
همیشه
قید. ever یعنی هر زمان.
اسکی زمستان پیش بهترین تفریحی بود که تا به حال داشتهام.
شکست خوردن / رد شدن
فعل. to fail یعنی در کاری که سعی میکنید انجام دهید موفق نمیشوید.
از وقتی که نتوانست کار را بگیرد، ناراحت بود.
نمره
اسم. grade نمرهای است که به کار کسی داده میشود.
من توانستم نمرات خوبی در کارنامهام بگیرم.
بهجای
قید. instead یعنی بهجای
او بهجای بستنی هویج را خورد.
کتابخانه
اسم. کتابخانه جایی است که برای خواندن کتاب میروید.
کتابخانهی مدرسه پر از کتاب است.
عکس
اسم. من عکس گرفتن را دوست دارم.
من این عکس را با موبایلم گرفتم.
سیاره
اسم. سیاره چیز بزرگ گردی است که در فضاست.
زحل سیارهای است که حلقهای بهدورش دارد.
گزارش
اسم. گزارش چیزی است که کسی برای مدرسه یا کار مینویسد.
کارن برای نوشتن گزارشش مشکل داشت.
چند
صفت. several بیشتر از دو تاست اما خیلی نیست.
او باید چند کتاب را برای کلاس میخواند.
شکل
اسم. شکل شیء چینش کنارهها و سطوح آن است.
حتی با چشمهای بسته هم میتوانی شکلش را حس کنی.
حل کردن
فعل. حل کردن چیزی یعنی پیدا کردن جواب برایش است.
تمام دانشآموزان میتوانستند بهراحتی مسئله را حل کنند.
ناگهان
قید. اگر چیزی ناگهان اتفاق بیفتد، یعنی سریع و غیرمنتظره اتفاق میافتد.
وقتی دوستانم ناگهان فریاد زدند «تولدت مبارک» شوکه شدم.
فرض/فکر کردن
فعل. to suppose یعنی حدس زدن.
فکر کنم باید الان به خانه برم.
فهمیدن
فعل. برای فهمیدن چیزی باید بدانید چه معنیای میدهد.
هنری نمیتوانست پیام را متوجه شود.
نگاه کردن
فعل. to view یعنی نگاه کردن به چیزی.
مایکل دوست دارد به خودش در آینده نگاه کند.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 3
Word list
alien
n. An alien is a creature from a different world.
The alien came in peace.
among
prep. If you are among certain things, they are all around you.
There was a red apple among the green ones.
chart
n. A chart is a list of information.
We used a chart to see how we had improved.
cloud
n. A cloud is a group of water drops in the sky.
The sky was filled with white clouds.
describe
v. To describe is to say or write what someone or something is like.
They described their tree as colorful, with gold ribbon and a star.
ever
adv. Ever means at any time.
Going skiing last winter was the most fun I’ve ever had.
fail
v. To fail means you do not succeed in what you try to do.
Since he failed to get the job, he was sad.
grade
n. A grade is a score or mark given to someone’s work.
I managed to get good grades on my report card.
Instead
adv. Instead means in place of.
He ate the carrot instead of the ice-cream.
library
n. A library is a place where you go to read books.
The library at school is full of books.
photograph
n. I like taking photographs.
I took this photograph with my cell phone.
planet
n. A planet is a large round thing in space.
Saturn is the planet with the ring around it.
report
n. A report is something someone writes for school or work.
Karen had trouble writing her report.
several
adj. Several is more than two but not many.
He had to read several books for class.
shape
n. An object’s shape is the arrangement of its sides and surfaces.
Even with your eyes closed you can feel the shape of it.
solve
v. To solve something is to find an answer to it.
All the students could easily solve the math problem.
suddenly
adv. If something happens suddenly, it happens quickly and unexpectedly.
I was surprised when my friends suddenly shouted, “Happy birthday!”
suppose
v. To suppose is to guess.
I suppose, I should go home now.
understand
v. To understand something you need to know what it means.
Henry could not understand the message.
view
v. To view is to look at something.
Michael likes to view himself in the mirror.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.