سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
واژگان واحد ۲
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲
فهرست لغت.
ماجراجویی
اسم. ماجراجویی کاری سرگرمکننده یا هیجانانگیز است که انجام میدهید.
آبسواری در آب پرتلاطم ماجراجویی بود.
نزدیک شدن
فعل. to approach something یعنی نزدیک شدن به چیزی.
پسر به مدرسهاش نزدیک شد.
بادقت صفت. carefully یعنی با توجه زیاد، بهخصوص به جزئیات یا ایمنی.
کودک با احتیاط از پلهها پایین رفت.
مادهی شیمیایی
اسم. مادهی شیمیایی چیزی است که دانشمندان در شیمی از آن استفاده میکنند.
دانشمند مواد شیمیایی را مخلوط کرد.
ساختن
فعل. to create یعنی ساختن چیز جدید.
او از بلوکهای برف خانهبرفی ساخت.
شیطانی
صفت. evil چیزی یا کسی را توصیف میکند که بد یا بیرحم باشد، خوب نیست.
وقتی به خانه نزدیک میشدند، وجودی عجیب و شیطانی را احساس میکردند.
آزمایش
اسم. آزمایش چیزی است که انجام میدهید تا ببینید چه اتفاقی میافتد.
دانشآموز در کلاس علومْ آزمایشی را انجام داد.
کشتن
فعل. کشتن کسی یا چیزی یعنی باعث شویم کسی بمیرد.
مگس را کشتم.
آزمایشگاه
اسم. آزمایشگاه اتاقی است که دانشمند در آن کار میکند.
مادرم در آزمایشگاه کار میکند.
خنده
اسم. خنده صدایی است که وقتی کسی خوشحال میشود یا اتفاق خندهداری میافتد، شنیده میشود.
صدای خندهاش فضای اتاق را پر کرد.
بلند
صفت. اگر صدایی بلند باشد، قوی است و خیلی راحت شنیده میشود.
صدای مرد آنقدر بلند بود که همه میتوانستیم بشنویم.
نگران
صفت. وقتی کسی نگران باشد، فکر میکند اتفاق بدی خواهد افتاد.
پسر با شنیدن خبر نگران شد.
سروصدا
اسم. سروصدا صدایی ناخوشایند است.
کودک گریان سروصدای بلندی ایجاد کرد.
پروژه
اسم. پروژه نوعی کار است که برای مدرسه یا کار انجام میشود.
پروژهی کار بعدازظهرش رنگ کردن اتاق به رنگ سبز بود.
ترساندن
فعل. ترساندن کسی باعث میشود که او احساس ترس کند.
عموی من از چیزی که در اتاق دید ترسید.
راز
اسم. راز چیزی است که به دیگران نمیگویید.
دو پسر راز مشترکی داشتند.
فریاد زدن
فعل. فریاد زدن یعنی چیزی را با صدای بلند بگویید.
رئیسم سرم داد زد چون دیر به کار رسیدم.
بوییدن
فعل. بوییدن چیزی یعنی استفاده از بینی برای حس کردن آن است.
دو دوست گل را بو کردند.
وحشتناک / افتضاح
صفت. اگر چیزی terrible باشد، خیلی بد است.
رفتاری که با همکلاسیاش داشت وحشتناک بود.
بدتر
صفت. اگر چیزی بدتر باشد، کیفیتش پایینتر از چیز دیگری است.
کار در این ماه نسبت به ماه گذشته بدتر بود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 2
Word list.
adventure
n. An adventure is a fun or exciting thing that you do.
Riding in the rough water was an adventure.
approach
v. To approach something means to move close to it.
The boy approached his school.
carefully
adv. Carefully means with great attention, especially to detail or safety.
The baby carefully climbed down the stairs.
chemical
n. A chemical is something that scientists use in chemistry.
The scientist mixed the chemicals.
create
v. To create means to make something new.
She created an igloo from blocks of snow.
evil
adj. Evil describes something or someone bad or cruel, not good.
They felt a strange, evil presence as they got closer to the house.
experiment
n. An experiment is a test that you do to see what will happen.
The student did an experiment in science class.
kill
v. To kill someone or something is to make them die.
I killed the fly.
laboratory
n. A laboratory is a room where a scientist works.
My mother works in a laboratory.
laugh
n. Laugh is the sound made when someone is happy or a funny thing occurs.
The sound of her laugh filled the room.
loud
adj. If a sound is loud, it is strong and very easy to hear.
The man’s voice was so loud that we all could hear him.
nervous
adj. When a person is nervous, they think something bad will happen.
The boy became nervous when he heard the news.
noise
n. A noise is an unpleasant sound.
The crying baby made a loud noise.
project
n. A project is a type of work that you do for school or a job.
His afternoon work project was to paint the room green.
scare
v. To scare someone is to make them feel afraid.
My uncle was scared by what he saw in the room.
secret
n. A secret is something that you do not tell other people.
The two boys were sharing a secret.
shout
v. To shout is to say something loudly.
My boss shouted at me because I was late for work.
smell
v. To smell something means to use your nose to sense it.
The two friends smelled the flower.
terrible
adj. If something is terrible, it is very bad.
The way he treated his classmate was terrible.
worse
adj. If something is worse, it is of poorer quality than another thing.
Business was worse this month than last month.
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.