سرفصل های مهم
سی و پنجم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام، دوستان! به درس بعدی خوش اومدید. درس ۳۵ از ۵۰۴ واژهی کاملا ضروری. آمادهاید؟ بریم که شروع کنیم.
اولین کلمهی این درس “vague” هستش. Vague یعنی نامعین؛ ناآشکار؛ نامشخص. یه صفته. الف) موضع «جو» نامشخص بود، چون میخواست در مشاجره بیطرف باقی بماند. ب) وقتی نظر «گلَدیس» پرسیده شد، او به اندازه کافی مدبر بود که جواب مبهمی بدهد تا کسی را نرنجاند. ج) مشخص شد که شکل مبهم دور دست هیچ چیز عجیبی جز یک دسته درخت نیست. پس دوباره، vague یعنی ناآشکار.
دومی “elevate” هستش. Elevate یعنی بالا بردن؛ بلند کردن. یه فعله، درسته؟ بذارید مثالها رو ببینیم. الف) سرباز وظیفه «کاربو» به خاطر رشادتش به مقام بالاتری ارتقا داده شد. ب) خواندن انواع کتب خوب، فعالیت ذهنی را افزایش میدهد. ج) نامزد از تریبونی مرتفع سخنرانی کرد. یه بار دیگه، elevate خیلی ساده یعنی بالا بردن.
سومین کلمهی این درس “lottery” هست. Lottery یعنی طرحی برای توضیع جایزه از طریق بختآزمایی یا شانس. همونطور که میتونید حدس بزنید یه اسمه. الف) خوبی قرعهکشی این است که همه شانس یکسانی دارند. ب) فکر میکردیم قرعهکشی راه احمقانهای برای تعیین کاپیتان تیم است. ج) مرد جوان عجول ادعای جایزهی بختآزمایی را داشت، تا اینکه متوجه شد شمارهاش را اشتباه خوانده.
چهارمی “finance” خواهد بود. یه کلمهی ضروری دیگه که به عنوان اسم یعنی مسائل مادی؛ و به عنوان فعل، پول فراهم کردن برای. الف) کارمند جدید به مهارتش در امور مالی میبالید. ب) «فرانک» این شایعه را پخش کرد که داییاش هزینهی دانشگاه او را میپردازد. ج) خانم «جایلز» وکیلی را استخدام کرد تا به امور مالیاش رسیدگی کند.
پنجمین کلمهی این درس “obtain” هست. Obtain یعنی به دست آوردن؛ مورد استفاده واقع شدن. یه فعله، درسته؟ الف) برای یک جوان پیدا کردن یک شغل خوب بدون مدرک تحصیلی بسیار مشکل است. ب) «دیوید» اطلاعات دقیقی در مورد دانشکده از مشاور راهنما بدست آورد. ج) از آنجایی که این مدرسه مختلط است، قوانین متفاوتی در اینجا حاکم است. Obtain، خیلی ساده یعنی به دست آوردن.
بعدی “cinema” هستش. Cinema یعنی [صنعت] تصویر متحرک. همهی شما قطعا این یکی رو بلدید. الف) سانسورچیها نظام درجهبندی را در سینما پدید آوردهاند. ب) سینمای امروز سرشار از قتل و خشونت است. ج) اغلب یک کتاب پرفروش منشاً فیلمهای سینمایی است.
کلمهی بعدیمون “event” هست. Event یعنی یک رویداد؛ یک رویداد مهم؛ نتیجه یا پیامد؛ یک بخش در یک برنامهی ورزشی. یه اسمه. الف) بزرگترین حادثهی زندگی «الی» بردن جایزه ۱۰۰۰۰۰۰ دلاری بود. ب) صندلی خود را به دقت انتخاب کردیم و منتظر ماندیم تا مسابقه پرتاب وزنه شروع شد. ج) در کسب خرد حتی بعد از نتیجه، ارزش وجود دارد.
کلمهی بعدیی که اینجا داریم “discard” هستش. Discard یعنی کنار انداختن. یه فعله. الف) «آنا» با بیتوجهی دوست پسرهایش را یکی پس از دیگری کنار گذاشت. ب) «اسلیم» که مطمئن بود برگ برنده را دارد نپذیرفت که چیزی را کنار بگذارد. ج) وقتی از آقای «منزل» پرسیده شد چرا سنتهای خانوادگیاش را کنار گذاشته است، ساکت ماند.
کلمهی بعدیمون “soar” هست. Soar یعنی رو به بالا یا در ارتفاع خیلی بالا پرواز کردن؛ بلندپروازی کردن. مشخصا یه فعله. الف) ما عقاب اوج گرفتهای را دیدیم که برفراز قلّهی کوه پرواز میکرد. ب) انسان عادی نمیتواند چنین بلندپروازیِ فزایندهای را درک کند. ج) امیدهای سناتور برای پیروزی، بعد از حضورش در تلویزیون اوج گرفت.
دهمین کلمه “subsequent” هستش. Subsequent یعنی بعدی؛ متعاقب؛ آنچه بعدا میآید. یه صفته. الف) حوادث بعدی ثابت کرد که حق با «اسلوان» است. ب) توضیحات بیشتر در سخنرانیهای بعدی ارائه خواهد شد. ج) اگر چه نیروهای دشمن ابتدا مقاومت کردند، اما بعداً متوجه شدند که تلاشهایشان بیهوده است.
بعدی، “relate”. Relate یعنی گفتن؛ گزارش دادن؛ در افکار یا مفهوم مرتبط شدن. یه فعله. الف) مسافر ماجراهایش را با کمی اغراق نقل کرد. ب) بعد از دیدن آخرین فیلم سینما، دانشآموز تیزبین قادر بود همهی جزئیات فیلم را نقل کند. ج) آیا میتوان گفت که بدشانسی با بیدقتی ارتباط دارد؟
و آخرین، “stationary”. Stationary یعنی داشتن جایگاه یا مکانی ثابت؛ بیحرکت ایستادن؛ حرکت نکردن؛ در اندازه، تعداد، یا فعالیت تغییری نکردن. یه صفته. الف) موتور کارخانه ساکن است. ب) جمعیت شهر ما برای یک دهه ثابت مانده است. ج) عابر پیادهی وحشت زده که در میان ترافیک گیر کرده بود، در خیابان شلوغ بیحرکت ماند.
بسیار خب، بخش دایره لغات تمومه. توی بخش بعدی میبینمتون، استفاده از کلمات ۱.
متن انگلیسی درس
Hi there, guys! Welcome to the next lesson. Lesson 35 of 504 Absolutely Essential Words. Are you ready? Let’s get started.
The first word of this lesson is “vague”. Vague means not definite; not clear; not distinct. It’s an adjective. A) Joe’s position was vague because he wanted to remain neutral* in the dispute. B) When asked her opinion, Gladys was tactful enough to give a vague answer that did not hurt anyone. C) The vague shape in the distance proved to be nothing more weird* than a group of trees. So, again, vague means not clear.
The second one is “elevate”. Elevate means to raise; lift up. It’s a verb, right? Let’s see the examples. A) Private Carbo was elevated to higher rank for his valor. B) Reading a variety of good books elevates the mind. C) The candidate* spoke from an elevated platform. One more time, elevate simply means to raise.
The third word of this lesson is “lottery”. Lottery means a scheme for distributing prizes by lot or chance. As you can guess, it’s a noun. A) The merit* of a lottery is that everyone has an equal chance. B) We thought that a lottery was an absurd* way of deciding who should be the team captain. C) The rash* young man claimed the lottery prize only to find he had misread his number.
The fourth one would be “finance”. Another essential word which as a noun means money matters; and as a verb, to provide money for. A) The new employee* boasted of his skill in finance. B) Frank circulated* the rumor that his uncle would finance his way through college. C) Mrs Giles retained* a lawyer to handle her finances.
The fifth word of this lesson, “obtain”. Obtain means to get; be in use. It’s a verb, right? A) An adolescent* is finding it increasingly difficult to obtain a good job without a diploma. B) David obtained accurate* information about college from his guidance counselor. C) Because this is a coeducational* school, different rules obtain here. Obtain, simply means to get.
The next one is “cinema”. Cinema means moving picture. You all definitely know this one. A) Censors* have developed a rating system for the cinema. B) Today’s cinema is full of homicides* and violence. C) A best-seller is often the source of cinema stories.
Our next word is “event”. Event means a happening; an important happening; result or outcome; one item in a program of sports. It’s a noun. A) The greatest event in Ellie’s life was winning the $1,000,000 lottery. B) We chose our seat carefully and then awaited the shot put event. C) There is merit in gaining wisdom even after the event.
The next word we have here is “discard”. Discard means to throw aside. It’s a verb. A) Anna casually* discarded one boyfriend after another. B) Confident* that he held a winning hand, Slim refused to discard anything. C) Asked why he had discarded his family traditions, Mr Menzel remained mute.
Our next word is “soar”. Soar means to fly upward or at a great height; aspire. It’s a verb, obviously. A) We watched the soaring eagle skim* over the mountain peak. B) An ordinary man cannot comprehend* such soaring ambition. C) The senator’s hopes for victory soared after his television appearance.
The tenth word is “subsequent”. Subsequent means later; following; coming after. It’s an adjective. A) Subsequent events* proved that Sloan was right. B) Further explanations will be presented in subsequent lectures. C) Though the enemy forces resisted at first, they subsequently learned that their efforts were in vain*.
The next one, “relate”. Relate means to tell; give an account of; connect in thought or meaning. It’s a verb. A) The traveler related his adventures with some exaggeration. B) After viewing the cinema’s latest show, the observant* student was able to relate every detail. C) Would you say that misfortune* is related to carelessness?
And the last one, “stationary”. Stationary means having a fixed station or place; standing still; not moving; not changing in size, number or activity. It’s an adjective. A) A factory engine is stationary. B) The population* of our town has been stationary for a decade. C) Caught in the middle of traffic, the frightened pedestrian remained stationary in the busy street.
Alright, the vocabulary part is finished. See you in the next part, Words in Use 1.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.