سرفصل های مهم
یازدهم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درود. به درس ۱۱ از ۵۰۴ واژهی کاملا ضروری خوش اومدین. بزنید بریم.
کلمهی اول این درس “evidence” هستش. Evidence یه اسمه و یعنی اون چیزی که درستی یا کذب بودن چیزی رو آشکار میسازه. به مثالها یه نگاه بندازید. الف) هر یک از اعضای هیئت منصفهی دادگاه احساس کردند قبل از رأی به محکومیت ستارهی سابق فوتبال به مدارک بیشتری نیاز دارند. ب) جوایز زیاد «لئونا» گواه کافی بر این بود که او در رقص برتری داشت. ج) معلممان به مدرکی که نشان میداد «سیمون» در امتحان تقلب کرده است، بیتوجهی کرد.
کلمهی دوممون “solitary” هستش. یه صفته، و یعنی تنها؛ مجرد؛ منفردا. بذارید واسه شما دوستان چند تا مثال بزنم. الف) رفتار انزواطلبانهی «سید» او را از یافتن دوستان جدید باز داشت. ب) حتی یک مدرک هم وجود نداشت که «مانوئل» چیزکیک را خورده است. ج) هنگامی که محکوم دریک سلول انفرادی قرار داده شد، عصبانی شد.
کلمهی سوم، “vision”. Vision یه اسمه و یعنی قدرت دیدن؛ احساس بینایی. الف) با کمک دوربین صحرایی، بیناییام برای دیدن تمام مناطق اطراف به قدر کافی بهبود یافت. ب) «تد ویلیامز» بینایی بسیار خوبی داشت و این امر به او کمک کرد تا در بیسبال بازیکن خوبی شود. ج) عینکی که «ایرما» خرید، نزدیکبینی او را اصلاح کرد.
کلمهی بعدیمون، “frequent”. من مطمئنم همهتون کلمهی “frequently” رو شنیدهین، که یه قیده. پس، frequent یه صفته و یعنی [چیزی که] اغلب رخ بده؛ مکررا اتفاق بیافته. الف) برای دیدن پدر بزرگمان ملاقاتهای مکرری به بیمارستان داشتیم. ب) در موارد مکرر «سم» در کلاس به خواب رفت. ج) دکتر «بانر» برای سردردهای مکررم، چند قرص به من داد.
کلمهی ضروری بعدی، “glimpse”. یه اسمه و یعنی نگاه کوتاه و سریع. سادهست، مگه نه؟ الف) امروز صبح برای اولین بار نگاهی اجمالی به خط ساحلی زیبا داشتیم. ب) یک نگاه اجمالی به آن تصور زنانه کافی بود تا به «رومئو» بگوید که عاشق «ژولیت» است. ج) درختچههای بلند مانع میشد به افراد جدیدی که در خانه ساحلی ساکن بودند نگاهی بيندازيم.
بعدیمون، “recent”. Recent یعنی نه چندان دور انجام شده، ساخته شده، یا اتفاق افتاده باشد. الف) در یکی از جلسات اخیر، هیات مدیره آموزش و پرورش مدارکی را ارائه کرد که ما درخواست کرده بودیم. ب) «بسی» فیلمهای صامت قدیمی را بیشتر از فیلمهای جدید دوست داشت.
کلمهی بعدیمون “decade” هستش. Decade یه اسمه و به سادگی یعنی ده سال. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) بعد از یک دهه اعطای اضافه حقوق، رئیسم به این عمل خاتمه داد. ب) در طول ده سال گذشته، مردم زیادی از این شهر خارج شدند. ج) تصور میکنم که اين دهه بهتر از دهه گذشته خواهد بود. همم، نه، من اینطور فکر نمیکنم!
خب، حالا بعدی، “hesitate”. Hesitate یه فعله. یعنی در سریعا عمل کردن موفق نبودن؛ مشخص نبودن. الف) «نورا» در پذیرش چالش مردد بود. ب) وقتی به همسایگی سارقین رسید، قبل از پیش رفتن درنگ کرد. ج) ضربالمثل به ما میگوید که هر کسی تعلل کند، بازنده است.
کلمهی بعدی که داریم “absurd” هستش. یه صفته و یعنی به وضوح درست یا عاقلانه نبودن؛ احمقانه. الف) باورکردن داستان مبالغهآمیز مرد ماهیگیر مسخره بود. ب) پسر شل و ول فهمید که پیشنهاد رژیم غذایی احمقانه نبود. ج) دست کم گرفتن اهمیت خواندن احمقانه است.
بعدی، “conflict”. به عنوان اسم یعنی مخالفت مستقیم؛ عدم توافق. الف) نظرات ما در مورد موفقیت شرکت در دههی گذشته، با آن چه که مدارک نشان میدهند، در تضاد است. ب) بر سر اینکه چه کسی تنیسور بهتری است کشمکش پرسروصدایی وجود داشت. ج) از گروه میانجیگری کلاس برای فرونشاندن درگیری دعوت شد.
کلمهی ضروری بعدی “minority” هستش. Minority یه اسمه و یعنی بخش یا تعداد کوچکتر؛ کمتر از نیم. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) تنها تعداد کمی از همسایگان، پارک جدیدی نمیخواستند. ب) تعداد کمی از ورزشکاران ما که در مسابقات المپیک رقابت کردند، پیروز شدند.
و، آخرین کلمه واسه این درس، “fiction”. Fiction یه اسمه، و یعنی چیزی که تصور یا ساخته شده باشه. الف) این داستان که رئیسجمهور مرده بود، ساختگی بود. ب) ما به ندرت حرفهای «وینی» را باور میکردیم، چون آنچه میگفت معمولاً بیاساس بود. ج) «مارج» از خواندن آثار تخیلی بیشتر از داستانهای واقعی لذت میبرد.
بسیار خب، اینم از این. بخش دایره لغات واسه درس ۱۱ تمومه. توی بخش بعدی میبینمتون، موفق باشید.
متن انگلیسی درس
Hi there. Welcome to lesson 11 of 504 Absolutely Essential Words. Let’s go.
The first word of this lesson is “evidence”. Evidence is a noun and it means that which makes clear the truth or falsehood of something. Take a look at the examples. A) Each juror felt he needed more evidence before voting to convict the former football star. B) Her many awards were evidence enough that Leona excelled* in dancing. C) Our teacher ignored* the evidence that Simon had cheated on the test.
Our second word is “solitary”. It’s an adjective, and it means alone; single; only. Let me give you guys some examples. A) Sid’s solitary manner kept him from making new friendships. B) There was not a solitary piece of evidence that Manuel had eaten the cheesecake. C) The convict went into a rage* when he was placed in a solitary cell.
The third word, “vision”. Vision is a noun and it means power of seeing; sense of sight. A) With the aid of the binoculars, my vision improved enough to see the entire vicinity*. B) Ted Williams had perfect vision, and that helped to make him a good baseball player. C) The glasses Irma bought corrected her near-sighted vision.
Our next word, “frequent”. I’m pretty sure you all have heard the word “frequently”, which is an adverb. So, frequent is an adjective and it means happening often; occurring repeatedly. A) We made frequent visits to the hospital to see our grandfather. B) On frequent occasions Sam fell asleep in class. C) Dr Bonner gave me some pills for my frequent headaches.
The next essential word, “glimpse”. It’s a noun and it means a short, quick view. Simple, right? A) This morning we caught our first glimpse of the beautiful shoreline. B) One glimpse of the very feminine* vision* was enough to tell Romeo that he loves Juliet. C) The tall shrubs kept us from getting a glimpse of the new people who inhabited* the beach house.
Our next one, “recent”. Recent means done, made, or occurring not long ago. A) At a recent meeting, the Board of Education provided the evidence we had been asking for. B) Bessie liked the old silent movies better than the more recent ones.
Our next word is “decade”. Decade is a noun and it simply means ten years. Let’s see some examples. A) After a decade of granting salary increases, my boss ended the practice. B) Many people moved out of this city in the last decade. C) I have a vision* that this decade will be better than the last one. Hmm, no, I don’t think so!
Okay, now the next one, “hesitate”. Hesitate is a verb. It means to fail to act quickly; to be undecided. A) Nora hesitated to accept the challenge. B) When he got to the robbers’ vicinity, he hesitated before going on. C) The proverb tells us that he who hesitates is lost.
The next word we have is “absurd”. It’s an adjective and it means plainly not true or sensible; foolish. A) It was absurd to believe the fisherman’s tall tale. B) The flabby boy realized that the suggestion to diet was not absurd. C) Underestimating* the importance of reading is absurd.
Next one, “conflict”. As a noun it means direct opposition; disagreement. A) Our opinions about the company’s success in the last decade* are in conflict with what the records show. B) There was a noisy conflict over who was the better tennis player. C) The class meditation team was invited to settle the conflict.
The next essential word is “minority”. Minority is a noun and it means smaller number or part; less than half. Let’s see some examples. A) Only a small minority of the neighborhood didn’t want a new park. B) A minority of our athletes who competed* in the Olympics were victorious*.
And, the last word for this lesson, “fiction”. Fiction is a noun, and it means that which is imagined or made up. A) The story that the President had died was fiction. B) We hardly ever believed Vinny because what he said was usually fiction. C) Marge enjoys reading works of fiction rather than true stories.
Alright, that’s it. The vocabulary part for lesson 11 is finished. See you in the next part, good luck.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.