سرفصل های مهم
دوم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درود. به درس دوم خوش اومدین. آمادهاین؟ خوبه. بیاید شروع کنیم.
خب، کلمهی اولی که اینجا داریم “corpse” هستش. یه corpse میشه یه پیکر مرده، به خصوص انسان. ما داریم ازش به عنوان اسم استفاده میکنیم، اما یه فعل هم هست. حالا، بذارید مثالها رو ببینیم. A) پروفسور با دریافت تموم دادههای مربوط به جسد، قادر شد که مسئلهی قتل رو حل کنه. B) جسد برای آرمیدن توی تابوت خالی، تابوت خالی، قرار گرفت. C) خویشاوندان او بر سر جسد، سوگند انتقام یاد کردند. پس، یه بار دیگه، corpse؛ یه پیکر مرده.
کلمهی بعدی که داریم “conceal” هست. Conceal یعنی پنهان کردن. یه فعله. A) تریس نمیتونست عشقش به گلوریا رو پنهان کنه. B) کُنت دراکولا، جسد رو در قلعهش پنهان کرد. C) پولها اینقدر هوشمندانه پنهان شده بودند که ما مجبور شدیم جستوجومون براشون رو رها کنیم.
کلمهی بعدی، “dismal”. میتونین معنیش رو حدس بزنین؟ فقط به تصویر نگاه کنین. پس، dismal یعنی تاریک و افسردهکننده. یه صفته. A) من وقتی هوا خیلی گرفتهست، بعضی مواقع کل روز رو توی تخت میمونم. B) من با این آبوهوای گرفته نامأنوسم. C) وقتی نتایج ناخوشایند انتخابات اومد، دوستان سناتور، با ملاحظهگری اشارهای بهشون نکردن.
کلمهی بعدی که داریم “frigid” هست. Frigid یعنی خیلی سرد. دوباره، یه صفته. بذارید مثالها رو ببینیم. A) این واسهی آدما یک دشواری بزرگ بودش که طی زمستون منجمدکنندهی «ولی فورج» زنده بمونن. B) مرد عزب حسود با برخوردی سرد توسط دوستدخترش مواجه شد. C) داخل فریزر قصاب، دما منجمدکننده بودش.
کلمهی بعدی “inhabit” هستش. Inhabit یعنی زندگی کردن در. و یه فعله. A) اسکیموها ساکن بخشهای منجمد آلاسکا هستن. حالا، همونطور که میتونید ببینید اینجا inhabit یعنی زندگی کردن در. و هیچ حرف اضافهای نداره. پس، ما نمیگیم inhabit in the frigid parts of Alaska. این غلطه. B) بخاطر اینکه سیدنی واجد شرایط شدش، بهش اجازه داده شد، بهش اجازه داده شد، تا ساکن آپارتمان خالی بشه. C) سالانه جرایم زیادی علیه کسانی که ساکن مناطق زاغهنشین شهرمون هستن ارتکاب میشه.
کلمهی بعدی “numb” هستش. Numb، حرف b اینجا تلفظ نمیشه، یه b بیصدا. Numb که یعنی بدون قدرت احساس کردن؛ نداشتن قابلیت حس کردن. ما داریم ازش به عنوان یه صفت استفاده میکنیم. خب پس، همونطور که میتونید توی این تصویر ببینید، دست این آقا بیحسه. A) انگشتام سریعا توی اون اتاق منجمد، بیحس شدن. B) در حالی که آقای مَسی تلگرام رو میخوند، حس کرختی فرا گرفتش. C) وقتی پرستار، یه میخ سوزنی توی پای بیحس من کرد، من هیچ چیزی حس نکردم.
کلمهی بعدی “peril” هستش، که به سادگی یعنی خطر. یه اسمه. بذارید یه نگاه به مثالها بندازیم. A) شکارچی وقتی خطری که در مقابل اونهاست رو شرح داد، توسط بومیها به حال خودش رها شد. B) خطر بزرگی واسه تلاش برای صعود کردن به کوه وجود داره. C) کتابخونهی ما پر داستانهایی از ماجراجوییهای پرخطره. حالا دوستان، ما perilous رو اینجا داریم که یه صفته. پس، peril، اسم؛ perilous، صفت.
خب، بعدیمون، “recline”. به تصویر نگاه کنین، recline یعنی دراز کشیدن، کش اومدن یا به عقب تکیه دادن. یه فعله. A) ریچارد دوست داره که جلوی تلویزیون لم بده. B) بعد یک ساعت لم دادن روی بازوش، مَکسین متوجه شد که اون بیحس شده. C) بزرگترین تفریح سگ من اینه که کنار شومینهی گرم لم بده.
بعدی توی لیست، “shriek”. Shriek یعنی جیغ زدن. اون صدایی که برای ابراز وحشت، درد، یا هیجان در میآرید. A) کنیز وقتی جسد رو یافت، جیغ زد. B) رونالد با یه جیغ بلند از اتاق فرار کرد. C) قایقران از مواجه شدن با خطر آبشار، جیغی وحشتناک کشید.
خب، کلمهی بعدی که داریم “sinister” هستش. یعنی شیطانی (پلید)، شریر، ترسناک. Sinister، یه صفته. حالا، بذارید مثالهایی که اینجا داریم رو ببینیم. A) توطئهی شوم برای فریب دادن بیوه، توسط پلیس برملا شد. B) وقتی نگهبان بانک مشتریای که ظاهر شریری داشت زیر نظر گرفت، اون اسلحهش رو کشید. C) من از سایهی وحشتناکی که زیر پلهها بودش ترسیده بودم.
بسیار خب، کلمهی بعدی: “tempt”. یعنی اغوا کردن یا سعی واسه اینکه موجب بشید یکی یه کاری رو انجام بده. یه فعله، درسته؟ توی مثالها میگیریدش. A) یه تیکه موز میتونه من رو واسه شکوندن رژیمم وسوسه کنه. B) جلوهی لوئیز زیبا، مرد عزب رو وسوسه کرد که نظرش نسبت به ازدواج رو تغییر بده. C) پیشنهاد شغلتون من رو شدیدا وسوسه میکنه. پس tempt، یه بار دیگه، اغوا کردن.
و کلمهی آخر درس شماره ۲: “wager”. به تصویر نگاه کنید، آقاهه داره شرطبندی میکنه. Wager یعنی شرط بستن، روی چیزی شرط بستن. یه اسم و یه فعله. A) من روی سوپر باول (مسابقات سالانه قهرمانی NFL) یه شرط کوچیک باختم. B) بعد بردن شرط، تگس همه رو نوشیدنی مجانی مهمون کرد. C) شرط بستن توی ایالت نوادا قانونیه. پس، wager یعنی شرط.
بسیار خب، ما بخش دایره لغات رو تموم کردیم. توی مرحلهی بعد میبینمتون.
متن انگلیسی درس
Hello. Welcome to the second lesson. Are you ready? Good. Let’s get started.
So, the first word we have here is “corpse”. A corpse, is a dead body, usually of a person. We’re using it as a noun, but it’s also a verb. Now, let’s see the examples. A) When given all the data* on the corpse, the professor was able to solve the murder. B) The corpse was laid to rest in the vacant* coffin. C) An oath* of revenge was sworn over the corpse by his relatives. So, one more time, corpse; a dead body.
The next word we have is, “conceal”. Conceal means to hide. It’s a verb. A) Tris couldn’t conceal his love for Gloria. B) Count Dracula concealed the corpse* in his castle. C) The money was so cleverly concealed that we were forced to abandon* our search for it.
Next word, “dismal”. Can you guess the meaning? Just look at the picture. So, dismal means dark and depressing. It’s an adjective. A) When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day. B) I am unaccustomed* to this dismal climate. C) As the dismal reports of the election came in, the senator’s friends tactfully* made no mention of them.
The next word we have is “frigid”. Frigid means very cold. Again, it’s an adjective. Let’s see the examples. A) It was a great hardship* for the men to live through the frigid winter at Valley Forge. B) The jealous* bachelor* was treated in a frigid manner by his girlfriend. C) Inside the butcher’s freezer the temperature was frigid.
The next word is “inhabit”. Inhabit means to live in. And, it’s a verb. A) Eskimos inhabit the frigid* part of Alaska. Now, as you can see inhabit here means to live in. And it has no preposition. So, we’re not saying inhabit in the frigid parts of Alaska. That is wrong. B) Because Sidney qualified, he was allowed to inhabit the vacant apartments. C) Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city.
The next word is “numb”. Numb, letter b is not pronounced here, a silent b. Numb which means without the power of feeling; not having the ability to feel. We’re using it as an adjective. So, as you can see in this picture, this guy’s hand is numb. A) My fingers quickly became numb in the frigid* room. B) A numb feeling came over Mr Massey as he read the telegram. C) When the nurse stuck a pin in my numb leg, I felt nothing.
The next word is “peril”, which simply means danger. It’s a noun. Let’s take a look at the examples. A) The hunter was abandoned* by the natives when he described the peril that lay ahead of them. B) There is great peril in trying to climb the mountain. C) Our library is filled with stories of perilous adventures. Now, guys, we have perilous here, which is an adjective. So, peril, noun; perilous, adjective.
Okay, our next one, “recline”. Look at the picture, recline means to lie down, stretch out, or lean back It’s a verb. A) Richard likes to recline in front of the television set. B) After reclining on her right arm for an hour, Maxine found that it had become numb*. C) My dog’s greatest pleasure is to recline by the warm fireplace.
Next one on the list, “shriek”. Shriek means to scream. That sound you make, as an expression of terror, pain, or excitement. A) The maid shrieked when she discovered the corpse. B) With a loud shriek, Ronald fled from the room. C) Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek.
Okay, the next word we have is “sinister”. It means evil; dishonest; frightening. Sinister, it’s an adjective. Now, let’s see the examples we have here. A) The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police. B) When the bank guard spied the sinister-looking customer, he drew his gun. C) I was frightened by the sinister shadow at the bottom of the stairs.
Alright, the next word: “tempt”. It means to entice or try to get someone to do something. It’s a verb, right? You’ll get it in the examples. A) A banana split can tempt me to break my diet. B) The sight of beautiful Louise tempted the bachelor* to change his mind about marriage. C) Your offer of a job tempts me greatly. So, tempt, once again, to entice.
And the last word of lesson number 2: “wager”. Look at the picture, the guy is wagering. Wager means bet, to bet on something. It’s a noun, and a verb. A) I lost a small wager on the Super Bowl. B) After winning the wager, Tex treated everyone to free drinks. C) It is legal to make a wager in the state of Nevada. So, wager means bet.
Alright, we’re finished with the vocabulary part. See you in the next stage.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.