واژگان

فصل: کتاب چهارم / درس: پوشش افراطی / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲۰

لیست کلمات

مزخرف

صفت. اگر چیزی یا کسی absurd باشد، مضحک است.

آن گروه از افرادی که صدای حیوانات از خود درمی‌آورند کاملاً مضحک هستند.

طبقه‌ی اشراف

اسم. طبقه‌ی اشراف بالاترین طبقه‌ی افراد در جوامع خاص است.

اکثر اعضای اشراف بسیار خوب تغذیه می‌شدند.

نجیب‌زاده

اسم. aristocrat فردی است که در بالاترین طبقه در جوامع خاص قرار دارد.

نجیب‌زاده نیازی به شغل نداشت زیرا خانواده‌اش ثروتمند بودند.

جامه

اسم. جامه، لباس خوب یا خاص است.

همه در عروسی دختر رئیس جمهور بهترین لباس خود را به تن کردند.

مد

اسم. craze فعالیت یا شیئی است که مختصراً محبوب باشد.

وقتی که من در دبیرستان بودم پوشیدن جوراب‌های قرمز روشن مد بود.

نشان دادن

فعل. هنگامی که یک چیز چیز دیگری را نشان می‌دهد، به عنوان نشانه یا جایگزین آن چیز قرار می‌گیرد.

علامت گیومه برای نشان دادن گفتار استفاده می‌شود.

توسعه دادن

فعل. توسعه دادن چیزی به‌معنای بزرگ‌تر کردن آن است.

کلاس‌ها در تابستان توسعه یافت تا فضای بیشتری برای دانش‌آموزان فراهم شود.

اضافه

اسم. اضافه مقداری از چیزی است که بیش از نیاز یا خواسته است.

از آنجا که در زمستان هرگز سرد نمی‌شد، بسیاری از فروشگاه‌ها کت‌های اضافی داشتند.

زنانه

صفت. اگر چیزی زنانه باشد، ویژگی‌هایی دارد که معمولاً مربوط به زنان است.

بسیاری از افراد مسن فکر می‌کردند که موهای بلند او بیش از حد زنانه به نظر می‌رسد.

سلسله‌مراتب

اسم. سلسله‌مراتب سیستمی از اشیا یا افرادی است که یکی بالاتر از دیگری قرار گرفته باشد.

همه می‌دانند که در سلسله‌مراتب، کجا محو می‌شوند.

پد

اسم. پد یک قطعه‌ی ضخیم از مواد نرم است که برای محافظت یا تمیز کردن وسایل از آن استفاده می‌شود.

بازیکنان فوتبال برای حفظ امنیت از پد شانه استفاده می‌کنند.

شریک / همراه

اسم. پارتنر شما شخصی است که به‌عنوان یک فرد برابر با شما زندگی یا کار می‌کند.

خانم‌ها و آقایان، همراهِ خود را برای رقص بعدی به صحنه ببرید.

غالب

صفت. اگر چیزی غالب باشد، مهم‌ترین، رایج‌ترین یا قوی‌ترین است.

قبل از اختراع اتومبیل، اسب روش غالب مسافرت بود.

پروتکل

اسم. پروتکل سیستمی از قوانین و عرف است که نحوه‌ی انجام کارها را راهنمایی می‌کند.

معرفی گازها از پروتکل عادی پیروی می‌کند.

معتبر

صفت. اگر کسی یا چیزی معتبر باشد، شهرت خوبی دارد.

خدماتی که از طرف یک شرکت غیرمعتبر صورت گرفته او را عصبانی کرده‌است.

نشان دادن / دلالت کردن

فعل. to signify یعنی نشانه‌ی چیزی بودن.

از هشت‌ضلعی قرمز برای نشان دادن توقف استفاده می‌شود.

بند

اسم. بند پارچه‌ای نازک و بلند است که برای بستن، حمل یا نگه داشتن چیزی از آن استفاده می‌شود.

بند کیفش را روی شانه‌اش گذاشت و از در بیرون رفت.

سبْک

اسم. سبک شما، نحوه‌ی انجام دادن کارهای شماست.

لباس‌هایش همه به سبک جدید بود.

پیچیده

اسم. tangle چیزی یا چیزهایی است که در هم پیچیده شده باشند.

بند کفش‌هایش چنان در هم پیچیده بود که نمی‌توانست آن‌ها را باز کند.

خودبینی

اسم. خودبینی غرور بیش از حد یا عشق به ظاهر خود، یا کارهایی است که شخص انجام داده‌است.

خودبینی او اجازه نمی‌دهد بدون اینکه به خودش نگاه کند، از کنار آینه‌ای بگذرد.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 20

Word list

absurd [əbˈsəːrd]

adj. If something or someone is absurd, they are ridiculous.

That group of people making animal noises sounds completely absurd.

aristocracy [ӕrəˈstokrəsi]

n. The aristocracy is the highest class of people in certain societies.

Most members of the aristocracy were very well-fed.

aristocrat [ˈæristəkræt]

n. An aristocrat is a person who is of the highest class in certain societies.

The aristocrat did not need a job because his family was wealthy.

attire [əˈtaiər]

n. Attire is nice or special clothing.

Everyone wore their best attire to the president’s daughter’s wedding.

craze [kreiz]

n. A craze is a brief and popular activity or object.

Wearing bright red socks was a craze when I was in high school.

denote [dəˈnōt]

v. When one thing denotes another it’s stands as a sign or substitute for that thing.

Quotation marks are use to denote speech.

enlarge [enˈlaːrdʒ]

v. To enlarge something means to make it bigger.

The classrooms were enlarged over the summer to make room for more students.

excess [ekˈses]

n. An excess is an amount of something that is more than needed or wanted.

Because it never got cold that winter, many stores had an excess of coats.

feminine [ˈfemənin]

adj. If something is feminine, then it has qualities that are commonly related to women.

Many of the older people thought his long hair made him look too feminine.

hierarchy [ˈhī(ə)ˌrärkē]

n. A hierarchy is a system of things or people ranked one above the other.

Everyone knows where they fade in hierarchy.

pad [pæd]

n. A pad is a thick piece of soft material used to protect or clean things.

Football players wear shoulder pads to keep them safe.

partner

n. Your partner is someone who lives or works with you as an equal.

Ladies and gentlemen, take your partners for the next dance.

predominant [priˈdɒmənənt]

adj. If something is predominant, then it is the most important, common or strongest.

Before cars were invented, horses were the predominant method of travel.

protocol [ ˈprōdəˌkôl]

n. protocol is a system of rules and customs that guides how things are done.

The introduction of the gases follow the normal protocol.

reputable [repjəˈtəbəl]

adj. If someone or something is reputable, then they have a good reputation.

The service from the less than reputable company made her angry.

signify [ˈsignəfai]

v. To signify means to be a symbol of something.

A red octagon is used to signify to stop.

strap [stræp]

n. A strap is a thin long piece of fabric used to fasten, carry, or hold something.

She put the strap of her purse over her shoulder and walked out of the door.

style

n. Your style is the way you do things.

Her clothes were all in a latest style.

tangle [ˈtæŋgəl]

n. A tangle is something or many things twisted together.

The laces of his shoes were in such a tangle that he could not untie them.

vanity [ˈvænəti]

n. Vanity is excessive pride or love of one’s own appearance or things one has done.

Her vanity won’t allow her to pass a mirror without looking at herself.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.