سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۶
لیست کلمات
تغییر دادن
فعل. to alter یعنی تغییر دادن چیزی.
رنگ ناخنهایم را تغییر دادم تا با موهایم هماهنگ شود.
کنار
قید. کاری که کنار گذاشته میشود به سمت چیزی یا جایی انجام میشود.
مرد کناری ایستاد و در را برایم باز کرد.
پاییز
اسم. پاییز فصلی از سال بین تابستان و زمستان است.
من ریزش برگها در پاییز رو دوست دارم چون میتوانم لای آنها بازی کنم.
ترکیب کردن
فعل. to blend یعنی مخلوط کردن دو یا چند چیز با هم تا یک چیز شوند.
همسرم تمام مواد اولیه را با هم ترکیب کرد تا خورشت خوشمزهای درست کند.
فرو ریختن
فعل. فرو ریختن یعنی یکدفعه پایین آمدن.
درخت درست جلوی خانهمان سقوط کرد.
له کردن، خرد کردن
فعل. to crush یعنی چیزی را به هم فشردن بهطوری که شکلش عوض شود.
ماشین جدید سلینا وقتی درخت روی آن افتاد، له شد.
انحنا داشتن
فعل. انحنا داشتن یعنی حرکت روی خطی که پیچ میخورد و مستقیم نمیرود.
جاده بهسمت چپ و راست میپیچید.
چندشآور
صفت. چیزهای چندشآور خیلی ناخوشایند هستند.
پای گِرگ بعد از تمام روز دویدن بوی چندشآوری داشت.
لوله آبگذر
اسم. لولهی آبگذر لولهای است که آب را از ساختمان دور میکند، مثل داخل آشپزخانه.
آب داخل سینک موقعی که دستانتان را میشویید از لولهی فاضلاب پایین میرود.
در آغوش گرفتن
فعل. در آغوش گرفتن یعنی بغل کردن.
زوج شاد موقعی که همدیگر را دوباره دیدند، همدیگر را در آغوش گرفتند.
حسودی کردن
فعل. حسودی کردن به کسی یعنی آرزوی داشتن چیزی که کسی دیگر دارد.
سلی به زوج خوشبخت حسودیاش میشد.
آتشبازی
اسم. آتشبازی چیزهایی هستند که موقع روشن شدن نورهای رنگی ایجاد میکنند.
نمایش آتشبازی خیلی قشنگ بود.
آرد
اسم. آرد پودری است که از گیاهان درست میشود و برای درست کردن غذا مثل نان استفاده میشود.
میخواستم پای بپزم، اما آرد لازم داشتم.
فتیله
اسم. فتیله نخی است که روی آتشبازی روشن میکنید تا کاری کنید که آنها منفجر شوند.
پسر فتیلهی موشک را روشن کرد و منتظر ماند در آسمان منفجر شود.
زنجبیل
اسم. زنجبیل ریشهی گیاهی است که برای تهیهی غذا، ادویه و شیرین کردن از آن استفاده میشود.
زنجبیل مادهی اولیه متداولی در بسیاری از غذاهای هندی است.
حسود
صفت. شخص حسود ممکن است چیزی از شما بگیرد.
میریام حسودیاش میشد چون سوو داشت زیادی به جیم توجه میکرد.
خمیر
اسم. خمیر مادهی غلیظ و یکنواختی است.
پسرم برای پروژهی مدرسهاش به مقداری خمیر نیاز داشت.
رسید
اسم. رسید برگهی کاغذیای است که ثابت میکند چیزی دریافت یا خریده شدهاست.
بعد از نگاه کردن به رسیدم متوجه شدم پول زیادی خرج کردهام.
پاک کردن
فعل. پاک کردن چیزی یعنی کشیدن یک تکه پارچه روی آن یا تمیز کردن آن.
او گرد و غبار را از پنجرهها پاک کرد.
سیم
اسم. سیم رشتهی نازک ساختهشده از آهن است.
سیمها به دکلهایی متصل شده بودند که برق را به شهر میآورد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 26
Word list
alter [ˈɔ:ltər]
v. To alter something means to change it.
I altered the color of my nails to match my hair.
aside [əˈsaɪd]
adv. An action done aside is done toward the side of something or some place.
The man stood aside and opened the door for me.
autumn [ˈɔːtəm]
n. Autumn is the season of the year between summer and winter.
I love when the leaves fall in autumn because I can play in them.
blend [blend]
v. To blend is to mix two or more things together so that they become one thing.
My wife blended together all of the ingredients to make a delicious stew.
collapse [kəˈlæps]
v. To collapse is to fall down suddenly.
The tree collapsed right in front of our house.
crush [krʌʃ]
v. To crush something is to press it together so its shape is destroyed.
Selena’s new car was crushed when the tree fell on top of it.
curve [kəːrv]
v. To curve is to move in a line that bends and does not go straight.
The road curves to the left and to the right.
disgusting [dɪsˈgʌstɪŋ]
adj. A disgusting thing is very unpleasant.
After running all day, Greg’s feet had a disgusting odor.
drain [dreɪn]
n. A drain is a pipe that carries away water from a building, such as in a kitchen.
The water in the sink goes down the drain as you wash your hands.
embrace [ɪmˈbreɪs]
v. To embrace is to hug.
When they saw each other again, the happy couple embraced.
envy [ˈenvɪ]
v. To envy someone is to wish that you had something that other person has.
Sally envied the happy couple.
fireworks [ˈfaɪərwəːrks]
n. Fireworks are objects that create colored lights when they are lit.
The display of fireworks was so beautiful.
flour [ˈflauər]
n. Flour is a powder made from plants that is used to make foods like bread.
I wanted to bake a pie, but I needed flour.
fuse [fjuːz]
n. A fuse is a string on fireworks that burns to make them explode.
The boy lit the fuse on the rocket and waited for it to burst in the sky.
ginger [ˈdʒɪndʒər]
n. Ginger is a root of a plant that is used to make food, spicy and sweet.
Ginger is a common ingredient in many dishes from India.
jealous [ˈdʒeləs]
adj. A jealous person might take something from you.
Miriam was jealous because Sue was paying too much attention to Jim .
paste [peɪst]
n. A paste is a thick and smooth substance.
My son needed some paste for a school project.
receipt [rɪˈsiːt]
n. A receipt is a paper that proves that something was received or bought.
After looking at my receipt, I realized that I had spent too much money.
wipe [waip]
v. To wipe something is to slide a piece of cloth over it to clean it.
She wiped the dust from the windows.
wire [ˈwaɪə:r]
n. A wire is a thin string made out of metal.
The wires were connected to towers that brought electricity to the city.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.