سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۸
لیست کلمات
سالگرد
اسم. سالگرد روزی است که چیزی مربوط به گذشته جشن گرفته میشود.
پدر و مادر من برای سالگرد عروسیشان به رستوران رفتند.
حساب
اسم. حساب ریاضی است.
دوست دارم در مدرسه حساب بخوانم.
شرمنده، خجالتزده
صفت. شرمنده بودن یعنی احساس ناراحتی کردن بهخاطر انجام کار بد یا اشتباه.
او موقعی که اسم معلمش را فراموش کرد، خجالتزده شد.
انفجار، ترکیدن
اسم. ترکیدن یعنی یکدفعه پاره و باز شدن یا جدا شدن از هم.
بمب روی شهر منفجر شد.
نجار
اسم. نجار کسی است که از چوب وسیله درست میکند.
یک نجار استخدام کردیم تا کمد درست کند.
زغالسنگ
اسم. زغالسنگ سنگ سیاه سفتی است که برای تولید حرارت آن را میسوزانند.
خیلی از ایستگاههای تولید برق برای تولید انرژی زغالسنگ میسوزانند.
کاناپه
اسم. کاناپه صندلی دراز و نرمی است که افراد زیادی میتوانند روی آن بنشینند.
کاناپهی جدید کیم و مارتین خیلی گرانقیمت بود.
چکه کردن
فعل. چکه کردن یعنی افتادن ذره ذره.
صدای چکه کردن آب از شیر را میشنوم.
ظریف و شیک
صفت. هر چیز elegant خیلی تجملی و خوشایند است.
در ژاپن، زنها در مناسبتهای خاص، کیمونوهای ظریف و شیک به تن میکنند.
پارچه
اسم. fabric پارچهای است که برای ساخت لباس و مبلمان و غیره از آن استفاده میشود.
حولهها از پارچهی نرمی درست شده بودند.
ارتفاعات
اسم. ارتفاعات زمینهای مرتفع، معمولاً دارای کوه، هستند.
مرد در کوهستان خانهی کوچکی داشت.
عاج
اسم. عاج یک مادهی سفت سفید است که از فیلها میآید.
دندان عاج بلند فیل خیلی باشکوه نظر میرسید.
آسیاب
اسم. آسیاب ساختمانی است که در آنجا از گندم آرد درست میشود.
کشاورز گندمش را به آسیاب برد تا آن را تبدیل به آرد کند.
سوزن
اسم. سوزن یک تکه فلز تیز کوچک است که برای درست یا تعمیر کردن لباسها از آن استفاده میشود.
از سوزن برای دوخت یک سوراخ در شلوارم استفاده کردم.
صیقل دادن
فعل. چیزی را صیقل دادن یعنی آن را بمالید تا براق شود.
مارک تمام وقتش را به براق کردن کفشهایش برای مراسم عروسی سپری کرد.
دوختن
فعل. دوختن یعنی با استفاده از نخ تکههایی از پارچه را در کنار هم قرار دادن.
من وقتی دختر کوچکی بودم دوختن را یاد گرفتم.
آلونک
اسم. shed ساختمان کوچکی است که مردم چیزهایی مثل ابزارآلات را در آنجا انبار میکنند.
ما در حیاط پشتی آلونک کوچکی برای انبار داریم.
نخ
اسم. نخ یک تکه ریسمان باریک است.
من در خانه نخهای زیادی با رنگهای مختلف دارم.
پیرایش
فعل. to trim یعنی چیزی را کمی کوتاه کردن.
امروز بعد از ظهر دادم موهایم را کمی کوتاه کنند.
به سمت بالا
قید. هر عمل upward بهصورت عمودی بهسمت بالا حرکت میکند.
بادبادک به سمت بالا دورتر و دورتر رفت.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 8
Word list
anniversary [ˌænəˈvəːrsərɪ]
n. An anniversary is a day that celebrates something from the past.
My parents went out to a restaurant for their wedding anniversary.
arithmetic [əˈrɪθmətɪk]
n. Arithmetic is math.
I like to study arithmetic at school.
ashamed [əˈʃeɪmd]
adj. Ashamed means feeling upset and embarrassed because of a bad action.
He was ashamed when he forget his teachers name.
burst [bəːrst]
n. To burst is to suddenly break open or apart.
The bomb burst over the city.
carpenter [ˈkɑːrpəntər]
n. A carpenter is a person who builds things with wood.
We hired a carpenter to make a cupboard.
coal [koul]
n. Coal is a hard black material that people burn for heat.
Many power stations burn coal to produce energy.
couch [kaʊtʃ]
n. A couch is a long, soft seat that many people can sit on.
Kim and Martin’s new couch was very expensive.
drip [drɪp]
v. To drip is to fall a little bit at a time.
I heard water dripping from the faucet.
elegant [ˈelɪgənt]
adj. Something elegant is very fancy and pleasing.
In Japan, women wear elegant kimonos on special occasions.
fabric [ˈfæbrɪk]
n. Fabric is cloth used to make clothes, furniture, etc.
The towels were made from a soft fabric.
highlands [ˈhaɪlənd]
n. Highlands are high areas of land, usually with mountains.
The man had a small home in the highlands.
ivory [ˈaɪvərɪ]
n. Ivory is a hard, white substance that comes from elephants.
The elephant’s long ivory tusks looked very impressive.
mill [mil]
n. A mill is a building and which wheat is ground to flour.
The farmer took his wheat to the mill to make it into flour.
needle [ˈniːdl]
n. A needle is a small, sharp piece of metal use to make or fix clothes.
I used a needle to fix the hole in my pants.
polish [ˈpɒlɪʃ]
v. To polish something is to rub it in order to make it shiny.
Mark spent all morning polishing his shoes for the wedding.
sew [sou]
v. To sew means to put pieces of cloth together using string or thread.
I learned to sew when I was a little girl.
shed [ʃed]
n. A shed is a small building in which people store things like tools.
We have a small shed in the backyard for storage.
thread [θred]
n. A thread is a thin piece of string.
I have many different colors of thread at home.
trim [trim]
v. To trim something is to cut it a little bit.
I had my hair trimmed this afternoon.
upwards [ˈʌpwərdz]
adv. An upwards action moves vertically towards the direction above.
The kite went upwards further and further.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.