سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۳
لیست کلمات
به دست آوردن
فعل. to acquire یعنی مالکیت چیزی را به دست آوردن.
دیروز تینا یک بستهی عجیب را تحویل گرفت.
ناشیانه، ناجور
صفت. هر چیز awkward خجالتآور و غیرراحت است.
روبی بعد از اینکه فنجان قهوهاش افتاد، احساس خجالت کرد.
مراقب، نگهدار
اسم. caretaker کسی است که از آدمها خیلی کوچک، پیر یا مریض مراقبت میکنند.
نگهدار مادربزرگم کمکش میکند اطراف خانه راه برود.
فریب دادن
فعل. کسی را فریب دادن یعنی کاری کنید چیزی که حقیقت ندارد را باور کند.
او با یک حقهی کارت سعی داشت دوستانش را فریب دهد.
دلسرد کردن
فعل. کسی را دلسرد کردن یعنی کاری کنید دربارهی چیزی کمتر هیجانزده باشد.
آقای پِری دانشآموزانش را نسبت به ترک تحصیل دلسرد کرد.
قلابی، ساختگی
صفت. یک چیز قلابی طوری ساخته شده تا واقعی به نظر برسد و مردم را گول بزند.
مدل مژههای غیرواقعی به چشم داشت.
تنفر
اسم. تنفر احساس شدید دوست نداشتن کسی یا چیزی است.
نسبت به مزهی دارو احساس تنفر دارم.
کلبه
اسم. hut خانهای است که از چوب، علف یا گِل درست شده که فقط یک یا دو اتاق دارد.
همه رفتیم داخل کلبه تا بخوابیم.
درجه دو، پایین رتبه
صفت. هر چیز درجه دو بهخوبی چیز دیگر نیست.
ماشینهایی که صد سال قبل ساخته شدند نسبت به آنهایی که امروز ساخته میشوند، سطح پایینتر هستند.
کلبه
اسم. lodge خانهای در کوهستان است که مورداستفادهی مردمی است که شکار یا ماهیگیری میکنند.
طی سفرمان برای اسکی، در یک کلبه اقامت کردیم.
غفلت کردن
فعل. از کسی یا چیزی غفلت کردن یعنی درست از آن مراقبت نکنید.
ویلیام از اتاقش غفلت کرد، به همین خاطر الان کاملاً بههمریخته است.
تازهوارد
اسم. تازهوارد کسی است که اخیراً به جایی یا گروهی رسیدهاست.
دانشآموزان با خوشحالی از تازهوارد به مدرسهشان استقبال کردند.
قانونشکنی، جرم
اسم. offence رفتاری است که اشتباه است یا قانونی را نقض میکند.
دزدیدن ماشین جرم خیلی خطیری است.
ندیدن، نادیده گرفتن
فعل. to overlook something یعنی متوجه چیزی نشوید، یا نفهمید که مهم است.
برندا متوجه پلهی آخر نشد و بدجور زمین خورد.
تلافی یا جبران کردن
فعل. to repay یعنی پول کسی را پس دادن یا به کسی یا چیزی پاداش دادن.
او با هدیهی کوچکی آنهمه زحمت سختِ دوستش را جبران کرد.
مسخره
صفت. هر چیز مسخره، احمقانه و عجیب است.
استیو با آن عینکآفتابی آبی بزرگ مسخره به نظر میرسید.
رضایتبخش
صفت. هر چیز رضایتبخش بهاندازهی کافی خوب است.
مینا اغلب نمرههای رضایتبخشی میگرفت چون خیلی سخت درس میخواند.
چوپان
اسم. چوپان کسی است که از گوسفندان محافظت و مراقبت میکند.
چوپان گوسفندان را به زمین دیگر برد.
خطر کردن
فعل. to venture یعنی به جایی بروید که ممکن است خطرناک باشد.
آنها با اینکه خطرناک بود، کوه را بالا رفتند.
گندم
اسم. گندم گیاهی است که از دانهی آن برای درست کردن نان استفاده میکنیم.
مزرعهی گندم طلایی آمادهی برداشت بود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 3
Word list
acquire [əˈkwaɪər]
v. To acquire something is to get or gain possession of that thing.
Tina acquired a strange package yesterday.
awkward [ˈɔːkwərd]
adj. An awkward thing is embarrassing and uncomfortable.
After dropping his coffee cup, Robbie felt awkward.
caretaker [ˈkɛərteɪkər]
n. A caretaker is a person who takes care of very young, old, or sick people.
My grandmother’s caretaker helps her get around the house.
deceive [dɪˈsiːv]
v. To deceive someone is to make them believe something that is not true.
He tried to deceive his friends with a card trick.
discourage [dɪsˈkə:rɪdʒ]
v. To discourage someone is to make them feel less excited about something.
Mr. Perry discouraged the students from quitting school.
fake [feɪk]
adj. A fake thing is made to look real in order to trick people.
The model was wearing fake hair
hatred [ˈheɪtrɪd]
n. Hatred is a strong feeling of not liking someone or something.
I have a hatred for the taste of medicine.
hut [hʌt]
n. A hut is a house made of wood, grass, or mud that has only one or two rooms.
We all went into the hut to sleep.
inferior [ɪnˈfɪərɪər]
adj. An inferior thing is not as good as something else.
Cars built a hundred years ago are inferior to ones built today.
lodge [lɒdʒ]
n. A lodge is a house in the mountains, used by people who hunt or fish.
During our ski trip, we stayed at a lodge.
neglect [nɪˈglekt]
v. To neglect someone or something is to not take care of it properly.
William neglected his room, so it is a complete mess.
newcomer [ˈnjuːˌkʌmə:r]
n. A newcomer is a person who has recently arrived at a place or a group.
The students happily welcomed the newcomer to the school.
offense [əfens]
n. An offense is behavior that is wrong or breaks a law.
Stealing a car is a very serious offense.
overlook [əuvəˈluk]
v. To overlook something is to not notice it, or to not realize that it is important.
Brenda overlooked the last step and had a bad fall.
repay [riːˈpeɪ]
v. To repay is to pay back or to reward someone or something.
She repaid her friend for all of his hard work with a small gift.
ridiculous [rɪˈdɪkjələs]
adj. A ridiculous thing is silly or strange.
Steve looked ridiculous with those huge blue sunglasses.
satisfactory [ˌsætɪsˈfæktərɪ]
adj. A satisfactory thing is good enough.
Mina often received satisfactory grades since she studied so hard.
shepherd [ˈʃepə:rd]
n. A shepherd is a person who protects and cares for sheep.
The shepherd moved the sheep to another field.
venture [ˈventʃər]
v. To venture is to go to a place that may be dangerous.
Even though it was dangerous, they ventured up the mountain.
wheat [hwiːt]
n. Wheat is a plant from which we get the grain used to make bread.
The field of golden wheat was ready to be harvested.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.