سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۴
لیست کلمات
مربی
اسم. مربی کسی است که ورزش یاد میدهد.
مربی من در طول بازیها خیلی هیجانزده میشود.
کنترل کردن
فعل. کنترل کردن چیزی یعنی آن را وادار کنید کاری را انجام دهد که میخواهید.
برای کنترل کردن تلویزیون، فقط دکمهها را فشار بدهید.
توصیف
اسم. توصیف کسی یا چیزی میگوید که او چگونه است.
من توصیف مشخصات مرد با تفنگ و کلاه را برای پلیس گفتم.
مستقیم
صفت. اگر چیزی مستقیم باشد، مستقیماً بین دو مکان قرار می گیرد.
مسیر سبز راه مستقیمی به خانهی من است.
امتحان
اسم. exam یعنی امتحان.
من چند سؤال تمرینی برای امتحان ریاضی روی تخته حل کردم.
مثال
اسم. مثال یک چیز، نوع عادیای از آن است.
کولا مثالی از نوشیدنی غیرالکلی است.
حد
اسم. حد بزرگترین یا کوچکترین مقدار چیزی است که شما امکان میدهید.
مادرم برای میزان استفاده از موبایلم برای من حدی قرار داد.
محلی
صفت. اگر چیزی محلی باشد، نزدیک است.
بازار محلی در همسایگی من تمام غذایی که نیاز داریم را میفروشد.
جادویی
صفت. جادویی کیفیتی را توصیف میکند که کسی یا چیزی را خاص میکند.
آتیشبازیها آسمان شب را جادویی کردند.
پست
اسم. mail نامهها و چیزهای دیگری هستند که به افراد فرستاده میشود.
من نامهها و مرسولههای زیادی میگیرم، چون در تمام دنیا دوست دارم.
رمان
اسم. رمان کتابی است که داستانی را میگوید.
او رمان عالیای دربارهی چین باستان نوشت.
طرح کلی
اسم. outline الگوی داستان یا انشاست.
قبل از اینکه انشایم را بنویسم، طرح کلیای درست کردم.
شاعر
اسم. شاعر کسی است که شعر مینویسد.
ویلیام شکسپیر یکی از بزرگترین شاعران بود.
چاپ کردن
فعل. چاپ کردن چیزی یعنی قرار دادن آن روی کاغذ.
مطمئن شو که اسمت را واضح چاپ میکنی.
صحنه
اسم. صحنه قسمتی از کتاب یا فیلم است.
فیلم از قسمتها یا صحنههای کوتاه زیادی ساخته شدهاست.
برگه
اسم. برگه تکهی باریک و تختی از کاغذ است.
من فقط به یک برگه نیاز دارم تا تکالیفم را انجام دهم.
احمقانه
صفت. افرادی که silly هستند، تفکر جدی ندارند.
من اشتباه احمقانهای کردم که گلدان مادرم را انداختم.
فروشگاه
اسم. فروشگاه جایی است که میتوانید چیزهایی را بخرید.
من چند چیز از فروشگاه مواد غذایی خریدم.
رنج کشیدن
فعل. رنج کشیدن یعنی احساس درد کردن.
سردردش باعث شد تمام روز رنج بکشد.
فناوری
اسم. فناوری یعنی چیزهای جدیدی که با استفاده از علم ساخته شدهاند.
او عاشق فناوری، مثل لپتاپها است.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 14
Word list
coach
n. A coach is a person who teaches sports.
My coach gets very excited during games.
control
v. To control something is to make it do what you want.
To control the TV, just push the buttons.
description
n. A description of someone or something says what they are like.
I gave a description of the man with the gun and hat to the police.
direct
adj. If something is direct, it goes straight between two places.
The green path is a direct route to my house.
exam
n. An exam is a test.
I did some practice questions for the math exam on the board.
example
n. An example of something is a thing that is typical of it.
Cola is an example of a soft drink.
limit
n. A limit is the largest or smallest amount of something that you allow.
My mother put a limit on how much I could use the phone.
local
adj. If something is local, it is nearby.
The local market in my neighborhood sells all the food we need.
magical
adj. Magical describes a quality that makes someone or something special.
The fireworks made the night sky look so magical.
n. Mail is letters and other things sent to people.
I get a lot of mail, because I have friends all over the world.
novel
n. A novel is a book that tells a story.
He wrote a great novel about ancient China.
outline
n. An outline is the plan for a story or essay.
Before I wrote my essay, l made an outline.
poet
n. A poet is a person who writes poems.
William Shakespeare was one of the greatest poets.
v. To print something is to put it onto paper.
Make sure that you print your name clearly.
scene
n. A scene is one part of a book or movie.
A movie is made up of many short pieces or scenes.
sheet
n. A sheet is a thin flat piece of paper.
l only needed a single sheet of paper to do my homework.
silly adj. People who are silly show a lack of serious thought.
I made a silly mistake of dropping mom’s vase.
store
n. A store is a place where you can buy things.
I picked up a few things at the grocery store.
suffer
v. To suffer is to feel pain.
Her headache made her suffer all day.
technology
n. Technology is new things made by using science.
He loves technology, such as laptop computers.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.