سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۱
لیست کلمات
تبلیغ کردن
فعل. تبلیغ کردن یعنی توصیف کردن یا جلب توجه به یک محصول یا رویداد با استفاده از رسانههای مردمی.
آن زن شرکت جدیدی را افتتاح کرد و باید محصولاتش را تبلیغ میکرد.
آگاه
صفت. اگر کسی آگاه باشد، میداند که چیزی یا موقعیتی وجود دارد.
دانشآموز آگاه شد که معلم به او نگاه میکند.
باتری
اسم. باتری شیئی است که داخل چیزی گذاشته میشود تا برق آن را تأمین کند.
برادرم برای ساعتش به باتری نیاز دارد.
سیاه
صفت. سیاه تیرهترین رنگ است.
خیابان ما در شب سیاه است چون هیچ چراغ خیابانیای وجود ندارد.
شهر
اسم. مکانی است که مردمانی زیاد در آن زندگی میکنند.
توکیو شهر بسیار بزرگی در ژاپن است.
پاک کردن
فعل. پاک کردن یعنی چیزی را تمیز و مرتب کردن.
من هر شنبه آشپزخانهمان را تمیز می کنم.
کشور
اسم. کشور ناحیهای از زمین است که دولت و قوانین یکسانی دارد.
فرانسه کشوری در اروپاست.
توسعه دادن
فعل. توسعه دادن یعنی چیزی را بزرگتر یا پیشرفتهتر کردن.
این تمرین به شما کمک میکند مهارتهای ریاضیتان را توسعه دهید.
برقی
صفت. اگر چیزی برقی باشد، از برق استفاده میکند.
بعضی شرکتهای اتومبیل ماشینهای برقی تولید میکنند.
بالاخره
قید. وقتی چیزی بالاخره اتفاق بیفتد، یعنی بعداً یا در آخر اتفاق میافتد.
او بالاخره به لندن خواهد رفت تا شغل جدیدی پیدا کند.
واقعیت
اسم. واقعیت بخشی از اطلاعات است که حقیقت دارد.
واقعیت این است که آمریکای جنوبی قاره است.
شیشه
اسم. شیشه مادهای شفاف و شکستنی است.
پنجرهها از شیشه ساخته شدهاند.
تاریخ
اسم. تاریخ مطالعهی گذشته است.
تاریخ درس موردعلاقهی من در مدرسه بود.
طبیعت
اسم. طبیعت همهچیز در دنیای فیزیکی است که انسانها آن را نساخته باشند.
من دوست دارم آخر هفتهها در طبیعت و میان درختان قدم بزنم.
هرگز
قید. هرگز زمانی است که چیزی غیرممکن است یا اتفاق نخواهد افتاد.
آنها هرگز گوشت نمیخورند، چون گیاهخوار هستند.
مردم
اسم. مردم یعنی انسانها.
چند نفر از مردم از چین زندگی میکنند؟
پلاستیک
صفت. پلاستیک مادهای که توسط مردم ساخته شدهاست.
نوشیدنیهای زیادی در بطریهای پلاستیکی فروخته میشوند.
مشکل
اسم. مشکل موقعیتی است که چیزی اشتباه پیش میرود.
مشکل من این است که سگم را گم کردم.
خیابان
اسم. خیابان جادهای در شهر یا روستاست.
نام خیابانی که در آن زندگی میکنی چیست؟
فکر کردن
فعل. فکر کردن یعنی داشتن نظر یا فکر دربارهی چیزی.
فکر میکنم تابستان بهترین فصل است.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 11
Word list
advertise
verb. To advertise is to describe or draw attention to a product or event by using a public medium.
The woman started a new company and needed to advertise her products.
aware
adj. If someone is aware, they know that something or a situation exists.
The student became aware that the teacher was watching him.
battery
noun. A battery is an object placed inside something to supply it with electricity.
My brother needs a battery for his clock.
black
adj. Black is the darkest color.
Our street is black at night because there are no street lights.
City
n. A city is a place where a lot of people live.
Tokyo is a very big city in Japan.
clean
verb. To clean is to make something neat and tidy.
I clean our kitchen every Saturday.
country
noun. A country is an area of land with the same government and laws.
France is a country in Europe.
develop
verb. To develop is to make something larger or more advanced.
This practice will help you develop your math skills.
electric
adj. If something is electric, it uses electricity.
Some car companies make electric cars.
eventually
adv. When something happens at a later time or in the end, it happens eventually.
He will eventually move to London to find a new job.
fact
noun. A fact is a piece of information that is true.
A fact about South America is that it is a continent.
glass
noun. Glass is a transparent, breakable material.
Windows are made of glass.
history
noun. History is the study of the past.
History was my favorite subject in school.
nature
noun. Nature is everything in the physical world that is not made by people.
On the weekends, I love to walk in nature among the trees.
never
adv. Never is when something is impossible or will not happen.
They never eat meat, because they are vegetarians.
people
noun. People are humans.
How many people live in China?
plastic
adj. Plastic is a material made by people.
Many drinks are sold in plastic bottles.
problem
noun. A problem is a situation when something goes wrong.
My problem is that I lost my dog.
street
noun. A street is a road in a city or village. What is the name of the street you live on?
think
verb. To think is to have an opinion or thought about something. I think summer is the best season.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.