سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۵
لیست کلمات
فعال
صفت. وقتی کسی فعال باشد، زیاد حرکت میکند یا کارهای زیادی برای انجام دادن دارد.
فعال بودن و تمام مدت یک جا ننشستن مهم است.
بزرگسال
اسم. بزرگسال کسی است که بیشتر از ۱۸ سال سن دارد.
مادر و پدرم بزرگسال هستند.
سن
اسم. سن تعداد سالهایی است که کسی زندگی کردهاست.
او در ۸۰سالگی فوت کرد.
بد
صفت. وقتی چیزی بد است، خوب نیست او ناراحت است چون روز بدی داشت.
تعادل
اسم. تعادل وقتی است که دو یا چند چیز با هم برابرند.
تعادل خوب بین کار و تفریح به سلامتتان کمک میکند.
دوچرخه
اسم. دوچرخه وسیلهی نقلیهای است که دو چرخ دارد و انسان آن را میراند.
او هر روز با دوچرخهاش به مدرسه میرود.
انتخاب کردن
فعل. to choose یعنی انتخاب کردن چیزی یا تصمیم گرفتن.
من باید بین رفتن به کلاس هنر و کلاس ورزش یکی را انتخاب کنم.
دکتر
اسم. دکتر کسی است که پزشکی میخواند و به افراد بیمار کمک میکند.
وقتی مریض شوی باید به دکتر بروی.
در طول
حرف اضافه. در طول رخداد یعنی وقتی که رخداد اتفاق میافتاد.
در طول فیلم خواب بودی؟
فوتبال
اسم. فوتبال ورزشی است که با یازده عضو و توپ بیضیشکل بازی میشود.
فوتبال ورزشی معروف در ایالات متحده است.
خوشایند
صفت.
وقتی چیزی خوشایند است، لذتبخش است.
در مهمانی تولد به ما خوش گذشت.
بازی
اسم. بازی فعالیتی است که افراد در مقابل هم رقابت میکنند.
بیایید امشب بازی فکری بازی کنیم.
قلب
اسم. قلب عضوی از بدن است که بدن را زنده نگه میدارد.
وقتی مضطرب میشوم قلبم تند میزند.
گلف
اسم. گلف ورزشی است که با چوب گلف و توپ کوچک سفید انجام میشود.
مردم در آبوهوای خوب گلف بازی میکنند.
افزایش دادن
فعل. افزایش دادن یعنی چیزی را بزرگتر کردن.
اگر برای امتحان درس بخوانم، نمرهام را افزایش خواهم داد.
زندگی
اسم. زندگی زمانی است که شخصی زنده است.
پدربزرگ من زندگی طولانیای داشت.
کیلومتر
اسم. کیلومتر واحد اندازهگیری است که هزار متر است.
ماراتن ۴۲/۲ کیلومتر است.
اغلب قید. often زمانی است که دفعات زیادی اتفاق میافتد.
او اغلب در طول هفته زود به تختخواب میرود.
زیاد
ضمیر. اگر خیلی از چیزی را داشته باشید یعنی مقدار زیادی از آن دارید.
میوه زیاد داریم، پس از خودتان پذیرایی کنید.
وزن
اسم. وزن یعنی مقدار سنگینی چیزی یا کسی.
من وزن اضافه کردم چون خیلی پیتزا خوردم.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 5
Word list
active
adj. When someone is active, they move a lot or have a lot of things to do.
It is important to be active and not sit around all the time.
adult
n. An adult is a person who is more than 18 years old.
My mom and dad are adults.
age
n. Age is how many years someone has lived.
She died at the age of 80.
bad
adj. When something is bad, it is not good.
She is unhappy because she had a bad day.
balance
n. Balance is when two or more things are equal.
A good balance between work and fun helps keep you healthy.
bike
n. A bike is a vehicle with two wheels powered by a human.
He rides his bike to school every day.
choose
v. To choose is to pick something or make a decision.
I have to choose between taking art classes and sports lessons.
doctor
n. A doctor is a person who studies medicine and helps sick people.
You should go to the doctor when you are sick.
during
prep. During an event means while the event was happening.
Did you sleep during the movie?
football
n. Football is a sport with eleven members and an oval-shaped ball.
Football is a popular sport in the United States.
fun
adj. When something is fun, it is enjoyable.
We had a fun time at the birthday party.
game
n. A game is an activity where people compete against each other.
Let’s play a board game tonight.
heart
n. A heart is an organ that keeps the body alive.
My heart beats fast when l am nervous.
golf
n. Golf is a sport with clubs and a small white ball.
People play golf in nice weather.
increase
v. To increase is to make something larger.
I will increase my score, if I study for the test.
life
n. Life is the time when a person is alive.
My grandfather had a long life.
kilometer
n. A kilometer is a unit of measurement that is 1000 meters.
A marathon is 42/2 kilometers.
often
adv. Often is when something happens many times.
He often goes to bed early during the week.
plenty
pron. If you have plenty of something, there is a lot of it.
We have plenty of fruit, so help yourself.
weight
n. Weight is how heavy something or someone is.
I gained weight because I ate a lot of pizza.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.