ازت گله دارم

دوره: اصطلاحات عامیانه انگلیسی / درس 4

ازت گله دارم

توضیح مختصر

دوتا برادر به اسمهای اندرو و راب که دارن میرن خونه عمشون.راب از اندرو دلخوره و...

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس چهار ازت گله دارم به درس چهارم خوش آمدید. ازت گله دارم در این درس به آندره و راب گوش خواهید داد. دو برادری که با هم رانندگی میکنن به دیدار خانواده بروند. در این دیالوگ مانند یک مکالمه ساده در مورد دستورالعمل ها به مشاجره ای بزرگ تبدیل شد.

نباید از این خروجی میرفتیم؟

ازکجا بدونم. توگفتی که مسیرها و بلدی.

آره،ولی من الان رانندگی هم میکنم. داشبوردو یه نگاه بکن . فکر کنم گذاشتمشون اونجا.

اینجا نیستن.

باید باشند. بذار ببینم. هی پسر، آوردمشون بیرون تا دوباره قدری بررسیشون کنم و فراموش کردم که برشون گردونم اون تو. حتما یادم رفته. پس گم شدیم؟ عالیه.

مسئله زیاد مهمی نیست. میتونیم زنگ بزنیم یا از کسی بپرسیم.

عادیه. چراگفتی میتونی از عهده مسیرها بربیای در حالی که نمیخاستی.

نگاه کن کی داره حرف میزنه؟ تنها دلیلی که گفتم میتونم از پسش بربیام به این خاطر بود که میدونستم نمیتونم رو تو حساب کنم.

من؟ حتما داری شوخی میکنی. تو اون کسی هستی که به دوروبرش اهمیت نمیده.

باشه،بیا اینجا از کوره در نریم. فقط نیاز داریم که مسیرو بفهمیم. دلیلی نداره که از کاه کوه بسازیم. مشکل چیه؟

بیخیال. اگه ازم دلخوری،طفره نرو. از دلت بریز بیرون قبل از اینکه برسیم خونه عمه هلن.

باشه،خوبه. فکر میکنم این اواخر یکم تنبل شدی.

تو فکر می‌کنی من تنبلم؟ این یکم ناخوشاینده. چرا یه همچین چیزی میگی؟ از چی ناراحتی؟

خب،برای مثال،هفته گذشته تو نیاز داشتی یکی از پیراهن های منو برای کار امانت بگیری چون به خودت زحمت ندادی که برنامه ریزی کنی و یکی بخری.

اون فقط یک پیراهن بود. تو واقع اینقدر ناراحت شدی که من پیراهنتو قرض گرفتم؟تو نیاز داری که یکم آروم باشی راب.

فقط به خاطر پیراهن نیست اندرو. اینکه تو به یکی دیگه متکی هستی و انتظار داری که سستی تو رو بعهده بگیرند. تو مسئولیتی نمی‌گیری و همیشه از زیر مسئولیت درمیری.

احمقانس. من برای یک کار جدید به پیراهن نیاز داشتم. اگه من اون قدرا شل و ول بودم حتی کار هم نمی داشتم.

باشه،بیا در مورد کار حرف بزنیم.

چی در موردش بگیم.

خب،من اون کارو برات گرفتم. من برای تو یک کار عالی در جایی که سه سال کار کرده ام گیر آوردم.

و من هزار بار به خاطرش ازت تشکر کرده ام.

آره.ولی هر کاری اونجا می‌کنی رو من بازتاب داره. اکه گند بزنی منو بدنام می‌کنه.

چطور میتونم گند بزنم؟من اونجا سخت کار میکنم.

بعضی اوقات،آره،اما تو اون دور و بر بیکار می‌شینی.

اوه،مزخرفه.

نه،حقیقته. و همچنین بنظر میاد وقت زیادی پیدا می‌کنی که با دخترایی که میان لاس بزنی به جای اینکه کارتو بکنی.

من یک فروشندم!قراره بامشتری صحبت کنم.

اما تو خونه هم اونطوریه. تو هنوز با مامان و بابا زندگی می‌کنی و به ندرت تلاشی برای کمک کردن می‌کنی. تو ۲۲ سالته و اتاق تو مثل یه لاشه قطار به نظر میاد. تو حتی به خرید از بقالی هم کمک نمیکنی. . . این اصلا درست نیست. تو چطور میدونی؟ تو حتی اونجا نیستی.

من چشم دارم اندرو. میتونم ببینم. تو هنوز بعضی وقتها مثل یه بچه رفتار میکنی.

اوه،تند نرو راب. تو اونی هستی مثل یک بچه رفتار میکنی. تو هنوز سعی می‌کنی خودتو مثل آقای عالی به همه نشون بدی. تو از بچگی خوشگله بودی و از اون زمان عوض نشدی.

هی،تو چی می‌دونی؟

چی؟

در حالی که ما بحث میکردیم تو یه جوری تونستی مارو به خاله هلن برسونی.

اوه،آره. خونش اونجاست. خیلی خوبه واسه یه همچین تنبلی.

فقط ماشیونو پارک کن و برای الان تمومش کن.

مایلم. فقط از پارک کردنم انتقاد نکن. آه. سواری تا خونه طولانی خواهد شد.

متن انگلیسی درس

Lesson four I Have a Bone to Pick with You! Welcome to Lesson Four I Have a Bone to Pick with You! In this lesson you”ll listen in on Andrew and Rob. Two brothers who are driving together to a family reunion. In this dialogue a simple conversation over directions turns into major a sipling argument. Don’t we get off here, at this exit?

Beats me . . . You said you had the directions covered.

Yeah, but I’m also driving right now. Just look in the glove compartment. I think I put them in there.

They’re not here.

They should be . . . Let me see . . . Oh man, I took them out to double-check something and forgot to put them back in. It must have slipped my mind . . . So we’re lost? That’s great.

It’s no big deal. We can call or ask someone for directions.

This is typical. Why did you say you’d handle the directions if you weren’t going to handle them?

Look who’s talking! The only reason I said I’d handle them is because I knew you couldn’t be counted on.

Me? You’ve got to be kidding. You’re the one who doesn’t give a damn about anyone around you.

All right, let’s not fly off the handle here. We just need to get directions. There’s no reason to make a mountain out of a molehill. What’s the deal?

C’mon. If you have a bone to pick with me, don’t beat around the bush . . . Let’s get it out in the open before we get to Aunt Helen’s place.

All right, fine. I think you’ve become a bit of a slacker lately.

You think I’m a slacker? That’s a bit harsh. Why would you say something like that? What’s eating you?

Well, for instance, last week you needed to borrow one of my shirts for work because you didn’t bother to plan ahead and buy one yourself.

It’s just a shirt! Are you really that bent out of shape over my borrowing a shirt? You need to lighten up a bit, Rob.

It’s not just the shirt, Andrew. It’s that you lean on everyone else and expect them to pick up your slack. You don’t take responsibility—you’re always passing the buck.

That’s insane. I needed a shirt for a new job. If I were such a slacker I wouldn’t even have a job.

Okay, let’s talk about the job, then.

What about it?

Well, I got you that job. I hooked you up with a great job at a place where I’ve worked for three years.

And I’ve thanked you for it like a thousand times.

Yeah, but what you do there reflects on me. If you screw up it really gives me a bad name.

How am I screwing up? I work my tail off there!

Sometimes, yeah, but you also sit around twiddling your thumbs a lot, too.

Oh, that’s bull.

No, it’s true. And you also seem to find a lot of time to chat up the pretty girls who walk in instead of doing your job.

I’m a salesman! I’m supposed to talk with the customers.

But it’s the same thing at home. You’re still living with Mom and Dad, and you hardly ever lift a finger around the house to help out. You’re 22 years old and your room looks like a train wreck. You don’t even pitch in with groceries . . . That’s not true at all! And how would you know? You’re not even there.

I have eyes, Andrew. I can see. You still act like a child sometimes.

Oh, you need to get off your high horse, Rob. You’re the one acting like a child. You’re still trying to show everyone up, like little Mr.Perfect. You were a goody-goody as a kid, and you haven’t changed since.

Hey, what do you know . . . ?

What?

While we were at each other’s throats you somehow managed to get us to Aunt Helen’s.

Oh, yeah. That’s her house there. Pretty good for such a slacker.

Just park the car and give it a rest for now.

Gladly. Just don’t criticize my parking job.

Ugh. The ride home is going to be long . . .

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.