نهم - دایره لغات

دوره: ۵۰۴ واژه‌ی کاملا ضروری / فصل: درس ۰۹ / درس 1

نهم - دایره لغات

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درود! به درس بعدیمون، درس ۹ از ۵۰۴ وا‌ژه‌ی کاملا ضروری خوش اومدین. بیاید شروع کنیم.

کلمه‌ی اول این درس “vicinity” هستش. Vicinity یعنی منطقه‌ی نزدیک یه مکان؛ همسایگی. یه اسمه. بذارید مثال‌ها رو ببینیم. الف) چون «جرمی» در حوالی نیویورک زندگی می‌کرد، به موزه‌های زیادی نزدیک بود. ب) سیل باران فقط در حوالی ما بارید. ج) با اتومبیل به همسایگی «بالتیمور» نزدیک شدیم. پس، اساسا، vicinity یعنی همسایگی.

کلمه‌ی دوممون واسه این درس “century” هستش. Century به سادگی یعنی صد سال. یه اسمه، مشخصا. الف) «جرج واشنگتن» در قرن هجدهم زندگی می‌کرد. ب) ایالات متحده، بیش از دو قرن قدمت دارد. ج) بسیاری از مردان مشهور در این قرن متولد شده‌اند.

کلمه‌ی سوم “rage” هستش. Rage یعنی خشم شدید؛ چیزی که موجب برافروخته شدن احساسات شدید اما مختصر می‌شود. ما اینجا داریم ازش به عنوان یه اسم استفاده می‌کنیم، اما همچنین یه فعله. الف) بدرفتاری «جوان» خشم مادرش را برانگیخت. ب) «فرانسین» در یک جنون آنی لیوان قیمتی را شکست. ج) شهردار، به خاطر بزرگنمایی‌های مطبوعات، خشمگین شد. پس، rage، خشم شدید.

بعدی توی لیست، “document”. یه دونه آسونش. Document یعنی چیز نوشته‌شده یا چاپ‌شده یا حتی الکترونیکی که راجع به یه حقیقتی اطلاعات و شواهدی ارائه بده. یه اسمه، درست؟ الف) مدارک به تازگی کشف شده نشان داد که زندانی کاملاً بی‌گناه است. ب) اسناد روم باستان، قرن‌های زیادی برجای مانده‌اند. ج) مایل نبودیم که اسناد مهم را ازبین ببریم.

کلمه‌ی بعدی “conclude” هستش. Conclude یعنی پایان دادن؛ تموم کردن؛ تصمیم‌گیری کردن. یه فعله. الف) بیشتر افراد وقتی کار روزانه‌شان را جمع‌بندی می‌کنند، خوشحالند. ب) روز دلگیر با رعد و برق به پایان رسید. ج) کار ساختمان، تا زمان امضاء قرارداد جمع‌بندی نیافت.

بعدی‌ای که داریم “undeniable” هستش، undeniable. Undeniable یعنی غیرقابل انکار؛ قابل زیر سوال رفتن نباشه. یه صفته. الف) هیئت منصفه به این نتیجه رسید که نوجوانان، بی‌تردید مقصر هستند. ب) غیرقابل انکار است که اکثر افراد حرفه‌ای می‌توانند هر فرد غیرحرفه‌ای را شکست دهند. ج) اینکه «لئون» از نمرات خوب «ریتا» در مدرسه تنفر داشت، غیرقابل انکار بود.

بعدی، “resist”. Resist یعنی عمل کردن بر خلاف؛ مخالفت کردن با؛ ضدیت کردن. یه فعله. الف) «توتی» نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد که ساندی شکلاتی نخورد. ب) اقدامات شدید امنیتی مانع ورود «جیمی» به بانک شد. ج) «هارولد» نسبت به موقعیت خندیدن به مرد عجیب، مقاومت کرد.

کلمه‌ی بعدمون “lack” هستش. Lack یعنی کاملا فاقد چیزی بودن؛ به اندازه‌ی کافی نداشتن. هم یه اسمه و هم یه فعل. الف) رژیم غذایی روزانه شما، نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد. ب) مشکلش این بود که فاقد استعدادهای مختلف بود. ج) «وینسنت» بعنوان رقاصی تازه کار، می‌دانست که مهارت حرفه‌ای ندارد.

کلمه‌ی بعد “ignore” هست. Ignore یعنی توجه نکردن به چیزی یا کسی؛ در نظر نگرفتن. یه فعله، درسته؟ الف) «آلیس» کوچولو متوجه شد که اگر مودب نباشد، والدینش به او بی‌توجهی می‌کنند. ب) دانش‌آموز نتوانست به سوال پاسخ دهد، زیرا حقایق واضح را نادیده گرفت. چ) خواهر و برادرهای بزرگتر وقتی والدین وقتشان را صرف کودک تازه متولد شده می‌کنند، احساس بی‌توجهی می‌کنند.

و کلمه‌ی بعدی‌ای که داریم “challenge” هستش. من کاملا مطمئنم شما همه‌تون با این کلمه آشنایید. Challenge یعنی به مبارزه طلبیدن؛ از کسی بخواید که توی یک موقعیت رقابتی شرکت کنه. یه فعله، درسته؟ الف) «آرون بور»، «الکساندر همیلتون» را برای نبردی تن به تن به مبارزه طلبید. ب) هیچ کس خود را به زحمت نمی‌انداخت که وکیل سرشناس را زیر سوال ببرد. ج) «دیک» فهمید که سعی برای دکتر شدن یک چالش کامل است.

بعدی، “miniature”. Miniature یعنی نمایش ‌داده‌شده در مقایسی کوچک؛ خیلی کوچک در مقیاس با نوع خود، درسته؟ ما اینجا داریم ازش به عنوان صفت استفاده می‌کنیم، اما همچنین یه اسم، و یه فعله! الف) پسر بچه، برای تولدش ماشین مسابقه‌ای کوچکی را می‌خواست. ب) «تدی» به جای خریدن یک سگ بزرگ، یک پودل کوچک خرید. ج) ما به دنبال نمونه‌ی کوچکی از مهره‌های بزرگ شطرنج بودیم.

و، آخری، “source”. Source یعنی جا، کس، یا چیزی که، چیزی از آن نشأت می‌گیرد یا می‌آید. یه اسمه. بذارید چند تا مثال ببینیم. الف) دانشجو می‌دانست که به بیش از یک کتاب درسی پایه به عنوان مرجعی برای گزارشش نیاز دارد. ب) منشاً مشکل «بودی» خستگی بود. ج) سخنرانی پروفسور«اسمیت» منبع موثقی از اطلاعات درباره شیمی بود.

خب، بخش دایره لغات واسه درس ۹ تمومه. توی بخش بعدی می‌بینمتون، موفق باشین.

متن انگلیسی درس

Hi there! Welcome to our next lesson, lesson 9 of 504 Absolutely Essential Words. Let’s get started.

The first word of this lesson is “vicinity”. Vicinity means the region near a place; neighborhood. It’s a noun. Let’s see the examples. A) Living in the vicinity of New York, Jeremy was near many museums. B) The torrent* of rain fell only in our vicinity. C) We approached* the Baltimore vicinity by car. So, basically, vicinity means neighborhood.

Our second word for this lesson is “century”. Century simply means one hundred years. It’s a noun, obviously. A) George Washington lived in the eighteenth century. B) The United States is more than two centuries old. C) Many prominent* men have been born in this century.

The third word is “rage”. Rage means violent anger; something that arouses intense but brief enthusiasm. We’re using it as a noun here, but it’s also a verb. A) Joan’s bad manners sent her mother into a rage. B) In a fit of rage, Francine broke the valuable glass. C) The mayor felt a sense of rage about the exaggerations* in the press. So, rage, violent anger.

Next one on the list, “document”. An easy one. Document means something written or printed or even electronic that gives information or proof of some fact. It’s a noun, right? A) Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously* innocent. B) The documents of ancient Rome have survived* many centuries. C) We were reluctant to destroy important documents.

The next word is “conclude”. Conclude means to end; to finish; to decide. It’s a verb. A) Most people are happy when they conclude their work for the day. B) The gloomy* day concluded with a thunderstorm. C) Work on the building could not be concluded until the contract was signed.

The next one we have is “undeniable”, undeniable. Undeniable means not to be denied; cannot be questioned. It’s an adjective. A) The jury concluded* that the teenagers were undeniably guilty. B) It is undeniable that most professionals can beat any amateur. C) That Leon resented Rita’s good marks in school was undeniable.

Next, “resist”. Resist means to act against; to strive against; to oppose. It’s a verb. A) Totie could not resist eating the chocolate sundae. B) Tight security* measures resisted Jimmy’s entrance into the bank. C) Harold resisted the opportunity to poke fun at the weird* man.

Our next word is “lack”. Lack means be entirely without something; have not enough. It’s both a noun and a verb. A) Your daily diet should not lack fruits and vegetables. B) His problem was that he lacked a variety* of talents. C) As an amateur dancer, Vincent knew that he lacked the professional touch.

The next word is “ignore”. Ignore means to pay no attention to someone or something; to disregard. It’s a verb, right? A) Little Alice realized that if she didn’t behave, her parents would ignore her. B) The student could not answer the question because he ignored the obvious* facts. C) Older brothers and sisters often feel ignored when their parents only spend time with a new baby.

And the next word we have is “challenge”. I’m pretty sure you’re all familiar with this word. Challenge means to call to a fight; to call someone to participate in a competitive situation. It’s a verb, right? A) Aaron Burr challenged Alexander Hamilton to a duel. B) No one bothered to challenge the prominent* lawyer. C) Trying to become a doctor was quite a challenge, Dick discovered.

Next one, “miniature”. Miniature means represented on a small scale; very small of its kind, right? We’re using it as an adjective here, but it’s also a noun, and a verb! A) The young boy wanted a miniature sports car for his birthday. B) Instead of buying a massive* dog, Teddy got a miniature poodle. C) We were seeking a miniature model of the bulky* chess set.

And, the last one, “source”. Source means a place, person, or thing from which something comes or is obtained. It’s a noun. Let’s see some examples. A) The college student knew that he needed more than a basic textbook as a source for his report. B) The source of Buddy’s trouble was boredom. C) Professor Smith’s speech was a valid source of his information on chemistry.

Okay, the vocabulary part for lesson 9 is finished. See you in the next part, good luck.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.