سرفصل های مهم
سوم - دایره لغات
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درود. به درس سوم خوش اومدین. خودتون میدونید که باید چی کار کنید. بریم که شروع کنیم.
کلمهی اول “typical” هستش. Typical یعنی معمول یا از یک نوع. یه صفته. A) شخصیت پلید فیلم، لباسی نمادین به تن داشت، پیراهنی تیره، کراواتی بلند و یک کت تنگ. B) اسب مثل همیشه در مسابقه دوید، شروعی کند و پایانی کندتر و عمویم شرط خود را باخت. C) پنهان کردن دلیل واقعی تاخیر، از خصوصیات فردی بود که دیر می آمد.
کلمهی بعدی که داریم minimum هستش، که یعنی کمترین مقدار ممکن؛ پایینترین مقدار. یه اسمه. حالا، بذارید مثالها رو ببینیم. A) مطالعات نشان می دهد که افراد بالغ حداقل به شش ساعت خواب نیاز دارند. B) کمترین هزینه تلفن، حتی اگر هیچ مکالمه ای هم انجام نشود، حدود ۹ دلار در ماه است. کلی پوله! C) کنگره، یک حداقل دستمزد برای تمامی کارگران وضع کردهاست.
کلمهی بعدی “scarce” هستش. همونطور که میتونید توی این تصویر ببینید، این ماشین عتیقهی قدیمی scarce هستش که یعنی پیدا کردنش سخته، یا به زبون سادهتر نادره. یه صفته. A) صندلی هایی که بیش از صد سال قدمت دارند، کمیاب هستند. B) به خاطر اینکه در بیابان رطوبت کمی وجود دارد، درختان خیلی کمیابند. C) آشپزهای خوب چقدر کمیابند؟
کلمهی بعدی که داریم “annual” هستش. یعنی یک بار در سال، چیزی که سالانه اتفاق میافته یا پدیدار میشه یا واسه ۱ سال باقی میمونه. یه صفته. یه اسم هم هست، ولی با یه معنی به کلی متفاوت. A) همایش سالیانه موسیقیدانان در هالیوود برگزار میشود. B) ناشران دایرةالمعارف هر سال کتابی را منتشر می کنند که سالنامه نامیده میشود. C) گیاهانی که فقط یک سال عمر میکنند، یک ساله نامیده میشوند. آره، پس همونطور که متوجه شدید، ما ازش به عنوان اسم توی جملات دوم و سوممون استفاده کردیم.
کلمهی بعدی که داریم persuade هستش. من فکر میکنم توی این تصویر شوهره داره سعی میکنه همسرش رو قانع کنه اما اون در حال گوش دادن نیست. پس، persuade یعنی قانع کردن [کسی] واسه انجام دادن یا باور کردن چیزی، یا ترغیب کردن. همچنین میتونیم بگیم، convince. یه فعله. A) آیا میتوانی او را راضی کنی که روزهای مجردیش را رها کرده و ازدواج کند؟ B) هیچکس نتوانست ناخدا را متقاعد کند تا کشتی در حال غرق شدن را ترک کند. C) فریاد بث، جسی را متقاعد کرد که او در معرض خطری جدی است.
بسیار خب، کلمهی بعدی “essential” هستش، essential. شما میدونید که معنیش چیه، درسته؟ Essential یعنی ضروری، خیلی مهم. یه صفته. A) آرد، شکر و روغن شیرینیپزی مواد اصلی کیک هستند. B) لازم است که نقشه جاده را دنبال کنیم. C) برای گرم ماندن در آبوهوای سرد، چند لایه لباس نازک لازم است. آیا frigid رو به یاد میآرید؟ البته که اینطوره! یعنی خیلی سرد.
بعدی “blend” هستش. به تصویر نگاه کنید، ما اینجا یه مخلوطکن داریم. یه دستگاهه که ترکیب میکنه، چیزا رو با هم مخلوط میکنه. پس، blend به عنوان فعل یعنی کاملا مخلوط کردن چیزا با همدیگه، و به عنوان اسم یعنی یک ترکیب. بذارید یه نگاه به مثالها بندازیم. A) رنگهای رنگینکمان با یکدیگر ترکیب میشوند. B) ترکیب دقیقی از فرآوردههای خوب به غذایی خوشمزه منجر خواهد شد. C) وقتی که «خوزه» سیب زمینیها را با هم مخلوط میکند، خیلی نرم میشوند. یه بار دیگه blend، مخلوط کردن، یه ترکیب.
بعدیای که داریم “visible” هستش. یعنی چیزی که میتونه دیده بشه. یه صفته. بذارید براتون چندتا مثال بزنم. A) کشتی در میان مه غلیظ به سختی پیدا بود. B) قبل از این که ستارهها قابل رویت شوند، آسمان باید کاملاً تاریک شود. C) به یک عدسی قوی نیاز داری تا بعضی از میکروبها را قابلمشاهده کنی.
کلمهی بعدی “expensive” هستش، که یعنی پرهزینه و گرانبها. دوباره، یه صفته. A) الماسها به علت کمیاب بودن، گران هستند. B) مارگارین، خیلی کمبهاتر از کره است. C) لباس گرانبهای «شرلی» هیجان زیادی در مهمانی به وجود آورد.
کلمهی بعدیمون، “talent”. Talent یعنی یک قابلیت غریزی، یه چیزی که درونتونه، باهاش زاده شدید. یه اسمه. A) استعداد «مدوری» وقتی کلاس اول بود مورد توجه قرار گرفت. B) «کارلوس» که احساس می کرد استعداد لازم را دارد، شرکت در نمایشنامهی مدرسه را امتحان کرد. C) سختکوشی اغلب میتواند نبود استعداد را جبران کند. همینطوره، مگه نه؟
کلمهی ضروری بعدی “devise” هستش. Devise یعنی ابداع، برنامهریزی و اختراع کردن. این device با c نیست، که یه اسمه. این devise هستش، با s، و فعله. A) سارقین برای ورود شبانه به بانک، طرحی را ابداع کردند. B) دوست دارم روشی ابداع کنم که وقتی اسکی روی یخ میکنم مانع بیحس شدن انگشتان پایم شوم. C) اگر بتوانیم طرحی برای استفاده از ساختمان متروکه ابداع کنیم، میتوانیم هزاران دلار پس انداز کنیم.
و آخرین کلمهمون واسه این درس wholesale هستش. Wholesale یعنی به میزان گسترده؛ کمتر از قیمت خردهفروشی. وقتی چیزی داره به مقدار عمده فروش میره، بهش میگیم wholesale. بیاید مثالها رو بشنویم. A) قیمت عمدهفروشی شیر در هر کوارت، شش سنت کمتر از خردهفروشی آن است. خب، ما اینجا retail رو داریم که یه جورایی میشه متضاد wholesale. B) بسیاری از مردم از کشتار گسترده پرندگان به خشم آمده بودند. Slaughter، یعنی کشتار. C) با خرید تخممرغهایم به قیمت عمده فروشی، هر سال پانزده دلار پس انداز می کنم.
بسیار خب، کارمون تموم شده. میدونم که به خاطر سپردن همهی این کلمات میتونه یه مقداری چالشبرانگیز باشه. اما همهی کاری که شما نیازه انجام بدید، اینه که تکرار کنید. یادگیری بدون تکرار، غیرممکنه. توی مرحلهی بعد میبینمتون، بدرود.
متن انگلیسی درس
Hello. Welcome to the third lesson. You know what to do. Let’s get started.
The first word is “typical” Typical means usual or of a kind. It’s an adjective. A) The sinister* character in the movie wore a typical costume; a dark shirt, loud tie and tight jacket. B) The horse ran its typical race, a slow start and a slower finish, and my uncle lost his wager. C) It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness.
The next word we have is “minimum”, which means the least possible amount; the lowest amount. It’s a noun. Now, let’s see the examples. A) Studies show that adults need a minimum of six hours sleep. B) The minimum charge for a telephone, even if no calls are made, is about 60 dollars a month. That’s a lot of money! C) Congress has set a minimum wage for all workers.
The next word is “scarce”. As you can see in this picture, this old antique car is scarce which means hard to find or simply rare. It’s an adjective. A) Chairs which are older than one hundred years are scarce. B) Because there is little moisture in the desert, trees are scarce. C) How scarce are good cooks?
The next word we have is “annual”. It means once a year, something that happens or appears yearly or lasts for a year. It’s an adjective. It’s also a noun, but with a whole different meaning. A) The annual convention of musicians takes place in Hollywood. B) The publishers of the encyclopedia put out a book each year called an annual. C) Plants that live only one year are called annuals. Yeah, so as you noticed, we used it as a noun in our second and third sentences.
The next word we have is “persuade”. I guess in this picture the husband is trying to persuade his wife but she’s not listening. So, persuade means to win over to do or believe, or make willing. We can also say, convince. It’s a verb. A) Can you persuade him to give up his bachelor* days and get married? B) No one could persuade the captain to leave the sinking ship. C) Beth’s shriek* persuaded Jesse that she was in real danger.
Alright, the next word is “essential”, essential. You know what it means, right? Essential means necessary, very important. It’s an adjective. A) The essential items in the cake are flour, sugar and shortening. B) It is essential that we follow the road map. C) Several layers of thin clothing are essential to keeping warm in frigid* climates. Do you remember “frigid”? Of course, you do! It means very cold.
The next one is “blend”. Look at the picture, we have a blender here. It’s a device that blends, mixes things together. So, blend as a verb means to mix together thoroughly, and as a noun it means a mixture. Let’s take a look at the examples. A) The colors of the rainbow blend into one another. B) A careful blend of fine products will result in delicious food. C) When Jose blends the potatoes together, they come out very smooth. One more time, blend, to mix, a mixture.
The next one we have is “visible”. It means something that can be seen. It’s an adjective. Let me give you some examples. A) The ship was barely visible through the dense fog. B) Before the stars are visible, the sky has to become quite dark. C) You need a powerful lens to make some germs visible.
The next word is “expensive”, which means costly and high priced. Again, it’s an adjective. A) Because diamonds are scarce*, they are expensive. B) Margarine is much less expensive than butter. C) Shirley’s expensive dress created a great deal of excitement at the party.
Our next word, “talent”. Talent means a natural ability, something that is inside you, you are born with it. It’s a noun. A) Medori’s talent was noted when she was in first grade. B) Feeling that he had the essential* talent, Carlos tried out for the school play. C) Hard work can often make up for a lack of talent. It does, doesn’t it?
The next essential word is “devise”. Devise means to think out, plan and invent. It’s not device, with a “c”, which is a noun. It’s devise, with an “s”, and it’s a verb. A) The burglars devised a scheme for entering the bank at night. B) I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb* while I am ice skating. C) If we could devise a plan for using the abandoned* building, we could save thousands of dollars.
And our last word for this lesson is “wholesale”. Wholesale means in large quantity; less than retail in price. When something is being sold in large quantity, we call it a wholesale. Let’s hear the examples. A) The wholesale price of milk is six cents a quart lower than retail. So, we have retail here, which is kinda, the opposite of wholesale. B) Many people were angered by the wholesale slaughter of birds. Slaughter, it means killing. C) By buying my eggs wholesale, I save fifteen dollars a year.
Alright, we’re done. I know memorizing all these words could be a little challenging. But all you need to do, is to repeat. It’s impossible to learn without repeating.
See you in the next part, goodbye.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.