سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۹
لیست کلمات
در کنار
قید. اگر چیزی alongside چیز دیگری باشد، در کنار آن است.
ما در کنار هم در دفتر کار میکنیم.
اشتها / میل
اسم. اشتهای شما گرسنگی شما برای غذا است.
تام اشتهای زیادی دارد. او همیشه غذا میخورد.
کمک کردن
فعل. to ssist یعنی کمک به کسی.
اندرو در انجام مشقم به من کمک کرد.
نسیم
اسم. نسیم باد ملایم است.
نسیم باعث ریزش برگها از روی درخت شد.
سرپیچی کردن
فعل. سرپیچی از شخصی یعنی مخالفت با او یا از انجام آنچه او میگوید خودداری کردن.
دانشآموزان برای سرپیچی از قوانین معلمشان به مشکل برخوردند.
نمایش دادن
فعل. نمایش چیزی نشان دادن آن است، بهویژه با قرار دادن آن در یک مکان خاص.
این موزه نقاشیهای فوقالعاده زیادی را به نمایش گذاشت.
کارآمد / پربازده
صفت. اگر چیزی یا کسی کارآمد باشد، انرژی را هدر نمیدهد.
ماشین من بسیار پربازده است. بهندرت مجبورم بنزین بخرم.
ضعیف
صفت. اگر کسی feeble باشد، کوچک یا ضعیف است.
پسر برای حمل کردن جسم به مسافت زیاد ضعیف بود.
بخشیدن
فعل. بخشیدن کسی بهمعنای این است که از او عصبانی نباشید.
ساندرا پس از اینکه پیتر گفت متأسف است، او را بخشید.
سرزنده
صفت. اگر کسی سرزنده باشد، انرژی زیادی دارد.
جنیفر بسیار سرزنده است. همیشه میدود و بازی میکند.
باشکوه
صفت. اگر چیزی باشکوه باشد، بزرگ و چشمگیر است.
افراد ثروتمند در خانهای بزرگ و باشکوه زندگی میکردند.
و نه
حرف ربط. برای اتصال دو ایدهی منفی از nor استفاده میکنید.
من نه سیب میخورم و نه پرتقال. من هیچکدام را دوست ندارم.
خشمگین
صفت. اگر کسی outraged شود، بسیار عصبانی است.
پدرم وقتی دید که من با ماشینش تصادف کردم، خشمگین شد.
بدبین
صفت. اگر کسی بدبین باشد، معتقد است که بدترین اتفاق رخ خواهد داد.
جان بدبین است. او همیشه فکر میکند اتفاق بدی رخ خواهد داد.
رابطه
اسم. رابطهی بین دو یا چند نفر نحوهی رفتار آنها نسبت به یکدیگر است.
معلم به رابطهی خوب خود با دانشآموزان افتخار میکرد.
سیلی زدن
فعل. سیلی زدن به کسی یعنی او را با کف دست زدن.
هلن از عصبانیت به صورت یونیس سیلی زد.
خرد کردن
فعل. to smash sth بهمعنای خرد کردن چیزی به قطعات کوچک است.
جیکوب پنجره را با سنگ خرد کرد.
موفق
صفت. کسی که موفق باشد به آنچه میخواهد برسد، میرسد.
پدر من یک تاجر موفق است.
دستمزد
اسم. دستمزد پولی است که شخص بابت انجام کار دریافت میکند.
دستمزدی که از کارم میگیرم واقعاً عالی است!
در حالی که
حرف ربط. برای نشان دادن اینکه دو چیز با هم متفاوت هستند، از whereas استفاده میکنید.
خواهرم عاشق فیلمهای ترسناک است، در حالی که من کمدی را ترجیح میدهم.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 9
Word list
alongside
adv. If something is alongside another thing, then it is next to it.
We work alongside each other in the office.
appetite
n. Your appetite is your hunger for food.
Tom has a big appetite. He eats all the time.
assist
v. To assist someone is to help them.
Andrew assisted me with my homework.
breeze
n. A breeze is a soft wind.
The breeze caused the leaves to fall off the tree.
defy
v. To defy someone is to work against them or refuse to do what they say.
The students got into trouble for defying their teacher’s rules.
display
v. To display something is to show it, especially by putting it in a certain place.
The museum displayed many wonderful paintings.
efficient
adj. If something or someone is efficient, they do not waste energy.
My car is very efficient. I rarely have to buy gas.
feeble
adj. If someone is feeble, they are small or weak.
The boy was too feeble to carry the object very far.
forgive
v. To forgive someone is to stop being angry with them.
Sandra forgave Peter after he said he was sorry.
lively
adj. If someone is lively, they have a lot of energy.
Jennifer is very lively. she’s always running and playing.
majestic
adj. If something is majestic, it is large and impressive.
The rich people lived in a big, majestic house.
nor
conj. You use nor to connect two negative ideas.
I eat neither apples nor oranges. I don’t like either one.
outraged
adj. If someone is outraged, they are very angry.
My father was outraged when he saw that I had crashed his car.
pessimistic
adj. If someone is pessimistic, they believe that the worst will happen.
John is pessimistic. He always thinks something bad will happen.
relationship
n. The relationship between two or more people is the way in which they behave toward each other.
The teacher was proud of her good relationship with the students.
slap
v. To slap someone means to hit them with the palm of the hand.
Out of anger, Helen slapped Eunice on the face.
smash
v. To smash something is to break it into many small pieces.
Jacob smashed the window with a rock.
successful
adj. Someone who is successful achieves what they intended to achieve.
My father is a successful businessman.
wage
n. A wage is the money that a person gets for doing a job.
The wages I receive from my job are really great!
whereas
conj. You use whereas to show how two things are different.
My sister loves horror movies, whereas I prefer comedies.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.