سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۱
لیست کلمات
پیشینه
اسم. background تحصیلات، خانواده و تجربهی فرد است.
معلم جدید پیشینهی علوم و ریاضیات را داشت.
طعمه
اسم. طعمه چیزی است که برای فریب شخص یا چیز برای انجام کاری استفاده میشود.
بهترین طعمه برای صید ماهی کرم بزرگ و چاق است.
وقایعنویسی
فعل. وقایعنویسی یک رویداد بهمعنای ثبت آن است.
روزنامه وقایع محلی و جهانی را شرح میدهد.
مس
اسم. مس فلزی به رنگ قهوهای مایل به قرمز است که اغلب در سیم و لولههای برقی استفاده میشود.
شکارچیان باستان برای ساخت چاقو و نیزه مس را ذوب میکردند.
بیماری
اسم. disease بیماری است که مشکلات خاصی ایجاد میکند.
او به بیماری مبتلا شد که باعث از دست رفتن شنواییاش شد.
فرهنگ عامه
اسم. فولکلور مجموعهی باورها و داستانهای یک فرهنگ است.
در فرهنگ عامهی هند داستانهایی دربارهی رزمندگان بزرگ نوشته شدهاست که در شعرهای طولانی نوشته شدهاند.
مبتلا کردن
فعل. مبتلا کردن کسی بهمعنای ابتلای او به بیماری است.
سرماخوردگی سالانه صدها میلیون نفر را مبتلا میکند.
خارش
فعل. to itch بهمعنای داشتن احساس ناخوشایندی است که میخواهید آن را خراش دهید.
پارچهی زمخت پیراهنش باعث خارش گردنش شد.
ادبیات
اسم. ادبیات کتاب، نمایشنامه و شعر است.
ادبیات اولیهی آمریکا شعر و داستانهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ را پوشش میدهد.
هزاره
اسم. هزاره ۱۰۰۰ سال است.
اعتقاد بر این است که استون هنج حدود پنج هزار سال پیش ساخته شدهاست.
افسانه
اسم. افسانه یک داستان سنتی است که تاریخ و اعتقادات یک فرهنگ را توضیح میدهد.
در یونان، افسانهای دربارهی زنی وجود داشت که موهایش مار بودند.
ترفیع دادن
فعل. ترفیع دادن به کسی بهمعنای بالا بردن او در جایگاه یا رتبهی بالاتر است.
او پس از دو سال حضور در شرکت، به سمت مدیر ارتقا یافت.
مربوط بودن
فعل. to relate to sth بهمعنای ارتباط داشتن با چیزی است.
برنامهی یک شرکت معمولاً به میزان سودآوری آن مربوط میشود.
دین
اسم. دین اعتقاد به یک خدا یا خدایان است.
دین آنها یاد میداد که مردم باید دشمنان خود را ببخشند.
جمع
اسم. sum مقدار مشخصی پول است.
او اعداد را محاسبه کرد تا ببیند مجموع صورتحسابهایش چقدر خواهد بود.
متصدی بانک
اسم. متصدی بانک شخصی است که با مشتریان بانک کار میکند.
فروشندهی این بانک به کِلی کمک کرد پول را به یک حساب پسانداز وارد کند.
قابلاعتماد
صفت. اگر کسی قابلاعتماد باشد، صادق و راستگو است.
مری یکی از قابلاعتمادترین افرادی است که من تاکنون ملاقات کردهام.
بهروزرسانی کردن
فعل. بهروزرسانی چیزی بهمعنای مدرنتر کردن آن است.
ما باید برنامهها را در رایانههایمان بهروز کنیم.
سیاهرگ
اسم. سیاهرگ لولهای در بدن است که خون را به سمت قلب حمل میکند.
سیاهرگهای آبی در دستم دقیقاً زیر پوستم است.
زهر
اسم. زهر مادهی سمی است که از حیوانات یا گیاهان حاصل میشود.
از زهر مار میتوان برای درمان بیماریهایی که ایجاد میکند استفاده کرد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 21
Word list
background
n. A background is a person’s education, family, and experience.
The new teacher had a background in science and math.
bait
n. Bait is something used to trick a person or thing to do something.
The best bait for catching fish is a big, fat worm.
chronicle
v. To chronicle an event means to record it.
The daily newspaper chronicles local and world events.
copper
n. Copper is a red-brown metal often used in electric wire and pipes.
Ancient hunters melted copper to make knives and spears.
disease
n. A disease is an illness that causes specific problems.
He had a disease that caused him to lose his hearing.
folklore
n. Folklore is the collection of beliefs and stories of a culture.
India’s folklore has stories about great warriors written in long poems.
infect
v. To infect someone means to give them an illness.
The common cold infects hundreds of millions of people each year.
itch
v. To itch means to have an unpleasant feeling that you want to scratch.
The rough fabric in his shirt made his neck itch.
literature
n. Literature is books, plays, and poetry.
Early American literature covers the poetry and stories from 1500 to 1800.
millennium
n. A millennium is 1000 years.
Stonehenge is believed to have been built about five millennia ago.
myth
n. A myth is a traditional story that explains a culture’s history and beliefs.
In Greece, there was a myth about a woman who had snakes for hair.
promote
v. To promote someone means to raise them to a higher position or rank.
After two years at the company, she was promoted to manager.
relate
v. To relate to something means to have a connection with it.
A company’s plan usually relates to how much profit it can make.
religion
n. A religion is a belief in a god or gods.
Their religion taught that people should forgive their enemies.
sum
n. A sum is a specific amount of money.
He calculated the numbers to see what the sum of his bills would be.
teller
n. A teller is a person who works with a bank’s customers.
The teller at the bank helped Kelly put money into a savings account.
trustworthy
adj. If someone is trustworthy, they are honest and truthful.
Mary is one of the most trustworthy people I’ve ever met.
update
v. To update something means to make it more modern.
We need to update the programs on our computers.
vein
n. A vein is a tube in the body that carries blood toward the heart.
The blue veins in my hand are just under my skin.
venom
n. Venom is a poisonous substance that comes from animals or plants.
A snake’s venom can be used to cure the illnesses it creates.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.