سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۹
لیست کلمات
مبتلا
صفت. afflicted یعنی رنج جسمی یا روحی.
او از درد در بازوی راستش رنج میبرد.
راهرو
اسم. راهرو فضایی بین دو چیز است که مردم برای راه رفتن از آن استفاده میکنند.
به آنها گفته شد که راهرو را خالی کنند زیرا هواپیما در آستانهی فرود آمدن بود.
جو
اسم. جو، هوای اطراف زمین است که شرایط آبوهوایی در آن شکل میگیرد.
دانشمندان نگران این هستند که مواد مضر به جو آسیب میرسانند.
نویسنده
اسم. نویسنده شخصی است که نوشتهی خاصی را نوشتهاست.
نویسنده روی رمان بعدیاش سخت تلاش میکرد.
خرابی
اسم. breakdown ناتوانی در درست کار کردن است.
ماشینش خراب بود و مطمئن نبود که چگونه آن را تعمیر کند.
محموله
اسم. cargo اجناسی است که کشتی یا هواپیما آنها را حمل میکند.
محمولهی کشتی با شروع بارندگی خیس شد.
فصل
اسم. فصل بخشی از کتاب است که معمولاً دارای شماره یا عنوان است.
فصل اول کتاب معمولاً شخصیت اصلی داستان را معرفی میکند.
متصل کردن
فعل. اتصال دو چیز بهمعنای پیوستن آنها به یکدیگر است.
ماوس را به لپتاپم متصل کردم.
و غیره.
اسم. etc. مخففِ «etcetera» است. برای اشاره به اشیاء مشخصنشدهی دیگر استفاده میشود.
او قصد داشت غذاهایی را برای مهمانی بیاورد. کوکی، کلوچه، کیک و غیره.
برگرداندن
فعل. to flip یعنی فشار دادن سریع کلید برای روشن یا خاموش کردن آن.
برای روشن کردن چراغها، فقط کافی است این کلید را بزنید کنید.
بیکار
صفت. اگر بیکار باشید، کاری نمیکنید.
او کتاب خواند تا بیکار نماند.
آگاه کردن
فعل. آگاه کردن کسی از چیزی یعنی گفتن دربارهی موضوع به او.
معلم دربارهی یک تغییر در تکلیفمان ما را مطلع کرد.
نخودفرنگی
اسم. نخودفرنگی نوعی سبزیجات کوچک، گرد و سبز است.
غذای موردعلاقهی او نخودفرنگی بود.
کشمش
اسم. کشمش انگور خشک است.
کشمش یکی از میانوعدههای موردعلاقهی من است.
حفظ کردن
فعل. to retain sth یعنی حفظ آن.
حتی تا بعدازظهر، روز طراوت صبح را حفظ کرده بود.
بیان کردن
فعل. بیان چیزی یعنی گفتن آن به روشی مشخص.
رئیس جمهور نظرش را دربارهی نگرانیهای بهداشتی جهان بیان کرد.
سینی
اسم. سینی بشقاب تختی است که برای نگهداری غذا از آن استفاده میشود.
پیشخدمت غذای ما را در یک سینی آورد.
بدشانسی
صفت. اگر چیزی unfortunate باشد، بد یا بدشانسی است.
جای تأسف بود که تیم دِیو باخت، اما او باز هم خوش گذراند.
واضح
صفت. وقتی چیزی vivid باشد، روشن و رنگارنگ است.
چهرههای موجود در این نقاشی زنده بودند.
استفراغ کردن
فعل. استفراغ بهمعنای بیرون آمدن غذا از معدهی فرد است.
استفراغ در زنان باردار معمول است.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 19
Word list
afflicted
adj. Afflicted means to suffer physically or mentally.
He was afflicted by pain in his right arm.
aisle
n. An aisle is a space between two things that people use to walk.
They were told to clear the aisle because the plane was about to land.
atmosphere
n. The atmosphere is the air around the Earth where weather conditions form.
Scientists worry that harmful substances are hurting the atmosphere.
author
n. An author is a person who wrote a certain piece of writing.
The author was hard at work on his next novel.
breakdown
n. A breakdown is a failure to work correctly.
Her car had a breakdown, and she wasn’t sure how to fix it.
cargo
n. Cargo is the items carried by a ship or an airplane.
The cargo of the ship got wet when it started raining.
chapter
n. A chapter is a part of a book that usually has a number or a title.
The first chapter of a book usually introduces the main character of a story.
connect
v. To connect two things means to join them together.
I connected the mouse to my laptop computer.
etc.
n. Etc. is short for “etcetera”. It is used to refer to other unspecified objects.
She was going to bring treats to the party. cookies, muffins, cake, etc.
flip
v. To flip means to press a switch quickly to turn it on or off.
To turn on the lights, just flip this switch.
idle
adj. If you are idle, you are not doing anything.
She read a book to keep from being idle.
notify
v. To notify someone of something is to tell them about it.
The teacher notified us about a change to our assignment.
pea
n. Peas are a vegetable that is small, round, and green.
His favorite food was peas.
raisin
n. A raisin is a dried grape.
Raisins are one of my favorite snacks.
retain
v. To retain something is to keep it.
Even by the afternoon, the day had retained the morning’s freshness.
state
v. To state something means to say it in a definite way.
The president stated his opinion about the world’s health concerns.
tray
n. A tray is a flat plate used to hold food.
The waiter brought our food on a tray.
unfortunate
adj. If something is unfortunate, it is bad or unlucky.
It was unfortunate that Dave’s team lost, but he still had fun.
vivid
adj. When something is vivid, it is bright and colorful.
The figures in the painting were vivid.
vomit
v. To vomit means to have food come up from one’s stomach.
It is common for women to vomit when they are pregnant.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.