سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۸
لیست کلمات
لهجه
اسم. لهجه شیوهی خاصی از صحبت کردن است که نشان میدهد شخص اهل کجاست.
لهجهی معلم جدید بهوضوح لهجهی آلمانی بود.
آرایشگر
اسم. آرایشگر شخصی است که کارش کوتاه کردن موهای مردان است.
موهای من خیلی بلند شدهاند. بهتر است به آرایشگاه بروم.
زیرزمین
اسم. زیرزمین خانه یا ساختمان اتاقی است که در زیر زمین ساخته شدهاست.
آنها زیرزمینشان را به اتاق بازی تبدیل کردند.
خالی
صفت. وقتی چیزی خالی باشد، چیزی روی آن نیست.
او یک کاغذ خالی برای کشیدن داشت.
پلک زدن
فعل. پلک زدن بهمعنای بستن چشم و باز کردن سریع آن است.
بارها پلک زدم تا چشمانم بتوانند با نور شدید سازگار شوند.
گروه کُر
اسم. گروه کر گروهی از افراد است که با هم آواز میخوانند.
او بعد از مدرسه هر روز تمرین گروه کر داشت.
طنز
صفت. وقتی چیزی طنز باشد، خندهدار است.
بازیگر طنز به شوخیهایش معروف بود.
پیچیده کردن
فعل. پیچیده کردن چیزی بهمعنای دشوارتر کردن آن از حد ضروری است.
هوای نامناسب بهسرعت تمام کردن کار را پیچیده کرد.
رد کردن
فعل. رد کردن پیشنهاد یا دعوت بهمعنای نه گفتن به آن است.
او پیشنهاد پرداخت هزینهی شامش را رد کرد.
کار
اسم. errand سفری است که برای انجام فعالیت خاصی انجام میشود.
او نمیتوانست به تمرین برود چون چند تا کار داشت.
دستکش
اسم. دستکش لباسی است که انگشتها و دست شما را میپوشاند.
وقتی هوا سرد میشود، من همیشه یک جفت دستکش میپوشم.
درویش
اسم. درویش کسی است که تنها زندگی میکند و وقت خود را با دیگران نمیگذراند.
درویش ساده در غاری کوچک در جنگل زندگی میکرد.
عادلانه
قید. اگر کاری عادلانه انجام شود، منصفانه است.
ما تصمیم عادلانهای گرفتیم که جایزه را به او اهدا کنیم.
چرم
اسم. چرم مادهای است که از پوست حیوان ساخته شده و از آن برای تهیهی لباس استفاده میشود.
او برای روز تولدش یک ژاکت چرمی جدید گرفت.
تأمل کردن
فعل. تأمل دربارهی چیزی یعنی با دقت دربارهی آن فکر کردن.
او در پارک نشست و دربارهی مشکلش تأمل کرد.
رزرو کردن
فعل. رزرو چیزی بهمعنای نگه داشتن آن برای شخص یا زمان خاصی است.
او یک میز در رستوران شلوغ رزرو کرد.
فیلمنامه
اسم. فیلمنامه صحبتهای یک فیلم یا نمایش است.
او نمایشنامهی نمایش را سه بار خواند.
جستوجو کردن
فعل. جستوجوی چیزی یا شخصی یعنی بهدنبال آنها گشتن.
من در روزنامه برای کار جدید جستوجو کردم.
محکم بستن
فعل. to slam یعنی محکم بستن چیزی.
او بعد از اتمام خواندن کتاب، آن را محکم بست.
راهپله
اسم. راهپله مجموعهای از پلهها است که در داخل یک ساختمان یافت میشود.
راهپله مستقیماً به آشپزخانه منتهی میشود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 18
Word list
accent
n. An accent is a certain way of speaking that shows where a person is from.
The new teacher’s accent was clearly a German one.
barber
n. A barber is a person whose job is to cut men’s hair.
My hair is getting much too long. I’d better go to the barber shop.
basement
n. A basement of a house or building is a room that is built underground.
They turned their basement into a game room.
blank
adj. When something is blank, it does not have anything on it.
She got a blank piece of paper to draw on.
blink
v. To blink means to shut the eyes and quickly open them again.
I blinked many times so that my eyes could adjust to the bright light.
choir
n. A choir is a group of people who sing together.
He had choir practice every day after school.
comic
adj. When something is comic, it is funny.
The comic actor was famous for his jokes.
complicate
v. To complicate something means to make it harder than necessary.
The bad weather complicated finishing the job quickly.
decline
v. To decline an offer or invitation means to say no to it.
She declined his offer to pay for her dinner.
errand
n. An errand is a trip taken to do a specific activity.
He couldn’t go to practice because he had several errands to do.
glove
n. A glove is a piece of clothing that covers your fingers and hand.
When it gets cold, I always put on a pair of gloves.
hermit
n. A hermit is one who lives alone and does not spend time with others.
The hermit lived a simple life in a small cave in the forest.
justly
adv. If something is done justly, then it is fair.
We justly decided to give the prize to him.
leather
n. Leather is a material made from animal skin that is used to make clothing.
He got a new leather jacket for his birthday.
ponder
v. To ponder something is to think about it carefully.
She sat in the park and pondered her problem.
reserve
v. To reserve something means to keep it for a certain person or time.
He reserved a table at the busy restaurant.
script
n. A script is the words of a film or play.
He read the script of the play three times.
search
v. To search for something or someone means to look for them carefully.
I searched the newspaper for a new job.
slam
v. To slam is to close something hard.
She slammed the book shut after she finished reading it.
staircase
n. A staircase is a set of stairs found inside a building.
The staircase leads directly into the kitchen.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.