سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۷
لیست کلمات
ورشکسته
صفت. اگر شخصی ورشکسته باشد، قادر به پرداخت بدهیهای خود نیست.
این فروشگاه مشتری کمی داشت و خیلی زود ورشکست شد.
موافقت کردن
فعل. موافقت کردن با قواعد یا قوانین یعنی پیروی از آنها.
دانشآموز جدید باید از قوانین لباس مدرسه پیروی کند.
استخدام کردن
فعل. استخدام کسی بهمعنای دادن کار به او است.
این کتابفروشی دو کارمند تماموقت را استخدام کرد.
اخراج کردن
فعل. اخراج شخصی یعنی او را مجبور به ترک مکانی کردن.
از آنجا که دانشآموز از قوانین پیروی نمیکرد، مدیر مجبور شد او را اخراج کند.
گسترش
اسم. extension بخشی است که به چیزی اضافه میشود تا به آن زمان یا فضای بیشتری بدهد.
پدر و مادرم تصمیم گرفتند برای کودک تازه اتاقی به خانهی ما اضافه کنند.
قریبالوقوع
صفت. اگر چیزی قریبالوقوع باشد، در آینده اتفاق میافتد.
برخی از اقتصاددانان پیشبینی کردند که اقتصاد پیشروی جهان شدید خواهد بود.
مبله کردن
فعل. مبله کردن یعنی قرار دادن مبلمان و اثاثیه در خانه یا اتاق.
اکثر خانهها با میز، صندلی و تخت مبله شدهاند.
بهداشت
اسم. hygiene شرایط یا روشهای لازم برای سلامتی و نظافت است.
افرادی که حداقل دو بار در روز دندانهایشان را مسواک میزنند، بهداشت را رعایت میکنند.
بهداشتی
صفت. اگر چیزی بهداشتی باشد، تمیز است و بعید است بیماری ایجاد کند.
خواهرم خیلی سخت کار میکند تا کل خانهاش را تا حد ممکن بهداشتی نگه دارد.
صاحبخانه
اسم. landlord مردی است که به شخصی خانه اجاره میدهد.
صاحبخانه در اولین روز هر ماه پول اجاره همه را جمع میکرد.
اجاره کردن
فعل. to lease یعنی اجارهی ملک، معمولاً یک آپارتمان یا زمین است.
وقتی خانواده برای اولین بار آپارتمان را اجاره کردند، اجارهخانه بسیار کم بود.
اجباری
صفت. اگر چیزی اجباری باشد، طبق قانون باید انجام شود.
برای رانندگی در ایالات متحده داشتن حداقل شانزده سال سن اجباری است.
تعمیر کردن
فعل. تعمیر کردن چیزی بهمعنای رفع خرابی یا آسیبدیدگی چیزی است.
مادر با یک تکه پارچه، شلوار پارهی من را تعمیر کرد.
رهن
اسم. رهن نوعی وام برای املاک، بهویژه خانه و کسبوکار است.
هنگامی که زن و شوهر خانهی جدیدشان را خریدند، باید سند رهن را امضا میکردند.
پرسنل
اسم. پرسنل کارمندان یک کسبوکار هستند.
وقتی تجارت زیاد شد، مجبور شدیم پرسنل بیشتری استخدام کنیم.
لولهکشی
اسم. لولهکشی به سیستم لولههایی که در خانه برای تأمین آب استفاده میشود، گفته میشود.
وقتی لولهکشی از کار متوقف شد، هیچکس اجازهی استفاده از توالت را نداشت.
نقلقول
اسم. نقلقول به صحبتهای کسی گفته میشود، مثل اینکه بگوید هزینهی یک کار چقدر است.
نوشتههای او پر بود از نقلقولهای شکسپیر.
مستأجر
اسم. مستأجر شخصی است که از صاحبخانه ملکی را اجاره میکند.
مستأجرهای جدید به خانهی آن طرف خیابان نقل مکان کردند.
تأسیسات
اسم. تأسیسات کسبوکاری است که خدماتی مانند آب یا برق را تأمین میکند.
اگر هزینهی تأسیسات را پرداخت نکنید، ممکن است برق شما قطع شود.
بهوسیلهی
حرف ربط. whereby یعنی از طریقِ.
آن شهردار پل جدیدی ساخته بود که بهوسیلهی آن شهروندان میتوانستند از رودخانه عبور کنند.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 17
Word list
bankrupt [ˈbæŋkrʌpt]
adj. If someone is bankrupt, then they are unable to pay their debts.
The store had few customers and soon went bankrupt.
conform [kənˈfɔːrm]
v. To conform to rules or laws is to obey them.
The new student had to conform to the school’s dress code.
employ [imˈplɔi]
v. To employ someone means to give work to them.
The bookstore employed two full-time clerks.
expel [iksˈpel]
v. To expel someone means to force them to leave a place.
Since he would not follow the rules, the principal had to expel the student.
extension [iksˈtenʃən]
n. An extension is a part added to something to give it more time or space.
My parents decided to add an extension to our house for the new baby.
forthcoming [fɔːrθˈkʌmiŋ]
adj. If something is forthcoming, then it is about to happen in the future.
Some economists predicted that the forthcoming world economy would be severe.
furnish [ˈfəːrniʃ]
v. To furnish means to put furniture in a house or room.
Most homes are furnished with tables, chairs, and beds.
hygiene [ˈhaidʒiːn]
n. Hygiene is the conditions or methods needed for health and cleanliness.
People who brush their teeth at least twice a day are practicing good hygiene.
hygienic [haiˈdʒinik]
adj. If something is hygienic, then it is clean and unlikely to cause disease.
My sister works very hard to keep her entire home as hygienic as possible.
landlord [ˈlændlɔːrd]
n. A landlord is a man who rents property to a person.
The landlord collected everyone’s rent money on the first day of every month.
lease [liːs]
v. To lease means to rent property, usually an apartment or land.
When the family first leased the apartment, the rent was very low.
mandatory [ˈmændətɔ:ri]
adj. If something is mandatory, then it is required by law.
It’s mandatory that everyone be at least sixteen to drive a car in the US.
mend [mend]
v. To mend something means to fix it when it is broken or damaged.
Mother mended the rip in my pants with a piece of cloth.
mortgage [ˈmɔːrgidʒ]
n. A mortgage is a loan for property, especially homes and businesses.
When they bought their new home, the married couple had to sign a mortgage.
personnel [ˌpəːrsəˈnel]
n. Personnel are employees in a business.
When business increased, we had to hire more personnel.
plumbing [ˈplʌmiŋ]
n. Plumbing is the system of pipes used in a home to supply water.
When the plumbing stopped working, no one was allowed to use the toilets.
quote
n. A quota is what someone has said including saying how much a piece of work will cost.
His writing was full of quotes from Shakespeare.
tenant [ˈtenənt]
n. A tenant is a person who rents property from a landlord.
The new tenants moved into the house across the street.
utility [juːˈtiləti]
n. A utility is a business that supplies services such as water or electricity.
If you don’t pay the utilities, you may have your electricity turned off.
whereby [hwɛə:rˈbai]
conj. Whereby means by which or through which.
The mayor had a new bridge built whereby the citizens could cross the river.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.