واژگان

فصل: کتاب چهارم / درس: درس مرد مجرد / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۹

لیست کلمات

تحلیلی

صفت. اگر چیزی تحلیلی باشد، به منطق و استدلال ربط دارد.

آن مقاله‌ی تحلیلی، طرح جدید را مورد انتقاد قرار داده و طرح خودش را ارائه می‌داد.

منطقه

اسم. منطقه، مکانی نسبتاً بزرگ است.

او با منطقه‌ی محلی خیلی آشنا بود

مرد مجرد

اسم. bachelor مردی است که ازدواج نکرده.

از آنجا که جیسون مجرد بود، خودش خریدهایش را انجام می‌داد.

شناختی

صفت. اگر چیزی شناختی باشد، به یادگیری و شناختن چیز‌ها مربوط است.

بعد از معاینه‌ی بدنی، توانایی شناختی او مورد آزمایش قرار گرفت.

تصادف

صفت. تصادف، عمل برخورد دو چیز به هم است.

برخورد بین دو ماشین صدای بلندی را ایجاد کرد.

شایسته

صفت. اگر کسی شایسته باشد، می‌تواند درست فکر و عمل کند.

کارمندان شایسته خیلی بهتر از کارمندان بدون معلومات هستند

دیپلم

اسم. دیپلم مدرکی است که ثابت می‌کند کسی دوره‌های تحصیلی‌اش را تکمیل کرده‌است.

مری بعد از چهار سال کالج، سرانجام دیپلم گرفت.

عالی بودن

فعل. در زمینه یا فعالیتی عالی بودن یعنی ماهر و خیلی خوب بودن در آن.

جنی در نواختن پیانو عالی است.

زمین‌شناسی

اسم. زمین‌شناسی علم مطالعه‌ی ساختارهای طبیعی زمین و چگونگی تغییر آن است.

چون او زمین‌شناسی می‌خواند، می‌دانست کوه‌ها چطور تشکیل می‌شوند.

بی‌کم‌وکاست، اساسی

صفت. چیزی که integral باشد، بخش مهمی از یک کل است.

او عضوی اساسی در تیم ماست.

عقل

اسم. intellect توانایی انسان در فهمیدن سریع چیزهاست.

او به‌خاطر هوشِ سریع و قوی به‌علاوه‌ی زیبایی‌اش شناخته شده بود.

شغل

اسم. شغل شما، کاری است که برای به دست آوردن پول انجام می‌دهید.

او الان شغلی پردرآمد دارد.

زیرک

صفت. اگر کسی زیرک باشد، باهوش هستند.

تنها باهوش‌ترین دانش‌آموزها توانستند آن مسئله‌ی ریاضی را حل کنند.

حداقل

صفت. حداقل، کوچک‌ترین مقدار است.

حداقل دمای این منطقه در زمستان چند است؟

فیزیولوژی

اسم. فیزیولوژی شامل علم مطالعه‌ی چگونگی تأثیر مغز در فکر و عمل ماست.

فیزیولوژیِ دیدن، موضوع حیرت‌آوری است.

رادیواکتیو

صفت. اگر چیزی پرتوزا باشد، تشعشعات ساطع می‌کند و یا به تشعشعات مرتبط است.

مواد پرتوزا می‌تواند برای سلامتی همه خیلی مضر باشند.

نسبیت

اسم. نسبیت مجموعه‌ای از ایده‌ها درباره‌ی زمان و فضا است که توسط آلبرت انیشتین توسعه داده شده.

نسبیت می‌آموزد که نور در جهان با سرعت یکسانی حرکت می‌کند.

جامعه‌شناسی

اسم. جامعه‌شناسی علم مطالعه‌ی جامعه‌ی بشری، سازمان‌ها و مشکلات آن است.

جامعه‌شناسی می‌آموزد که مشکلات مردم نتیجه‌ی جامعه‌ی آن‌هاست.

نظری

صفت. اگر چیزی نظری باشد، مبتنی بر تئوری است تا تجربه.

نتیجه‌گیری او صرفاً نظری بود و نمی‌خواست عمومی شود.

ضعیف

صفت. اگر شخصی ضعیف باشد، قوی و سالم نیست.

او هنوز بعد از مریضی‌اش ضعیف است.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 9

Word list

analytic [ˌænəˈlitik]

adj. If something is analytic, it is related to logic and reasoning.

The analytic article criticized the new plan and presented one of its own.

area[ˈeəriə]

n. An area is a reasonably large place.

He was very familiar with the local area.

bachelor [ˈbætʃələr]

n. A bachelor is an unmarried man.

Since he was a bachelor, Jason did his shopping by himself.

cognitive [ˈkɒgnətiv]

adj. If something is cognitive, it is related to learning and knowing things.

After her physical examination, her cognitive skills were tested.

collision [kəˈliʒən]

n. A collision is the act of two things hitting into each another.

The collision between the two cars created a loud noise.

competent [ˈkɒmpətənt]

adj. If someone is competent, they are able to think or act successfully.

Competent employees are much better than unknowledgeable ones.

diploma [diˈploumə]

n. A diploma is a certificate proving that someone has completed their studies.

After four years of college, Mary finally had a diploma.

excel [ikˈsel]

v. To excel at a subject or activity means to be very good at it.

Jenny excels at playing the piano.

geology [dʒiˈɒlədʒi]

n. Geology is the study of the Earth’s natural structures and how they change.

Because he studied geology, he knew how the mountains were formed.

integral [ˈɪntɪɡr(ə)l]

adj. Something that is integral is an important part of the whole.

She is an integral member of our team.

intellect [ˈintəlekt]

n. An intellect is a person’s ability to understand things easily.

She was known for her quick and strong intellect as well as her beauty.

job [dʒɒb]

n. Your job is the work you do to earn money.

He now has a high-paying job.

keen [kiːn]

adj. If someone is keen, they are intelligent.

Only a keen students could have solved that math problem.

minimum [ˈmɪnɪməm]

adj. The minimum is the smallest amount.

What is the minimum temperature in winter in this area?

physiology [ˌfiziˈɒlədʒi]

n. Physiology involve’s the study of how the brain effects our thought and actions.

The physiology of seeing, is a fascinating subject.

radioactive [reidiouˈӕktiv]

adj. If something is radioactive, then it lets out, or is related to, radiation.

Radioactive states can be very bad for anyone’s health.

relativity [ˌreləˈtivəti]

n. Relativity is a set of ideas about time and space developed by Albert Einstein.

Relativity teaches that light travels at the same speed throughout the universe.

sociology [ˌsousiˈɒlədʒi]

n. Sociology is the study of human society, its organizations, and problems.

Sociology teaches that people’s problems are a result of their society.

theoretical [θiəˈretikəl]

adj. If something is theoretical, it is based on theory rather than experience.

His conclusion was only theoretical and not meant to be publicized.

weak [wiːk]

adj. If someone is weak, they are not strong and healthy.

She is still weak after the illness.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.