واژگان

فصل: کتاب چهارم / درس: هوازدگی پیشرفته / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲

لیست کلمات

کربن

اسم. کربن ماده‌ای شیمیایی است.

کربن در زغال‌سنگ یافت می‌شود.

کربن‌دی‌اکسید

اسم. کربن‌دی‌اکسید گازی است که از ترکیب یک اتم کربن و دو اتم اکسیژن ساخته می‌شود.

در دود نیروگاه‌ها به‌خاطر سوختن زغال‌سنگ، کربن‌دی‌اکسید وجود دارد.

گردوغبار

اسم. گردو غبار ذرات بسیار ریز از خاک یا زمین هستند.

برخی از مردم ماسک‌های پزشکی می‌زنند تا از تنفس گردوغبار و جرم جلوگیری کنند.

ساطع کردن

فعل. to emit به‌معنی بیرون دادن گاز، گرما، نور، صدا و غیره است.

این اتو بخار ساطع می‌کند.

قادر ساختن

فعل. to enable یعنی ممکن کردن چیزی برای اتفاق افتادن است.

مطالعه‌ی سخت دختر را برای گرفتن شغل خوب قادر خواهد ساخت.

آسیاب کردن

فعل. آسیاب کردن به‌معنی شکستن چیزی به قطعات کوچک و یا پودر کردن است.

ما گندم را آسیاب کردیم تا آرد درست کنیم.

التیام دادن

فعل. to heal به‌معنی سالم و خوب شدن است.

این روغن به التیام بخشیدن جراحتت کمک خواهد کرد.

کامل کردن

فعل. to integrate به‌معنی درست کردن چیزی از یک مجموعه‌ی بزرگ‌تر است.

زنان بیشتری در حال تکمیل ارتش هستند.

پیشرو

صفت. وقتی چیزی leading باشد، پیشرفته‌ترین و بهترین است.

ترسا پیشروترین کارشناس در جراحی مغز سگ‌ها است.

به‌علاوه

حرف اضافه. moreover برای معرفی اطلاعات اضافه‌شده و یا پشتیبانی گفته‌های پیشین استفاده می‌شود.

مرین علاقه دارد پیاده به سر کار برود تا پولش را پس‌انداز کند، به‌علاوه، ورزش خوبی است.

اعتراض کردن

فعل. to object یعنی احساس کنید یا بگویید با چیزی مخالفت می‌کنید یا آن را رد می‌کنید.

دانشجویان به افزایش شهریه اعتراض کردند.

آلوده‌کننده

اسم. آلوده‌کننده ماده‌ای است که هوا و آب را برای استفاده ناسالم می‌کند.

آب آلوده‌کننده این ماهی را کشت.

پودر

اسم. پودر ماده‌ای خشک در شکل دانه‌های بسیار ریز است.

زردچوبه پودر زردرنگی است که در آشپزی از آن استفاده می‌شود.

برانگیختن

فعل. to prompt یعنی باعث شوید کسی کاری را انجام دهد.

مهلت کوتاه کارمند را به سخت کار کردن برمی‌انگیزد.

رد کردن

فعل. to reject امتناع از پذیرفتن، باور کردن یا موافقت با چیزی است.

می‌ترسم معلم ایده‌ی جدیدم را رد کند.

بدبین

اسم. فرد بدبین فردی است که با ادعاهای خاصی، که به‌طور کلی صحیح تصور می‌شوند، مخالف است.

کوین آدم بدبینی است، زیرا به هیچ‌کس و هیچ‌چیز باور ندارد.

ماده

اسم. ماده نوع خاصی از جامد، مایع یا گاز است.

آرسنیک ماده‌ای سمی است.

به‌طور چشم‌گیر/قابل‌توجه

قید. اگر چیزی به‌طور قابل‌توجه تغییر کند، زیاد تغییر می‌کند.

قیمت آپارتمان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافت.

تن

اسم. تن واحد اندازه‌گیری است که برابر است با ۲۰۰۰ پوند یا ۹۰۷/۲ کیلوگرم.

این کامیون می‌تواند تا ۲۵ تن بار حمل کند.

حمل‌ونقل

اسم. حمل‌ونقل سیستم یا روش حمل مسافر یا کالا از مکانی به مکان دیگر است.

از کشتی‌های باری برای حمل کالاهای تولیدی استفاده می‌شود.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 2

Word list

carbon

n. Carbon is a chemical element.

Carbon is found in coal.

carbon dioxide

n. Carbon dioxide is a gas made from one carbon atom and two oxygen atoms.

There is carbon dioxide in the smoke from coal power plants.

dust

n. Dust is very small, dry particles of earth or sand.

Some people wear medical face masks to avoid breathing in fine dust and germs.

emit

v. To emit is to send out gas, heat, light, sound, etc.

This iron emits steam.

enable

v. To enable is to make it possible for something to happen.

Studying hard will enable the girl to get a good job.

grind

v. To grind is to break something into small pieces or powder.

We grind wheat to make flour.

heal

v. To heal is to become healthy or well again.

This ointment will help heal your wounds.

integrate

v. To integrate is to make something a part of another larger thing.

More women are being integrated into the military.

leading

adj. When something is leading, it is the most advanced or best.

Teresa is the leading expert on brain surgery for dogs.

moreover

adv. Moreover is used to introduce information that adds to or supports what has previously been said.

Marianne likes to walk to work to save money, moreover, it is good exercise.

object

v. To object is to feel or say that you oppose or disapprove of something.

The students object to raising the tuition.

pollutant

n. A pollutant is a substance that makes the air or water not safe for use.

A pollutant in the water killed this fish.

powder

n. Powder is a dry substance in the form of very small grains.

Tumeric is a yellow powder used in cooking.

prompt

v. To prompt is to cause someone to do something.

The tight deadline will prompt the employee to work very hard.

reject

v. To reject is to refuse to accept, believe in, or agree with something.

I’m afraid the teacher will reject my new idea.

skeptic

n. A skeptic is a person who disagrees with particular claims that are generally thought to be true.

Kevin is a skeptic, because he never believes anyone or anything.

substance

n. A substance is a particular type of solid, liquid, or gas.

Arsenic is a poisonous substance.

substantially

adv. If something changes substantially, it changes a lot.

The price of the apartment went up substantially.

ton

n. A ton is a unit for measuring weight equal to 2000 pounds or 907/2 kilograms.

This dump truck can carry up to 25 tons.

transport

n. Transport is the system or method of carrying passengers or goods from one place to another.

Cargo ships are used for the transport of manufactured goods.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.