واژگان

فصل: کتاب چهارم / درس: شبکه‌های اجتماعی / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۱

لیست کلمات

مسئول

صفت. وقتی شخصی مسئول است، مسئولیت تأثیر اعمالش را بر عهده دارد.

رهبران سیاسی در برابر افرادی که نماینده‌شان هستند، مسئولند.

اعتیادآور

صفت. اگر چیزی اعتیادآور باشد، توقف انجام آن سخت است.

من فکر می‌کنم این بازی خیلی اعتیادآور است.

برنامه‌ی کار

اسم. agenda برنامه یا هدفی است که رفتار یک فرد را هدایت می‌کند.

این مرد تلاش می‌کند برنامه‌ی سؤال‌برانگیزش را به همکارانش بفهماند.

ابداع کردن

فعل. to coin یعنی ساختن کلمه یا عبارت جدید که سایر مردم شروع به استفاده از آن بکنند.

مربی عبارتِ «هیچ منی در تیم وجود ندارد» را ابداع کرد.

مرتبط کردن

فعل. to correlate یعنی ارتباط نزدیک با چیزی داشتن.

دانشمندان بر این باورند که ممکن است سایز مغز با هوش مرتبط باشد.

افسردگی

اسم. افسردگی حالت پزشکی‌ای است که فرد در آن حالت برای مدت زمان خیلی طولانی ناراحت است.

ران تصمیم گرفت برای افسردگی‌اش کمک بگیرد.

دیجیتال

صفت. وقتی چیزی دیجیتال است، با تکنولوژی کامپیوتر مشخص شده‌است.

دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند در لپ‌تاپ و یا سایر وسایل دیجیتالی‌شان یادداشت‌برداری کنند.

اهمیت

اسم. اهمیت، کیفیت یا جایگاه مهم، ارزشمند یا قابل‌توجه بودن است.

استاد درباره‌ی اهمیت استراتژی‌های ارتباطی برای دانشجویان ارائه داد.

صفحه‌کلید

اسم. صفحه‌کلید دارای دکمه‌هایی است که با حروف و اعداد مشخص شده و برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر فشار داده می‌شوند.

پاول قهوه را روی صفحه‌کلیدش ریخت.

تنهایی

اسم. تنهایی احساس ناراحتی‌ای است که فرد از نداشتن دوست آن را احساس می‌کند.

اکثریت مردم برای فرار از تنهایی به انجمن‌های اجتماعی می‌پیوندند.

رسانه

اسم. رسانه شیوه‌های مختلف سرگرمی و دادن اطلاعات به مردم است.

تعداد زیادی از مردم دوست دارند تا نظراتشان را با استفاده از شبکه‌های اجتماعی آنلاین بیان کنند.

صحنه، سکو

اسم. platform چیزی است که اجازه می‌دهد شخصی به تعداد زیادی از افراد درباره‌ی ایده‌ها، محصولات و غیره بگوید.

گروه موسیقی از موسیقی‌شان به‌عنوان صحنه‌ای برای بیان باورهای سیاسی‌شان استفاده کردند.

ضعیف

صفت. وقتی چیزی ضعیف است به‌اندازه‌ای که باید باشد و می‌تواند باشد نیست.

شرایط پیاده‌رو خیلی ضعیف است.

حضور

اسم. presence به وقتی گفته می‌شود که شخصی یا چیزی در یک مکان خاص حاضر باشد.

محقق حضور یک باکتری را در نمونه‌ی آب کشف کرد.

تحت کنترل در آوردن

فعل. to subject یعنی کسی یا چیزی را مجبور کنیم یا باعث شویم چیز مضر یا ناخوشایندی را تجربه کند.

موقعیت درختان آن‌ها را در معرض وزش شدید باد از توفان قرار خواهد داد.

موج [خروشان]

اسم. surge افزایش زیاد و ناگهانی چیزی است.

به‌یک‌باره موجی از دونده‌ها در خط پایان حضور داشتند.

نظرسنجی

اسم. نظرسنجی مجموعه‌ای از سؤالات است که از تعداد زیادی از مردم پرسیده می‌شود تا درباره‌ی نظراتشان مطلع شد.

من یک نظرسنجی درباره‌ی تجربه خریدم در فروشگاه بزرگ پر کردم.

هدف‌گیری کردن

فعل. to aim یعنی هدف‌گیریِ حمله به شخص یا چیزی.

دانشمندان در جست‌وجوی دارویی هستند که سلول‌های سرطانی را هدف قرار بدهد.

روند، باب بودن

اسم. ترند گرایش کلی در نحوه‌ی تغییر یا توسعه‌ی یک وضعیت است.

لوسی دوست دارد فکر کند که او این روند مد را شروع کرده است.

تأیید کردن

فعل. to validate یعنی شخصی احساس کند احساسات و عقایدش مورد احترام است.

بردن اولین جایزه سخت‌کوشی تونی را تأیید خواهد کرد.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 1

Word list

accountable

adj. When someone is accountable, he or she is responsible for the effects of his or her actions.

Political leaders are accountable to the people they represent.

addictive

adj. If something is addictive, it is hard to stop doing.

I think this game is very addictive.

agenda

n. An agenda is a plan or goal that guides someone’s behavior.

The man is pushing his questionable agenda on his colleagues.

coin

v. To coin is to create a new word or phrase that other people begin to use.

The coach coined the phrase, “There is no “l” in team.”

correlate

v. To correlate is to have a close connection to something.

Scientists believe that brain size might correlate with intelligence.

depression

n. Depression is a medical condition that makes a person very unhappy for long periods of time.

Ron decided to get help for his depression.

digital

adj. When something is digital, it is characterized by computer technology.

Students prefer to take notes on their laptops and other digital devices.

importance

n. Importance is the quality or state of being important, valuable, or significant.

The professor lectured the students on the importance of communication strategies.

keyboard

n. A keyboard has buttons marked with letters and numbers that are pressed to put information into a computer.

Paul spilled coffee all over his keyboard.

loneliness

n. Loneliness is the unhappiness that is felt by someone if they do not have any friends.

Many people join social clubs to escape loneliness.

media

n. Media is the different ways of entertaining and giving information to the public.

Many people like to express their opinions online using social media.

platform

n. A platform is something that allows someone to tell a large number of people about an idea, product, etc.

The band uses their music as a platform to express their political beliefs.

poor

adj. When something is poor, it is not as good as it could or should be.

The condition of the sidewalk is very poor.

presence

n. Presence is when someone or something is present in a particular place.

The researcher discovered the presence of bacteria in the water sample.

subject

v. To subject is to cause or force someone or something to experience something harmful or unpleasant.

The location of the trees will subject them to strong winds from the hurricane.

surge

n. A surge is a sudden, large increase in something.

All at once, there was a surge of runners at the finish line.

survey

n. A survey is a set of questions that are asked to a large number of people in order to find out about opinions.

I filled out a survey about my shopping experience at the department store

target

v. To target is to aim an attack at someone or something.

Scientists are looking for new drugs to target cancer cells.

trend

n. A trend is a general tendency in the way a situation is changing or developing.

Lucy likes to think she started this fashion trend.

validate

v. To validate is to make someone feel that his or her ideas and feelings are respected.

Winning first prize will validate all of Tony’s hard work.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.