سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۲
لیست کلمات
اسکان دادن
فعل. اسکان دادن یعنی جای کافی داشتن.
اتاق جلسه میتواند ۹ نفر را جا بدهد.
سیرک
اسم. سیرک یک نمایش در حال سفر با حیوانات و آدمهاست.
من دوست دارم به سیرک بروم تا شیرینکاری حیوانات را ببینم.
همزمان رخ دادن
فعل. to coincide یعنی در یک زمان رخ دادن.
تولدم با کریسمس همزمان شده.
ماموریت دادن به کسی
فعل. to commission یعنی به کسی پول دهید تا کاری را انجام دهد.
به هنرمند سفارش داده شد یک تصویر خلق کند.
مقدار، اندازه
اسم. دوز مقدار مشخص از یک دارو است که هر بار مصرف میکنید.
قبل اینکه به رختخواب بروم مادرم مقداری دارو به من داد.
رنگ کردن
فعل. رنگ کردن چیزی یعنی با استفاده از یک مادهی شیمیاییِ مخصوص آن را به رنگ خاصی درآوردن.
دیروز والری موهایش را داد در آرایشگاه رنگ کردند.
حد، گستره
اسم. اندازه یک چیز یعنی اینکه چقدر بزرگ، مهم یا خطیر است.
او به حدی خورد که اضافهوزن پیدا کرد.
جنسیت
اسم. جنسیت یک دستهبندی است که پسر بودن یا دختر بودن را توصیف میکند.
جنسیت نوزاد تازهمتولدشدهاش را میدانی؟
تیتر
اسم. تیتر عنوان یک مقالهی روزنامه است.
تیتر صفحهی اول دربارهی اقتصاد بود.
غیررسمی
صفت. هر چیزِ informal، چیزی است که معمول و غیر رسمی است.
آنها جلسهای غیررسمی داشتند تا دربارهی تجاربشان صحبت کنند.
جویا شدن
فعل. جویا شدن دربارهی چیزی یعنی پرسوجو کردن دربارهی آن.
پدر زنگ زد تا دربارهی قیمت بلیت نمایش سوال کند.
پیامرسان
اسم. پیامرسان کسی است که اطلاعات را از جایی به جای دیگر میبرد.
پیامرسان سند مهمی را به اداره تحویل داد.
به دقت نگاه کردن
فعل. to peer at یعنی به چیزی با دقت نگا کردن.
او از لای پنجره بهدقت مردم را نگاه میکرد.
پرتره
اسم. پرتره نقاشی یا عکس از یک شخص است.
وقتی به موزه رفتم پرترههای مذهبی زیادی را دیدم.
ژست گرفتن
فعل. ژست گرفتن یعنی بدون حرکت در یک جا ایستادن.
بچهها و سگشان برای گرفتن عکس ژست گرفتند.
مزرعه
اسم. ranch مزرعهی بزرگی است که در آنجا حیوانات نگهداری میشوند.
عمویم اسبهای زیادی در مزرعهاش دارد.
هدایت کردن
فعل. to steer یعنی کنترل کردن اینکه چیزی به کجا برود.
او ماشین مسابقه را در پیست مسابقه هدایت کرد.
خط
اسم. stripe یک خط ضخیم است.
پرچم آمریکا خطهای قرمز و سفید دارد.
اهلی
صفت. هر جانور اهلی از نزدیک شدن به انسان نمیترسد.
پرندهی اهلی روی دستش نشست.
وسوسه کردن
فعل. وسوسه کردن مردم یعنی پیشنهاد دادن چیزی که میخواهند ولی نباید داشته باشند.
گرسنه نبودم ولی او من را با یک تکه از کیک موردعلاقهام وسوسه کرد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 22
Word list
accommodate [əˈkɒmədeɪt]
v. To accommodate is to have enough room.
The meeting room can accommodate nine people.
circus [ˈsəːrkəs]
n. A circus is a traveling show with animals and people.
I like to go to the circus to see the animals do tricks.
coincide [kouinˈsaid]
v. To coincide means to happen at the same time.
My birthday coincides with Christmas.
commission [kəˈmɪʃən]
v. To commission someone to do pay that person to do some job.
The artist was commissioned to create a picture.
dose [dous]
n. A dose is a certain amount of medicine take at one time.
My mother gave me a dose of medicine before I went to bed.
dye [daɪ]
v. To dye something is to make it a certain color by using a special chemical.
Valery got her hair dyed at the salon yesterday.
extent [ɪksˈtent]
n. The extent of something is how large, important, or serious it is.
He ate to such an extent that he became overweight.
gender [ˈdʒendər]
n. Gender is a category that describes being either a boy or a girl. Do you know the gender of her new baby?
headline [ˈhedlaɪn]
n. A headline is the title of a newspaper story.
The headline on the front page was about the economy.
informal [ɪnˈfɔːrməl]
adj. An informal thing is casual and relaxed not official.
They had an informal meeting to talk about their experiences.
inquire [ɪnˈkwaɪər]
v. To inquire about something is to ask about it.
Dad called to inquire about the price of tickets for the show.
messenger [ˈmesəndʒər]
n. A messenger is one who carries information from one place to another.
The messenger delivered an important document to the office.
peer [pɪər]
v. To peer at something is to watch it carefully.
She peered at people through the window.
portrait [ˈpɔːrtrɪt]
n. A portrait is a painting or photograph of someone.
I saw many religious portraits when I went to the museum.
pose [pouz]
v. To pose is to stay in one place without moving.
The kids and their dog posed for a picture.
ranch [ræntʃ]
n. A ranch is a large farm where animals are kept.
My uncle has many horses on his ranch.
steer [stɪə:r]
v. To steer something is to control where it goes.
He steered the go-cart around the track.
stripe [straɪp]
n. A stripe is a thick line.
The flag of the United States has red and white stripes.
tame [teɪm]
adj. A tame animal is not afraid to be near people.
The tame bird rested on his hand.
tempt [tempt]
v. To tempt people is to offer them something they want but shouldn’t have.
I wasn’t hungry, but she tempted me with a piece of my favorite cake.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.