پتسی ان

فصل: کتاب سوم / درس: پتسی ان / درس 1

پتسی ان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

پتزی اَن

خیلی قبل‌تر در آلاسکا، سگی به‌نام پتزی اَن افق را تماشا می‌کرد. او هر روز کنار خلیج منتظر کشتی‌هایی می‌ماند که از سفری طولانی برمی‌گشتند.

پتزی اَن سگ باهوش، خیلی بی‌نظیر و خاص بود. ناشنوا بود. او پارس هم نمی‌توانست بکند. ولی از تمام دیگر حواسش استفاده می‌کرد تا وقتی کشتی‌ای نزدیک بود متوجه شود.

پتزی اَن در خیابان‌ها زندگی می‌کرد. صاحبانش او را نمی‌خواستند چون او نمی‌توانست بشنود. به همین خاطر او را رها کردند.

او در یک هتل مجلل پناه جست. مهمان‌ها کمر او را می‌مالیدند و چانه‌اش را می‌خاراندند. خیلی‌ها به او غذا می‌دادند. خیلی اضافه وزن پیدا کرد.

او خیلی مشهور شد. بازدیدکنندگانِ آلاسکا مشتاق دیدن او بودند.

آن‌ها برای او هدیه می‌آوردند. دوست داشتند او را ببینند و این حس دو طرفه بود. شهردار گفت پتزی اَن باید خوش‌آمدگوی شهر نامیده شود.

مردم شهر پتزی اَن را دوست داشتند، حتی با اینکه او در خیابان زندگی می‌کرد. آن‌ها حاضر بودند برای نگه داشتن او دعوا کنند. قانونی جدید تمام سگ‌ها را ملزم کرد قلاده ببندند و واکسن بزنند.

شهردار شکایت زیادی دریافت کرد. مردم می‌خواستند پتزی اَن بتواند آنجا بماند.

یک ملوان بلندپرواز مردم را جمع کرد تا کمک کنند. آن‌ها با هم پول دادند تا پتزی اَن به دامپزشکی برود. واکسن‌هایش را زد و قلاده به گردن انداخت. او می‌توانست بماند.

وقتی پتزی اَن مرد، همه دلشان برای خوش‌آمدگوی شهر تنگ شد. بنابراین شهردار کسی را استخدام کرد تا مجسمه‌ای از پتزی اَن بسازد. او خوش‌آمدگوی شهر را برگرداند. حالا، پتزی اَن همیشه نزدیک آب منتظر کشتی‌ها می‌نشیند تا به خانه بیایند.

متن انگلیسی درس

Patsy Ann

A long time ago in Alaska, a dog named Patsy Ann watched the horizon. Every day, she waited by the bay for ships returning from an expedition.

Patsy Ann was a brilliant dog, and she was very unique. She was deaf. She couldn’t bark, either. But she used all of her other senses to know when a ship was near.

Patsy Ann lived on the streets. Her owners did not want her because she could not hear. So they abandoned her.

She found refuge in a fancy hotel. Guests rubbed her back and scratched her chin. Many people gave her food. She became quite overweight.

She became very famous. Visitors to Alaska were enthusiastic about meeting her.

They brought presents for her. They liked seeing her and the feeling was mutual. The mayor said Patsy Ann should be called the town’s greeter.

The people in town loved Patsy Ann, too, even though she lived on the streets. They were willing to fight to keep her. A new law made all dogs wear a collar and get shots.

The mayor received many complaints. People wanted Patsy Ann to be able to stay.

One ambitious sailor got people to help. Together, they paid for Patsy Ann to go to the veterinarian. She got her shots and a collar. She could stay.

When Patsy Ann died, everyone missed the town’s loyal greeter. So the mayor hired someone to make a statue of Patsy Ann. He restored the town’s greeter. Now, she stands near the water forever, waiting for ships to come home.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.