واژگان

فصل: کتاب سوم / درس: پسر و سورتمه‌اش / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۴

لیست کلمات

کوچه

اسم. کوچه جاده‌ای تنگ پشت خانه‌ها یا ساختمان‌ها است.

کوچه‌ی پشت خانه‌ام کثیف است.

تبر

اسم. تبر ابزاری است که برای خرد کردن چوب و هیزم از آن استفاده می‌شود.

او از تبر استفاده کرد تا برای آتش چند تکه هیزم بشکند.

دسته، خوشه

اسم. a bunch گروهی از چیزهای یکسان است.

او گرسنه بود، به همین خاطر کل خوشه‌ی انگور را خورد.

کار روزمره

اسم. chore کار ناخوشایندی است که باید انجام شود.

این وظیفه‌ی نیکی است که هر سه‌شنبه و چهارشنبه شب ظرف‌ها را بشوید.

درست، خوب

صفت. شخص یا چیزِ decent، خوب یا به‌اندازه‌ی کافی خوب است.

اریک کار نقاشی حصار را خوب انجام می‌دهد.

ننگین

صفت. رفتار ننگین رفتاری است که خیلی بد است.

مصرف بیهوده‌ی پول ننگین است.

آرنج

اسم. آرنج بخش میانی دست است که خم می‌شود.

او به آرنجش اشاره کرد تا به من نشان دهد که کجایش صدمه دیده‌است.

سپاسگزار، قدردان

صفت. فرد سپاسگزار نسبت به چیزی متشکر است.

دخترها سپاسگزار بودند که فرصت دیدار با پدربزرگشان را داشتند.

عصبانی کردن، آزرده کردن

فعل. to irritate یعنی آزردن کسی.

وقتی برادرش به او گفت که دوربین او را گم کرده، عصبانی شد.

دست انداختن، شوخی کردن

فعل. to kid یعنی گفتن چیزی که حقیقت ندارد مثل گفتن جوک.

من واقعاً عصبانی نیستم. وقتی گفتم عصبانی‌ام داشتم شوخی می‌کردم.

شل

صفت. هر چیز شل محکم در سر جایش خودش نگه داشته نمی‌شود.

پیچ شل بود، به همین خاطر آن را با آچار سفت کردم.

رنجاندن

فعل. کسی را رنجاندن یعنی او را عصبانی کردن یا آزُردن.

آن‌ها هر دو از حرفی که به هم زده بودند رنجیده شدند.

شبانه

قید. یک عمل شبانه در طول شب رخ می‌دهد.

کمپ‌نشیان شب را در چادر ماندند.

پافشاری یا سماجت کردن

فعل. پافشاری کردن یعنی به انجام کاری ادامه دادن حتی وقتی سخت است.

با اینکه آن درس سخت بود، او پافشاری کرد تا اینکه آن را فهمید.

کاج

اسم. کاج نوعی درخت است که بلند و باریک است.

در جنگل کاج‌های قشنگ زیادی بود.

جای زخم

اسم. جای زخم علامتی روی پوست است بعد از اینکه جراحت خوب شود.

آن مرد جای زخم‌های وحشتناکی روی گونه و پیشانی‌اش داشت.

احساس

اسم. sensation حسی است که آدم از حواسش می‌گیرد.

مامان از سروصدای بلند احساس دردی در سرش پیدا کرد.

سورتمه

اسم. سورتمه وسیله‌ی نقلیه‌ی کوچکی است که از آن روی برف استفاده می‌شود.

ماروین دوست دارد در زمستان سورتمه‌اش را به پایین تپه براند.

سربه‌سر گذاشتن، دست انداختن

فعل. سربه‌سر کسی گذاشتن یعنی مسخره کردن یا خندیدن به او.

جِیک چارلی را دست می‌انداخت چون او دانش‌آموز جدید بود.

محبوب، معشوق

اسم. ولنتاین کسی است که شما دوستش دارید یا با محبت زیاد تحسینش می‌کنید.

هری می‌خواست مالی ولنتاین او باشد.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 4

Word list

alley [ˈælɪ]

n. An alley is a narrow road between houses or buildings.

The alley behind my house looks dirty.

axe [ӕks]

n. An axe is a tool used to cut wood.

She used an axe to cut some wood for the fire.

bunch [bʌntʃ]

n. A bunch is a group of the same things.

She was hungry, so she ate the entire bunch of grapes.

chore [tʃɔːr]

n. A chore is an unpleasant job that must be done.

It’s Nikki’s chore to do the dishes every Tuesday and Wednesday night.

decent [ˈdiːsənt]

adj. A decent person or thing, is OK or good enough.

Eric did a decent job painting the fence.

disgraceful [dɪsˈgreɪs]

adj. Disgraceful behavior is behavior that is very bad.

This is a disgraceful waste of money.

elbow [ˈelbou]

n. The elbow is the middle part of an arm where it bends.

She pointed to her elbow to show me where she hurt herself.

grateful [ˈgreɪtfəl]

adj. A grateful person feels thankful about something.

The girls were grateful for the chance to visit their grandfather.

irritate [ˈɪrəteɪt]

v. To irritate means to annoy someone.

She was irritated when her brother told her that he had lost her camera.

kid [kid]

v. To kid is to say something that is not true as a joke.

I am not really mad. I was kidding when I said I was angry.

loose [luːs]

adj. A loose thing is not held in place tightly.

The bolt was loose, so I tightened it with the wrench.

offend [əˈfend]

v. To offend is to make someone angry or upset.

They were both offended by what they had said to each other.

overnight [ouvərnait]

adv. An overnight action, happens during the night.

The campers stayed in the tent overnight.

persist [pə:rsɪst]

v. To persist means to keep doing something even when it is hard.

Even though the lesson was difficult, he persisted until he understood.

pine [paɪn]

n. A pine is a type of tall, thin tree with needles instead of leaves.

There were many beautiful pine trees in the forest.

scar [skɑːr]

n. A scar is a mark on the skin after a wound heals.

The man had horrible scars on his cheek and forehead.

sensation [senˈseɪʃən]

n. A sensation is a feeling that people get from their senses.

Mom got a painful sensation in her head from the loud noise.

sled [sled]

n. A sled is a small vehicle used on snow.

Marvin likes to ride his sled down the hill in winter.

tease [tiːz]

v. To tease means to laugh at or make fun of someone.

Jake teased Charlie because he was the new student.

valentine [ˈvæləntaɪn]

n. A valentine is someone loved or admired with great affection.

Harry wanted Molly to be his valentine.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.